تبلیغات در مدیانیوز

 

آخرین اخبار


- چرا «اکونومیست» نداریم؟
- پشت‌ پرده تجارت «لایک» و «فالو» در ایران
- کتاب جدید: سیاست‌گذاری و مدیریت رسانه
- سه دایره روزنامه‌نگاری بحران
- کتاب جدید: سیاست‌ و رسانه در دموکراسی‌های نو ظهور
- برگزاری کنفرانس بین‌المللی روزنامه‌نگاری، تبلیغات و مطالعات رسانه در تایوان
- برگزاری کنفرانس اروپایی رسانه، ارتباطات و فیلم در انگلیس
- کتاب جدید: دین و مبانی ارتباطات
- رسانه‌هایی که حضورشان در نمایشگاه مطبوعات قطعی شد
- رابطه فیس‌بوک و آژانس‌های جاسوسی آمریکا زیر ذره‌بین اروپا

 

گروه خبری: مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای

تاریخ ارسال: شنبه، 1 تیرماه 1392  

 

رسانه‌ زيرك است؛ مخاطب هوشيار باشد

 
 

سواد رسانه‌ای در فضای مطبوعات در گفت‌وگو با محمد‌مهدی فرقانی  

 
 

آزاده صادقی - محمدمهدی فرقانی، روزنامه‌نگار نام‌آشنایی برای بسیاری از روزنامه‌نگارانی است که امروزه در مطبوعات ایران برای خود اسم و رسمی دارند. او که استاد ارتباطات دانشکده علوم ارتباطات علامه طباطبایی است، بیشترین وقت خود را در روزهای جوانی در مطبوعات سپری کرده است و تجربه ارزنده‌ای در حیطه عمل در روزنامه‌نگاری دارد. از این رو سراغش رفتیم تا گپ و گفتی داشته باشیم در باب سواد رسانه‌ای در فضای مطبوعات و مخاطبان آن. او معتقد است، دخالت تاریخی دولت در شکل‌گیری رسانه‌ها نه تنها ساختار مطبوعات ایران را از فضای حرفه‌ای خود دور کرده بلکه بی‌اعتمادی عمیقی را هم در دل مخاطبان ایرانی نسبت به مطبوعات و دیگر رسانه‌ها ایجاد کرده است. وی این عوامل را برای کارکرد سواد رسانه‌ای که همان افزایش معرفت مخاطب است، یک تهدید جدی می‌داند. متن کامل این مصاحبه را در زیر می‌خوانید.


شما سال‌ها در روزنامه‌ها کار کرده‌اید و از فضای کنونی مطبوعات به‌خوبی آگاهید. به نظر شما فضای کنونی حاکم بر مطبوعات امروزی، آیا نشان‌دهنده این است که دست‌اندرکاران مطبوعات به واقعیت سواد رسانه‌ای پی برده‌اند؟

اول از همه بهتر است بدانیم که بحث سواد رسانه‌ای را باید در حوزه مخاطب دنبال ‌کنیم نه دست‌اندرکاران رسانه. فرض بر این است که دست‌اندرکاران رسانه‌ها بالاخره کار خود را می‌دانند و مهارت‌های لازم را دارند و پیچیدگی‌های این حرفه را می‌شناسند. بنابراین از شیوه‌ها، شگردها و ترفندهای مختلف برای اقناع مخاطب و هدایت او در مسیر و جهت خاصی یا بالاخره همسو کردنش با اهداف خودشان آگاه هستند.

بنابراین بحث سواد رسانه‌ای معطوف به حوزه مخاطب است و دغدغه اصلی‌اش دغدغه مخاطب است که این مخاطبان فریب پیام‌سازی‌های رسانه‌ها را نخورند و به نوعی تحمیق نشوند. به عبارتی به رفتار یا واکنش یا کنشی کشیده نشوند که غیرعقلایی، غیرمنطقی و مضر باشد.


بله، البته مخاطب هدف اصلی سواد رسانه‌ای است اما خود شما گفتید فرض بر این است که تولیدکنندگان پیام کار خود را می‌دانند در حالی‌که وقتی در عمل وارد می‌شویم، واقعا این فرض چقدر در فضای مطبوعات صحت دارد و آیا تولیدات رسانه‌ای این سوال را ایجاد نمی‌کند که به راستی خود تولیدکنندگان پیام چه درکی از سواد رسانه‌ای دارند؟

ببینید! ساختار مطبوعات ما حرفه‌ای نیست و آدم‌هایی که شناخت و معرفت واقعی رسانه‌ای داشته باشند در این مطبوعات زیاد نیستند. در نتیجه بعضی وقت‌ها از سر خوش‌باوری مفرط و گاهی از سر بدبینی مفرط به رسانه و عملکرد آن‌ها توجه می‌کنند.
با این وجود، هرچه دست‌اندرکاران رسانه‌ها غیرپیچیده‌تر ، ساده‌تر و صریح‌تر باشند برای مخاطب با‌ارزش‌تر است. اگر دست‌اندرکار رسانه‌ای واقعا پیچیدگی‌های کارش و بعضی فریب‌کاری‌های - متاسفانه باید این اصطلاح را به کار برد- حرفه‌اش را نمی‌شناسد و با آن‌ها آشنا نیست چه بهتر. ما نمی‌خواهیم از او انتقاد کنیم که چرا از این فریب‌کاری‌ها بی‌خبری و چرا نمی‌خواهی استفاده کنی.

به این دلیل است که می‌گویم بحث سواد رسانه‌ای در حوزه مخاطب معنا پیدا می‌کند. حالا چه فرض بر این باشد که دست‌اندرکاران رسانه‌ها کارشان را می‌دانند یا خیر. در هر صورت آن‌ها تولید‌کنندگان محتوا و پیام هستند و وقتی پیامشان را تولید کردند دیگر کارشان تمام است. دیگر بقیه‌اش به خوانش مخاطب و تلقی، شناخت و آگاهی‌ای بازمی‌گردد که مخاطب از این خوانش پیدا می‌کند. در واقع همه تلاش ما در موضوع سواد رسانه‌ای این است که مخاطب را به درجه‌ای از تشخیص و درک پیام برسانیم که بتواند غیراز سطور پیام، نانوشته‌های رسانه را هم بخواند. یعنی با توجه به آنچه رسانه‌ها می‌گویند بتواند به اهداف نهفته در پشت پیام هم پی ببرد.


حال به نظر شما مخاطب ایرانی تا چه حد با چنین نگرشی رسانه‌ها را دنبال می‌کند؟

به نظر من مخاطب ایرانی به لحاظ سنتی، در مجموع با یک نگرش همراه با بدبینی، سوءظن و بی‌اعتمادی با رسانه‌هاروبه‌رو مي‌شود. علتش هم بازمی‌گردد به سابقه تاریخی تولد مطبوعات در ایران و بعد تولد رادیو و تلویزیون. حتی درواقع نقش دولت در شکل‌گیری رسانه‌ها در ایران و دخالتش در محتوا و مدیریت رسانه‌ها. در 175 سال گذشته که از تولد مطبوعات در ایران می‌گذرد به‌طور متناوب این سلطه و این تعیین تکلیف (به نوعی تاثیر‌گذاری بر محتوای رسانه‌ها) توسط دولت‌ها ادامه داشته است. از نظر تاریخی هم ساخت حکومت در ایران یک ساخت استبدادی بوده است. این ساخت استبدادی همواره یک رابطه از بالا به پایین و عامرانه بین حاکمان و حکومت‌شوندگان به وجود آورده است. مردم همواره رعیت بوده‌اند و حاکمان و پادشاهان مظهر قدرت. بنابراین رعیت حقوقی نداشتند و فقط باید تبعیت می‌کردند. روزنامه‌هایی هم که به نوعی اخبار دارالخلافه یا دربار را منعکس می‌کردند به‌هرحال منابع رسمی در آن‌ها سخنگوی اصلی بوده‌اند. همین تلقی و تصور، بدبینی و سوء‌ظن و بی‌اعتمادی را در طول سالیان القا و تشدید کرده است، بنابراین مخاطب ما به لحاظ سنتی به رسانه‌هایمان بدبین است، مگر در مقاطع خاصی از تاریخ و در مواردی که رسانه‌ای سعی کرده آن ذهنیت غالبی گذشته را با رفتار منطقی خود بشکند و اصلاح کند که البته به سختی این کار انجام می‌شود ولی شدنی است. این بدبینی باعث می‌شود که همیشه زیر کاسه پیام رسانه‌ها نیم‌کاسه‌ای دیده بشود و بالاخره یک نوع هدف پنهان پشت همه این‌ها دیده شود. ممکن است مخاطب درک نکند که چه نیت و هدفی پشت این قضیه وجود دارد اما حداقل می‌تواند حس کند که چنین هدف و نیتی وجود دارد که باعث می‌شود خیلی پذیرش بالایی در مقابل پیام‌های رسانه‌ای از خود نشان ندهد.

البته این دید نقاد تا حدی به شکل‌گیری سواد رسانه‌ای کمک هم می‌کند. شما در جامعه‌‌ای غربی اصلا نشانی از سواد رسانه‌ای به این معنا نمی‌بینید. به این معنی که آن‌ها اصلا معتقد نیستند که رسانه‌ها از ترفندها و شگردهای مختلف برای القای پیام و برای تاثیرگذاری بر مخاطب عام استفاده می‌کنند. ولی مخاطب عام که مخاطب اصلی رسانه‌هاست در غرب به نظر من در مقابل رسانه‌ها بسیار بی‌دفاع است زیرا هم رسانه‌هایشان خیلی زیرکانه و هنرمندانه عمل می‌کنند و هم مردم به نوعی به رسانه‌ها باور و اعتماد دارند.


این باور و اعتماد، بیشتر به این دلیل نیست که در غرب رسانه‌ها از تنوع بالایی بهره‌مند هستند و به نوعی فرصت رساندن افکار‌ مختلف و حتی مخالف را به مخاطب خود دارند؟

من انکار نمی‌کنم که تنوع ساختاری رسانه‌ها در غرب به‌هرحال فرصت‌هایی برای مخاطبان به وجود می‌آورد و مخاطبان با گفتمان واحد و تک‌صدایی روبه‌رو نیستند. صداهای مختلف را می‌شنوند و خود انتخاب می‌کنند و تصمیم می‌گیرند. این تنوع و چند‌صدایی به‌طور نسبی به انتخاب احسنت مخاطب کمک می‌کند اما در مجموع مخاطبان عادی رسانه‌ها خیلی پیچیدگی‌های عملکرد رسانه‌ها را نمی‌شناسند یا اصلا به آن‌ها فکر نمی‌کنند.

به همین دلیل می‌توان گفت که بیشتر خوشبینانه با این پیام‌ها روبه‌رو می‌شوند. اما در کشور ما، این ویژگی نق زدن تاریخی که وجود دارد در این عرصه هم تسری پیدا کرده است و ما خبری را که می‌شنویم چه از رادیو و تلویزیون باشد و چه مطبوعات، به‌هرحال ناخودآگاه فکر می‌کنیم که چه می‌خواهد بگوید یا چه چیزی را نگفت و چطور به این جنبه اشاره می‌کند اما آن جنبه نه! در ذهن خودمان هم که شده همیشه چنین تفکری داریم و خودمان با خوانش خودمان بسیاری اوقات خبر را تکمیل می‌کنیم. این تکمیل کردن الزاما تکمیل کردن درست و واقع‌بینانه‌ای نیست. اما به دلیل آن بدبینی تاریخی، ما همیشه نیمه پنهان خبر را به عنوان مخاطب تکمیل می‌کنیم. بنابراین این از یک جنبه‌ای مثبت است و از یک جنبه‌ای منفی. مثبت است چون که ما تسلیم بی‌چون و چرای پیام‌های رسانه‌ای نمی‌شویم اما از جنبه دیگر شاید منفی باشد و با ناباوری با آن پیام روبه‌رو می‌شویم و پس آن پیام، یک هدفی را نهفته می‌بینیم.


اگر این نگاه انتقادی را مثبت فرض کنیم و نشان‌دهنده سواد رسانه‌ای مخاطب بدانیم پس چرا اثری از این سواد در مقابل رسانه‌های خارجی نیست و بیشتر مخاطبان ایرانی این دید انتقادی را درباره رسانه‌های خارجی ندارند و پیام رسانه‌های خارجی را بی‌چون و چرا قبول می‌کنند؟

بله، متاسفانه این‌گونه است زیرا طبعا پیچیدگی‌ها و ظرافت‌هایی که رسانه‌های غالب بین‌المللی به کار می‌گیرند خیلی پیچیده‌تر از ترفندهایی است که رسانه‌های ما بعضی اوقات عریان و آشکار استفاده می‌کنند و هرکسی این پیام‌ها را می‌فهمد و نیازی به کشف رمز ندارد.

با وجود این پیچیدگی‌ها، شاید بعضا باور و اعتماد مخاطب ما، نسبت به آن‌ها بیشتر است و این نه به دلیل عملکرد خوب آن‌هاست بلکه به خاطر ضعف مفرط عملکرد نظام رسانه‌ای ماست. روزنامه‌هایی که به‌هرحال محدودیت‌های شدیدی دارند. روزنامه‌های دولتی که تکلیفشان معلوم است و روزنامه‌های غیردولتی که از این محدودیت رنج می‌برند، خیلی نمی‌توانند گفتمان‌های موجود در جامعه را بازتاب بدهند. رادیو و تلویزیون هم که تکلیفش معلوم است. خبرگزاری‌ها هم به همین شکل است. ما زمانی دو خبرگزاری داشتیم؛ واحد مرکزی خبر و ایرنا. حالا ده‌ها خبرگزاری ایجاد شده است اما سوال این است که در عمل چند خبرگزاری‌ خصوصی‌ و چند خبرگزاری دولتی هستند ؟ و کدام یک و به چه میزان بسترها و زمینه‌های لازم برای فعالیت‌های حرفه‌ای را فراهم می‌کنند؟ واقعا کدام یک، دیدگاه‌ها، عقاید و تفکر‌های مختلفی را که در جامعه وجود دارد عرضه می‌کنند و به تعامل با یکدیگر می‌گذارند؟

من معتقدم در این فضا، عملکرد غیراقناعی و عدم پاسخگویی رسانه‌های داخلی به نیازها و کنجکاوی‌ها و تنوع‌های موجود در جامعه باعث شده است که رویکرد بخشی از مخاطبان داخلی این رسانه‌ها متوجه رسانه‌های برون‌مرزی شود که بسیاری از آن‌ها را ما قبول داریم که حسن‌نیت ندارند و دلسوز نیستند و از نمایندگی‌های خاص سیاسی و قدرت‌ها دفاع می‌کنند اما به دلیل ضعف عملکرد رسانه‌های داخلی از یک موضع برتری در بعضی مواقع بهره‌مند می‌شوند.


با این عملکرد ضعیف رسانه‌ای شاید این‌گونه به نظر برسد که مخاطب راهی جز انتخاب از بین پیام‌های رسانه‌ای سطحی، چیزی ندارد اما عده‌ای اعتقاد دارند که همین گرایش به این‌گونه رسانه‌ها می‌تواند پلی باشد برای این‌که مخاطب خودش را ارتقا دهد. نظر شما چیست؟

بله، این‌ها پلی هستند بین مخاطب ساده‌پسند و سطحی‌نگر با مخاطبی که محتوا و عمق پیام را در اولویت قرار می‌دهد. اما به شرط این‌که این پل در جایی بسته نشود و معبر تلقی شود نه توقفگاه. مخاطب در ایستگاه رسانه مانند مطبوعات عامه‌پسند برای همیشه توقف نکند بلکه از آن به عنوان یک معبر برای رسیدن به یک مرتبه بالاتر استفاده کند. اما این مثلا برای همین مطبوعات عامه‌پسند حتی اگر این نقش را هم قائل نباشیم بالاخره جنبه سرگرمی سالم را دارند هرچند رسالتی را مبنی بر رشد آگاهی و پاسخگویی به نیازهای مخاطب برعهده ندارند و فقط به سرگرمی توجه می‌کنند.


در حالی که بیشتر رسانه‌های ما و به‌ویژه مطبوعات ما در گروه مطبوعات عامه‌پسند است، یا پیام‌های غیرضروری و سطحی و جهت‌دار را به مخاطب القا می‌کنند یا سرگرمی را در اولویت پیام‌های خود قرار داده‌اند، پس نقش رسانه در بالا بردن آگاهی مخاطب و آموزش به مخاطب درباره نحوه استفاده از رسانه‌ها چه می‌شود؟

درحال آموزش دادن هستند. شما در تلویزیون برنامه‌هایی دارید مثل برنامه موج که درباره عملکرد رسانه‌های غربی داد سخن می‌دهند. به‌طور هفتگی برنامه پخش می‌شود که رسانه‌های غربی اکنون چرا به این موضوع پرداختند و غیره. حالا اینجا بحث از این نیست که چقدر این تحلیل‌ها درست است ولی هدف دست‌اندرکاران این است که به مخاطب بقبولانند که مخاطبان غربی مغرض‌اند، تحریف‌گرند و عامل دست قدرت‌های شیطانی غرب‌اند و نتیجه معکوسش این می‌شود که آنچه ما می‌گوییم، حقیقت است.
دقیقا مهم‌ترین نکته در همین‌جاست این‌که آیا داریم از یک واقعیت غیرقابل انکار مخاطب را آگاه می‌کنیم یا باز هم به اسم سواد رسانه‌ای مخاطب را فریب می‌دهیم و در واقع اطلاعات تحریف‌شده و نادرست درباره خود رسانه‌ها به مخاطب می‌دهیم. این دو را نباید با یکدیگر اشتباه گرفت. من می‌خواهم بگویم خود اینجا هم محل تردید است. در بسیاری از موارد ما بخشی از واقعیت‌ها را درباره عملکرد خیلی از رسانه‌ها نمی‌بینیم. فقط جنبه تاریک و منفی‌اش را می‌بینیم و آن جنبه را نیز دسته می‌کنیم و به مخاطب می‌گوییم که این یعنی همه رسانه‌ها.

ما دیگر این را سواد رسانه‌ای اطلاق نمی‌کنیم. سواد رسانه‌ای کارکرد مثبت دارد به این معنا که معرفت مخاطب را در مقابل رسانه بالا می‌برد و نه این‌که قصدش همسو کردن مخاطب با نیات منبع پیام باشد. ما آن سواد رسانه‌ای را مطلق تلقی می‌کنیم که شناخت واقع‌بینانه‌ای از رسانه‌ها بدهد نه این که به دنبال جهت‌دهی ایدئولوژیک به رسانه‌ها باشد.

منبع: روزنامه بهار

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg    
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook