فرهاد کوهبر - بیش از یک دهه است که شبکههای اجتماعی به آرامی راه خود را به جهان زیست ما گشودهاند. افراد و گروههای مختلف بسته به انگیزه ، تواتر و شکل حضور در این فضا درجات مختلفی از تاثیرگذاری و تاثیر پذیری را تجربه میکنند که بررسی و پیش بینی این تاثیرات در قالب الگو و مدلی واحد امکان پذیر نیست .
آنچه در این یادداشت پی گرفته میشود رویکردی نقادانه به نقش و جایگاه شبکههای اجتماعی و به خصوص فیس بوک در زندگی روزمره پرسه زنانی عام است که بدنه اصلی جامعه استفاده کنندگان این فضا را شکل مید هند. در این نگاه شبکه های اجتماعی به مثابه دستگاههایی هوشمند نیستند که افکار عمومی را به عنوان مواد خام اولیه دریافت کرده و به محصولات از پیش تعیین شده تبدیل کنند. بلکه عملکرد آنها بیشتر شبیه گرمخانهای آزمایشگاهی است که در آن احتمال ترکیب، تداخل و تضارب آرا به گونهای تصاعدی افزایش یافته و تحت فشار ، محصولی تولید می شود که در شرایط طبیعی یا اساسا بوجود نمیآمد و یا فرمولاسیونی متفاوت داشت.
با ورود به فیس بوک با فضای جذابی مواجه می شویم که تک تک عناصر آن به دقت و برای فراهم آوردن حداکثر سهولت کاربرد در کنار هم چیده شده اند. دسته بندی امکانات ، عناوین گزینه ها و طراحی ساده و کمینه گرای محیط و رنگ آمیزی ملایم پیش فرض پس زمینه ، احساس راحتی و امنیت را به تازه وارد القا میکند.
امکانات به گونهای گردآمدهاند که فرد میتواند بدون صرف هزینهای ، محیط را مطابق سلیقه شخصی خود تغییر دهد و آن را به خانه ای دلپذیر تبدیل کند که در آن توسط کانون گرم دوستان و بریده خاطرات خوش احاطه شده است. او میتواند خود را چنانکه همیشه آرزو داشته است به دیگران نشان دهد. او می تواند آزادانه بخشهای تاریک ، ناخوشایند و خجالت آور زندگیش را قیچی کند و دور بیاندازد . او می تواند تمام دیوارهای چند دیواری اختیاریش را با تصاویر خود آرمانیش بپوشاند. کاری که سالها (به تعداد سالهای عمر منهای یک یا دو سال) ناهشیار و نیمه هشیار، با آزمون و خطا و صرف بهای روانی هنگفتی صورت میپذیرفته، اکنون در قالب بستهای حاضر وآماده به رایگان ارائه می شود . بسته ای بهشتی، فراوری شده و آماده طبخ.
پس از آنکه هیجان اولیه اثاث کشی به این خانه رویایی به پایان رسید ، نرم نرمک در مییابیم که فضا با آنچه در نگاه اولیه بنظر میرسید تفاوت دارد . ساختمانی که می خواستیم به خانه مان تبدیلش کنیم ، سازه ای صلب و نامنعطف دارد که از قضا از زمان طراحی اولیهاش مطابق با ایده های نوجوانی هجده ساله چندان تغییر نکرده است. آنچه در ابتدا امکاناتی سخاوتمندانه برای ایجاد وتغییر به نظر می رسید ، در واقع چیزی جز پر کردن جاهای خالی با اشیائی مشخص و از پیش تعیین شده ، نیست . کار ، تحصیل ، محل زندگی، جنسیت، سن ودرجه جدیت رابطه. و باریکهای کوچک برای ابراز عقاید شخصی در یک یا چند خط . اما این قالبهای ثابت تنها بدنه صوری و عینی محدودیتها را تشکیل میدهند. فضای فیس بوک ماهیتا فضایی تعاملی است که بر اساس ارتباط و تبادل با دیگری شکل میگیرد و کلیه سازو کارهای آن بالطبع در جهت افزایش کمی این فرآیند عمل میکنند. این امر رفته رفته منجر به پیدایش و تحکیم نظام ارزشی کمیت محوری میگردد که در آن جایگاه و اعتبار اعضا بر مبنای عددی که مبین بزرگی شبکه ارتباطی و میزان تایید جذب شده است ، سنجیده می گردد.
در این میان افراد چاره ای ندارند جز این که برای ارتقاء یا حفظ جایگاه خود در این رقابت پنهان یا تصویری مطابق با طبع و سلیقه توده از خود ارائه دهند و یا منزوی شده و به هیات ناظران خاموش و تماشاگران پنهانی یی (voyeurist) در آیند که از فیس بوک به عنوان دوربین مخفی مدار بسته استفاده می کنند . البته بی شک شهسوارانی وجود دارند که به واسطه برخورداری از قدرت و استعداد ویژه میتوانند جریان های جدیدی را تاسیس و راهبری کنند. صد البته که بسیاری از آنان بواسطه نام و جایگاهی که در خارج از محیط مجازی بدست آورده اند از چنین توان جریان سازی برخوردارند. به عبارت دیگر پروسه یارگیری و جذب مخاطب در شبکه اجتماعی و بر اساس تاثیر گذاری محتوایی چهره ای ناشناس صورت نپذیرفته ، بلکه صورت شناخته شده قدرت تنها بر صفحه مجازی شبکه فرافکنده شده است.
استفاده کننده در اولین تجربه کنشگری و خروج از فضای ذهنی، آنگاه که میخواهد جملهای را در بیان عقایدش در صفحه ای مشخص درج کند ، بی درنگ خود را موضوع نگاه قضاوتگر جمع می یابد . توده ای بی شکل که گهگاه چهره هایی آشنا از آن برجسته شده و بیرون می زنند. Home یا خانه دوست داشتنی و امن نخستین به خانه شیشهای "میرا" ئی* تبدیل میشود که در آن " برادر بزرگ* " همواره او را می نگرد.
در اینجا این بحث ممکن است مطرح شود که شبکههای اجتماعی بطور عام و فیس بوک دراین بحث بطور خاص همواره ابزارهایی در اختیار کاربران قرار میدهند تا کاربر با استفاده از آن ابزارها بتواند حریم شخصی خود را تعریف نموده و برد نگاه دیگری را تا سرحد مرز دلبخواه محدود نماید. اما از آنجا که اس و اساس فراشد حضور در شبکه اجتماعی حول داد و ستد و بده بستان تایید و توجه غیر تعریف میشود ، اعمال محدودیت و حصارکشی فضای شخصی نقض غرض حضور در چنین فضائی است . به عبارت دیگر صرفنظر کردن از مشاهده بازخورد جمعی نسبت به " تصویرمن " حذف صورت مساله و درستی حکم به انتفای مقدم است. علاوه بر آن قرارگیری در جایگاه قضاوت شدن و تبدیل شدن به موضوع و ابژه نگاه دیگری، امری درونی و ذهنی است و سلسله ارزشهای مورد وثوق بیرونی پس از کوتاه زمانی گشتن و پرسه زدن در فضای شبکه چنان درونی می گردد که با حذف یا محدود کردن فیزیکی میزان دسترسی دیگران، زدوده و نابود نمی شود. ولی کماکان این نقد را می توان مطرح کرد که نفس تبدیل شدن به موضوع و ابژه میل دیگران امری کلی، عام و انسانی بوده و مختص محیط مجازی و شبکههای اجتماعی نیست. همگی ما در زندگی روزمره به سمت و سوی تصوری آرمانی که برساخته هنجارهای اجتماعی و سامانه ارزشی جمعی است در حرکتیم و آگاهانه یا ناآگاهانه می کوشیم تا تصورمان از خویش را بر آن تصویر ایده آل جمعی منطبق سازیم.
اما تفاوت از آنجا آغاز میشود که ما در زندگی روزمره به مدد تجربه زیستی واز طریق آزمون و خطا، از بدو تولد و به تدریج آموختهایم که چگونه میتوان ضرب بازخوردهای زمخت اجتماعی را کم کرد و با واقعیتهای بیرونی به گونهای تلطیف شده و تحمل پذیر مواجه گشت. انواع و اقسام مناسک و رسوم برای این منظور ابداع شده اند و همگی اعضای اجتماع به گونهای نامحسوس ولی بسیار جدی و دقیق به این چارچوبهای نامرئی و قوانین نانوشته پایبندند. یکی از موثرترین این مکانیزمها گریز از "کمی سازی" و پناه بردن به فضای قابل تفسیر و کیفی است. فضائی که در آن همواره میتوان خود را قانع ساخت که اگر حتی کسی "ظرف مرا شکسته" ، به یقین در پس این عمل ظاهریش التفاتی ویژه در کار بوده است.
در فیس بوک این در تاحد زیادی بسته میشود یا حداقل بسیار محدود میگردد. در این فضا محبوبیت فرد (دست کم برای خودش اگر حتی کلیه دریچههای دیده شدن را هم بسته باشد.) در قالب چند عدد نظیر تعداد دوستان ، تعقیب کنندهها و تایید کننده ها (like ها)قابل سنجش ،اندازهگیری و (ترسناک تر از همه) مقایسه است. عددی که جای هیچگونه تلطیف، تفسیر، خیالپردازی و خودفریبی (به مثابه ساز و کاری محافظت کننده) برای فرد باقی نمیگذارد.
در این محیط خواست قدرت به شکلی عیان و سنجش پذیر خود را به نمایش می گذارد و اصراری بر پنهان شدن زیر لفاف آیینهای ضربهگیر قدیمی ندارد. حمله جهان نمادین و ایده آلهایش، در هیات نوعی هژمونی جمعی ، به تصویر خیالی فردی آنچنان مستقیم و بی پرواست، که پناهگاه و پنهان گاه خلوت و ناروشنی برای هویت فردی باقی نمیگذارد. سوژه ضمن حفظ توهم انتخابگری وامکان گزینش، که تضمین کننده استمرار حضور او در فضای مجازی است، تحت تاثیر جریان غالب فرادستی جمعی حرکت میکند .
اما مساله صرفا رویارویی بی واسطه با واقعیت تراش نخورده و آسیب زا نیست. عمده آن چیزی که در این فضا به عنوان واقعیت خام و طبیعی توسط افراد عرضه می شود ، چیدمانی به شدت مهندسی شده از پدیده ها و رویدادهای زندگی است. شخص ، غوطهور در زندگی روزمره و لاجرم دست بگریبان با انواع امیال و خواستههای برآورده نشده ، به ناگاه خود را در محاصره انسانهای خوشبخت و بی دردی می بیند که آمال و آرزوهای دست نیافتنی او ، بخش بدیهی زندگی روزمره آنها است. حتی آگاهی نسبت به این مطلب که افراد با صرف وقت و وسواس بسیار ، تنها گوشههای گزینش و بعضا ویرایش شده ای از زندگی شخصی و اجتماعی خود را در قالب عکسها ، ویدئوها و دیوار نوشته ها در معرض دید سایرین قرار می دهند نیز کمک چندان به رفع این احساس ناخوشایند در آنها نمیکند.
عامل دیگری که سبب تشدید این احساس " حسرت " و "حسادت " در کاربران می شود امکان سرک کشی در زندگی طبقات و کلاسهای مختلف اجتماعی با درجه رفاه و شیوه زندگی متفاوت است. تحقیقات میدانی بسیاری موید این نظریه است که میزان رضایتمندی از زندگی با حضور در فیس بوک کاهش می یابد [1]، [2] ، [3]، [4]
با وجود کلیه موارد ذکر شده ، استفاده از فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی روز بروز در حال گسترش و فزونی است و علاوه بر آن حقیقت آن است که کمتر دیده شده کسی پس از تجربه قرارگیری در فضای این رسانه ، آن را رها کرده باشد. تحقیقات نشان می دهد که اعتیاد به این شبکه های اجتماعی به لحاظ شدت و پایداری با الکل و سیگار قابل قیاس است. [5] ، [6]
تحلیل سازوکار این جذابیت و کشش روز افزون ، با وجود ناملایمات و ناخرسندیهای برشمرده مترتب بر آن میتواند موضوع تحقیقات مختلف روان شناسانه، جامعه شناسانه و یا فلسفی باشند ولی بررسی کلی و اجمالی فرآیند پیوستن و ماندگاری کاربران در شبکه های اجتماعی نیز می تواند نتایجی حداقلی بدست دهد.
هر بازدید کننده معمولی که سرزدن به صفحه اش در face book در سبد نیازهای روانی روزمره اش قرار دارد ، بنابر انگیزهها و خواستهای دانسته یا نادانسته ای به این فضا وارد می شود. انگیزههایی آنچنان نیرومند که اغلب با گذشت زمان نیز کاستی نمیگیرند . این انگیزه ها را میتوان در قالب دسته هایی طبقه بندی کرد.
نخستین عامل پبیش ران را می توان میل به دانستن به مثابه ابزار ناگزیر قدرت و شرط لازم دوام در عرصه رقابت دانست. قرار گرفتن در این جهان مجازی ، بسان استقرار در برجک دیده بانی یی است که از ورای آن امکان پایش و رصد حرکت هر جنبندهای سهل و میسر است. با این مزیت که فرد هر آن که اراده کند تنها با فشار بر دکمه یا لمس صفحهای شیشهای می تواند از برج عاج خود به درون سوژه انسانی برگزیده اش هبوط کند .
این موضع، تحقق کهن رویای بشری در تصاحب جایگاه خدایگانی است که او را قادر می سازد آزادانه بی آنکه دیده یا درک شود به جهان درونی و راز آمیز انسانها رسوخ کرده و زوایای وجودشان را آسوده خاطر لمس کند. با وجود آنکه چیزی که از این استراق نظر عاید می گردد جز نگاهی محدود از ورای سوراخ کلید به ویترینی دست چین و از پیش تدارک شده نیست ، توهم تسخیر جایگاه قدرت در قالب فانتزی یی ناهشیار، چنان که در رویاهای بیداری اتفاق می افتد ،نیز کماکان تجربه ای لذت بخش است. دست کم تا پیش از آن که این ابر خیال در مواجهه با جهان نمادین بیرونی زدوده شود.
اما این برجک دیده بانی جذابیت دیگری نیز دارد و آن این است که می تواند از مبدا به مقصد نگاه تغییر ماهیت دهد.
اگر بپذیریم که میل وآرزومندی فردی اساسا به واسطه حضور و وجود دیگری معنا و مفهوم می یابد و تنها در محضر نگاه غیر، دستگاه مختصات ارزشی فردی قابل تعریف است ، درک سازوکار بهره مندی از حظ و لذت ناشی از قرار گیری در موضع و مقام ابژه نگاه چندان دشوار نخواهد بود. امری که تحققش شاید درطول تاریخ تنها برای پادشاهان و امرا آنهم در مناسبت ها و مناسک ویژه میسر بوده است . اما از آنجا که چرخه ارضا میل و تحصیل لذت ذاتا خودبسنده و ایستا نبوده و به گونه ای ناگزیر در فراگردی مقایسه ای و در قیاس موضع استقرار فعلی با جایگاه مورد انتظار جمعی معنا می یابد، ذوق اولیه جایگیری در کانون و تبدیل شدن به موضوع و ابژه میل و خواست غیر، به سرعت جای خود را به رقابتی پایان ناپذیر برای ارتقای رتبه می دهد. کسب احساس رضایت به عنوان انگیزه و عامل تداوم حضوراولیه، همواره در همسایگی نزدیکی از وضعیت فعلی است ولی هرگز فراچنگ نمی آید. از این رو مکانیزم رجوع و تکرار حضور را نه در کنشگریهای لذت جویانه که در نوعی رویه دفع رنج بایستی جستجو کرد . به بیان دیگر نخست زمینه و امکان تجربه پدیده ای ناآزموده ، در امتداد سویه های مشخصی از میل ، فراهم می گردد وفرد با رویکردی لذتجویانه به این سامانه وارد می شود. در خلال این تجربه و حضور، خواست و تقاضایی پدیدار می شود که تا پیش از این اساسا وجود خارجی نداشته است. میل به ارضای این " خواست" جدید مراجعات اولیه را تضمین می کند و تداوم و استمرار این حضور رفته رفته خواست را به گونه ای "نیاز" مبدل می سازد. نیازی که طفره رفتن از پاسخ به آن قرین درد خواهد بود.
فرد در این حالت گویی گرفتار نفرینی "سیزیفی " می شود که بی مقصد و مقصودی مشخص تجربه ای دردناک و آسیبزا را تکرار می کند.
[1] :BBC News – Face book make people feel worse about themselves bbcco . uk (2013-08-15)
2 :’The anti – social network ‘ slate.com January 26-2011
3 : ‘How face book breeds jelousy’discovery .com , Febuary 10,2010
4 :’Face book to blame for divorce boom’ Fox news April 12 , 2010
5 : ‘Hough , Andrew ‘ student addiction to technology , study finds www.telegraph.co. uk
6 : ‘Face book & Twitter More addictive than tobacco and alcohol ‘www . telegraph.co . uk
منبع: وبسایت انسانشناسی و فرهنگ