سعید ارکانزاده یزدی - با همان دانشکدهای وداع کرد که آن را ساخته بود. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، سالن اجتماعاتی داشت که دکتر کاظم معتمدنژاد بارها در آن سخنرانی کرده بود، اما دیروز پیکرش در حیاط دانشکده آرام گرفته بود و در آن سالن اجتماعات، عکسی از استاد ارتباطات پشت جایگاه سخنرانی نصب شده بود؛ عکسی از دوران سالخوردگی، با موهای سپید و پیشانی بلند.
سالن اجتماعات دانشکده علوم اجتماعی که در میانه دهه 40 اولین نهادی بود که با همت روزنامه کیهان برای آموزش روزنامهنگاران در ایران به وجود آمد، ساعت 9 صبح دیروز به تدریج پر میشد. نوای قرآن میآمد و آدمها از راه میرسیدند و گوشهای روی صندلی مینشستند. برخی بیقرار از خبری که از پنجشنبه شنیده بودند، روی صندلی آرام نمیگرفتند و پشتِ درِ ورودی سالن میایستادند. بیرون سالن، در میان جمعیتِ آمیخته از استادان و روزنامهنگاران و دانشجویان امروز و دیروز، میشد حسن نمکدوست تهرانی را دید و همینطور علیرضا حسینی پاکدهی، محمدمهدی فرقانی و هادی خانیکی را. آنها به جز نمکدوست که هشت سال پیش از همان دانشکده اخراج شده بود، همه اعضای هیات علمی دانشکده بودند و صاحب عزا به شمار میآمدند. نزدیک درِ ورودی دانشکده نیز وحید معتمدنژاد، برادر کوچکتر دکتر کاظم معتمدنژاد، ایستاده بود.
داخل سالن اجتماعات، مراسم سخنرانی و تجلیل از استادِ تازه درگذشته برقرار بود؛ هم او که در دهه 60 همراه با دکتر نعیم بدیعی به قدری صبر و استواری کرد تا توانست دوباره علوم ارتباطات را در دانشگاه احیا کند. پس از انقلاب، علوم ارتباطات به گرایشی از رشته جامعهشناسی تبدیل شده بود اما معتمدنژاد و شاگردانش آن رشته را احیا کردند. بعدتر، در سال 83 آنها توانستند مجوز دانشکده علوم ارتباطات را هم بگیرند و کاری کنند که دانشکده به اوج اهمیت خود در سالهای پیش از انقلاب برسد. با این حال، هنوز این دانشکده ساختمان خود را پس نگرفته و تنها روی کاغذ موجودیت دارد.
دیروز، به تدریج سالن اجتماعات همان ساختمانی که 40سال پیش در سه راه ضرابخانه ساخته شده بود، پر میشد و تعدادی از حضار کنار صندلیها ایستاده بودند تا سخنرانیها را بشنوند. ابتدا، محمدحسین پناهی، رییس دانشکده علوماجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، سخن گفت. پناهی از صمیمیت بین دکتر معتمدنژاد و دانشجویان در نسلهای مختلف سخن راند. دکتر معتمدنژاد دست کم سه نسل از شاگردان را به طور مستقیم آموزش داده بود. پس از او، حسین سلیمی، سرپرست دانشگاه علامه طباطبایی، پشت تریبون رفت. سلیمی به بازنشستهکردن دکتر معتمدنژاد در سالهای گذشته اشاره کرد و گفت: «کسانی که تلاش کردند در دورهای با بازنشستهکردن اساتید بزرگ، حضور آنها را کمرنگ کنند امروز با نگاهکردن به این جمع، ببینند که بازنشستگی برای اساتید معنا ندارد.» دیروز چند نفر از سخنرانان و مجری برنامه، به بازنشستگی او اشاره کردند و از قول استاد مرحوم هم گفتند که او در همان ایام خانهنشینی گفته است که «معلم بازنشستگی ندارد.»
هر شخصیتی که داخل سالن میشد، عکاسان رسانهها جلویش حاضر میشدند و صدای دوربینها در سالن میپیچید. هادی خانیکی در جایگاه سخنرانی حاضر شد. به خانواده دکتر معتمدنژاد تسلیت گفت و خبر داد که بسیاری از افراد از درون و برون کشور برای درگذشت معتمدنژاد پیام تسلیت فرستادهاند. از مانوئل کستلز، جامعهشناس صاحبنام اسپانیایی، نام برد که برای درگذشت معتمدنژاد پیام تسلیت فرستاده است. خانیکی بدون اینکه اشارهای به موضوع بازنشستگی معتمدنژاد بکند، کنایهای زد که «استاد وفا کرد و جفا دید.» خانیکی سپس بر «پدر» بودن معتمدنژاد تاکید کرد و گفت اگر او لقب «پدر» علوم ارتباطات را بر خود گرفته، «از میان هیاهو و تبلیغات نبوده و کسی تصمیم نگرفته که به او نام پدر بدهد، بلکه او خود پدری کرد و پدر شد.»
سالن پر شده بود و از حیاط دانشکده هم صدای صلوات به گوش میرسید. پیکر دکتر معتمدنژاد رسیده بود اما همچنان چهرههای آشنا به سالن وارد میشدند. محمدعلی ابطحی آمده بود، حسین انتظامی معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، محمدرضا صادق مشاور رییسجمهور که پیام تسلیت حسن روحانی را خواند، یونس شکرخواه، علیاکبر قاضیزاده، شهیندخت خوارزمی، احمد مسجدجامعی، محمد سلطانیفر، سیدفرید قاسمی، امیدعلی مسعودی، احمد میرعابدینی، مینو بدیعی، نصرالله پورجوادی، حسین افخمی، علیاکبر اشعری و نیز مهدی محسنیانراد که موقع نماز میت، بالای سر پیکر معتمدنژاد در حیاط دانشکده اشک میریخت.
از دانشگاه تهران هم استادان ارتباطات که بهطور سنتی رقیب علمی دانشگاه علامه به حساب میآیند، در مراسم حاضر بودند و در جمع حاضر در حیاط دانشکده و سالن اجتماعات، میشد اعظم راوردراد و مسعود کوثری را دید و نیز یوسف اباذری را که سخنران مراسم نیز بود. اباذری در اواخر دهه 40 دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی بود. پشت تریبون رفت و گفت که روزنامهنگاری آکادمیک را دکتر معتمدنژاد بنیاد نهاده است. پس از اباذری، سیدمحمود دعایی، مدیر مسوول روزنامه اطلاعات هم تکهای از پیام تسلیت سیدمحمد خاتمی را خواند و جمعیت به حیاط سرازیر شد.
جمعیتی که همه حیاط و راهروها و بخشی از پیادهروی خیابان کنار دانشکده را پر کرده بودند، بر پیکر دکتر معتمدنژاد نماز خواندند. «لاالهالاالله» گفتن که بلند شد، جمعیت نرمنرم و خوددار میگریست. پیکر بر دوش مشایعان بلند شد و جمعیت به خیابان ریخت. اتوبوسها چند ده متر دورتر از دانشکده، کنار میدان کتابی ایستاده بودند تا به بهشتزهرا و قطعه نامآوران بروند. گوشهای استادان و کناری روزنامهنگاران، دور هم جمع شده بودند تا وقت حرکت برسد. ماشاءالله شمسالواعظین، عیسی سحرخیز، کامبیز نوروزی و کنارتر، عباس عبدی، حلقهای تشکیل داده بودند. جابجا، آشناهایی که سالها یکدیگر را ندیده بودند، کنار میایستادند و گپ میزدند. آفتاب بالاتر آمده بود و میتابید تا سرمای هوا را بکاهد. روزنامهنگاران، دانشجویان و استادانی که در رفتوآمد بودند، در همان خیابان کنارِ دانشکده ایستاده بودند که بنا بود روزگاری به نام دکتر کاظم معتمدنژاد نامگذاری شود. دیروز همه از نامگذاری یک خیابان، جایزه یا گردهمایی سالانه به نام دکتر معتمدنژاد سخن میگفتند. صاحبخانه رخت سفر بسته بود و دیگران تلاش میکردند که جایش را خالی نگذارند. همه حاضر بودند تا غایب بزرگ جمع را دمِ درِ خانهاش بدرقه کنند و بگویند «خداحافظ آقای معتمدنژاد.»
منبع: روزنامه شرق