بدرالسادات مفیدی - اولبار که ایشان را از نزدیک دیدم، بهمثابه درخت هرچه پربارتر سربهزیرتر، پیرمردی به غایت افتاده و متواضع به نظر میرسید. دیدارهای بعدی نهتنها این نگاه را قطعی کرد بلکه تصویر دیگری را از شخصیت استاد برای من به نمایش گذاشت. بهروزبودن و با دنیای مدرن حرکتکردن خصیصهای است که کمتر استادان جاافتاده و قدیمی ما خود را با آن منطبق میکنند اما معتمدنژاد از آن برخوردار بود. بهلحاظ تجربی خوب میفهمم که داشتن نگاه نو و پرهیز از هرگونه جزماندیشی، اقتضای حرفه روزنامهنگاری است. از این منظر بود که دکتر معتمدنژاد همواره تلاش داشت فاصله میان روزنامهنگاری علمی و روزنامهنگاری تجربی را کم کند. در این سالها که تحصیلکردههای علم روزنامهنگاری، روزنامهنگاران تجربی را که به مدد دوره دولت اصلاحات تعدادشان نیز کم نیست، رقبای کمسواد و بیمایه میپنداشتند و در مقابل اینان، آنها را کار نابلد و پرمدعا میخواندند و میگفتند روزنامهنگاریخواندهها باید مدرکشان را بگذارند کنار، استاد با روشنبینی سعی در آشتیدادن میان این دو دیدگاه کرد و البته تا حدودی نیز موفق شد. این نگاه دکتر در عرصههای دیگر نیز قابلستایش بود. چنانکه او به کرات در مراسمهای انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران پیش از پلمب ساختمان آن، حضور یافته و در تایید ضرورت وجود این انجمن و اینکه فعالیت آن کمککننده جریان آزاد اطلاعات است، سخن میگفت. استاد معتقد بود انجمن میتواند نقش کلیدی میان روزنامهنگاران داخل کشور با نهادها و اتحادیههای معتبر بینالمللی روزنامهنگاری بهمنظور بالابردن کیفیت کار آنها ایفا کند؛ نقشی که متاسفانه هیچگاه از سوی نهادهای حاکمیتی جدی گرفته نشد و علاوه بر آن بر سر راهش سنگاندازی شد. در هر صورت فقدان استاد برای جامعه روزنامهنگاری آن هم در این شرایط بیپناهی غم بزرگی است که شاید تا مدتها جبران نشود. روحش شاد.
منبع: روزنامه شرق