تبلیغات در مدیانیوز

 

آخرین اخبار


- چرا «اکونومیست» نداریم؟
- پشت‌ پرده تجارت «لایک» و «فالو» در ایران
- کتاب جدید: سیاست‌گذاری و مدیریت رسانه
- سه دایره روزنامه‌نگاری بحران
- کتاب جدید: سیاست‌ و رسانه در دموکراسی‌های نو ظهور
- برگزاری کنفرانس بین‌المللی روزنامه‌نگاری، تبلیغات و مطالعات رسانه در تایوان
- برگزاری کنفرانس اروپایی رسانه، ارتباطات و فیلم در انگلیس
- کتاب جدید: دین و مبانی ارتباطات
- رسانه‌هایی که حضورشان در نمایشگاه مطبوعات قطعی شد
- رابطه فیس‌بوک و آژانس‌های جاسوسی آمریکا زیر ذره‌بین اروپا

 

گروه خبری: مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای

تاریخ ارسال: جمعه، 7 تیرماه 1392  

 

چرا هرگز از ایمیل استفاده نمی‌کنم؟

 
 

نگاه تری ایگلتون 

 
 

تری ایگلتون - من به زودی تنها "ب. ا. م." (باکره ایمیلی) خواهم بود که در انگلیس باقی مانده است.

من هیچ گاه ایمیل نفرستاده ام؛ اگرچه گاهی اوقات خیانت کرده ام و از پسر نوجوانم خواسته ام که این کار را برایم انجام دهد. از اینترنت هم هیچ گاه استفاده نکرده ام. توانایی من برای آنلاین شدن در حد توانایی من برای رفتن به [سیاره] کیوان است. من نمی دانم چگونه پیامک بفرستم. من یک تلفن همراه دارم اما آن را همراه نمی برم. به خاطر وحشت از همراهی با برخی روندهای مضحک که در آن انبوه آدم ها در خیابان پیاده روی می کنند و در این ابزارک های شیطانی فریاد می زنند، هیچ گاه تلفن همراهم را از خانه بیرون نبرده ام. اگر اجازه دهید که مردم در مکان های عمومی از تلفن های همراه استفاده کنند، احتمالا منجر به این می شود که مجبور شوید در قطارها و کافه ها به مکالمه آن ها که با صدای بلند می پرسند آیا صورت حساب هایشان رسیده یا نه گوش کنید. حتی تصور چنین چشم اندازی بسیار هولناک است. احتمالا تنها زمانی که من به یک تلفن همراه بیرون از خانه نیاز پیدا کردم زمانی بود که در کوه های ایرلند ماشینم را چپ کرده بودم و برای مدتی درون ماشین گیر افتاده بودم. با این حال، زمانی که در نهایت یک رهگذر تلاش کرد از تلفن همراهش استفاده کند، تلفن به این خاطر که کوه ها بسیار مرتفع بودند کار نکرد. در حالی که مثل یک خفاش غول پیکر سر و ته آویزان بودم و سینه ام به شکل دردناکی به کیسه هوا فشرده می شد، احساس کردم کاملا حق با من است.

با وجود این ها، من به روشی بی همتا برای انتقام گرفتن از دسته "آیا صورت حساب ها رسیده اند؟" رسیدم. هر گاه در قطاری می نشینم، موز کوچکی را روی میز در برابر خودم قرار می دهم. اگر در موقعیتی قرار بگیرم که کسی مجبورم کند به مکالمه کسل کننده و پوچ او گوش کنم، با صدای بلند می گویم "زینگ زینگ". بعد موز را برمی دارم و یک شبهِ - مکالمه کر کننده با محتوایی ملال آور و روح کش انجام می دهم. اگر فرد مقابل اعتراض کند که خواسته ام مسخره اش کنم، با لحن یک آدم رنجیده می پرسم آیا او به مکالمه خصوصی من گوش می کرده است.

مقاومت من در برابر ایمیل به شکل یک اعتراض آغاز نشد. این مقاومت فقط بُعدی از عقب ماندگی فناورانه عمومی من است. من پس از اختراع خلال دندان، دندان هایم را با یک شاخه کوچک تمیز می کردم و مدت ها پس از آن که همه به استفاده از رایانه روی آورده بودند من همچنان از ماشین تحریر استفاده می کردم. از من می پرسیدند "اما چطور متن ها را تصحیح می کنی؟". با ناباوری و در حالی که یکی از ابروهایم را متکبرانه بالا می بردم پاسخ می دادم "تصحیح؟". همین مشکل را با دوش های حمام هم دارم. معمولا صبر می کنم تا باران ببارد و بعد از خانه بیرون بزنم و در چمن های روبروی خانه غلت بخورم.

اگرچه این روزها، قطعا، بکارت ایمیلی من به یک جور اعتراض تبدیل شده است. من شاهد زنده ای هستم برای [اثبات] این که همه این ارتباطات دیوانه وار، و در بیشتر موارد بی معنی، غیرضروری هستند. همه ما پیش از آغاز این دوران زندگی مان را می گذراندیم و من شخصا تاکنون بدون این فناوری ها زنده مانده ام. اگر افراد واقعا بخواهند با من تماس بگیرند برایم می نویسند. اگر آن ها نمی توانند به خودشان زحمت بدهند یا فراموش کرده اند که چه طور این کار را انجام بدهند یا تصور می کنند که نوشتن همراه با نورمن ویزدام و شلوارهای جین لوله ای محو شده است این مشکل آن هاست. به علاوه، یقینا ایمیل فقط یک مد زود گذر است. پیش بینی من این است که تا کریسمس آینده پایان می یابد و همه بعد از آن،مانند من، به وضع پاکدامنی فناورانه بازمی گردند.

به نظر من، اینترنت به این دلیل که همه ما را کند کرده است و ضرب آهنگ زندگی ما را به [دوران] تمدن های کهن تر و آرام تر بازگردانده است، ابزاری ضد مدرن است. در سال های پر جوش و خروش و زودگذر پیش از [دوران] اپل و گوگل، شما تقاضای یک اتاق در یک هتل می کردید و متصدی پذیرش هتل فقط اسم شما را در یک دفتر می نوشت. همه چیز در 20 ثانیه تمام بود. این روزها شما تقاضای یک اتاق می کنید و متصدی پذیرش شروع به تایپ کردن یک فصل از رمان اش می کند. زمانی که یک یا دو پلات فرعی را گسترش داد و تعدادی کاراکتر پیچیده جدید به رمانش اضافه کرد، به یاد می آورد که قرار بوده چه کاری انجام دهد و کلیدهای اتاق را به شما تحویل می دهد.

زبان پیش از هر چیز راهی برای بودن با افراد دیگر است و پس از آن و در مرتبه دوم راهی برای انجام دادن کارها. به همین دلیل است که پارادایم ارتباط انسانی بنگاه روابط عمومی نیست بلکه میخانه است. گفته می شود آخرین کلمات استیو جابز:"آه، چه جالب، آه، چه جالب، آه، چه جالب!" بود. با اندیشیدن در مورد "لیر شاه"، حس کردن این که چیزی گم شده است دشوار نیست. حالا تنها مشکل من این است که چه طور این یادداشت را به سردبیر برسانم.

ترجمه محمد احمدی
منبع: وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg    
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook