تبلیغات در مدیانیوز

 

آخرین اخبار


- چرا «اکونومیست» نداریم؟
- پشت‌ پرده تجارت «لایک» و «فالو» در ایران
- کتاب جدید: سیاست‌گذاری و مدیریت رسانه
- سه دایره روزنامه‌نگاری بحران
- کتاب جدید: سیاست‌ و رسانه در دموکراسی‌های نو ظهور
- برگزاری کنفرانس بین‌المللی روزنامه‌نگاری، تبلیغات و مطالعات رسانه در تایوان
- برگزاری کنفرانس اروپایی رسانه، ارتباطات و فیلم در انگلیس
- کتاب جدید: دین و مبانی ارتباطات
- رسانه‌هایی که حضورشان در نمایشگاه مطبوعات قطعی شد
- رابطه فیس‌بوک و آژانس‌های جاسوسی آمریکا زیر ذره‌بین اروپا

 

گروه خبری: مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای

تاریخ ارسال: شنبه، 14 اردیبهشتماه 1392  

 

همه سرگردانیم

 
 

رفتارشناسی ایرانیان درفضای مجازی در گفت‌وگو با مسعود کوثری  

 
 

اینکه شهروندان ایرانی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بسیار متفاوت از فضای واقعی رفتار می کنند، حرف تازه ای نیست. هر کسی به سادگی می تواند این مورد را در زندگی خودش ببیند. این چیزی است که برای شهروندان برای مثال اروپایی چندان قابل درک نیست، هرچند در جامعه ای مانند اروپا نیز لزوما زندگی واقعی و مجازی افراد بر هم منطبق نیست. با <<مسعود کوثری>>، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در مورد ایرانی ها در فضای مجازی گفت وگو کرده ایم؛ جایی که کوثری معتقد است عضویت در شبکه های اجتماعی حتی در جامعه ای مانند ایران نه فقط با هدف دوست یابی و لذت بردن است، بلکه به دلایل دیگری است که آن را از مهم ترین کارکردهای شبکه های اجتماعی می داند.


kowsarib.gif


یک بررسی اجمالی می تواند نشان دهد که فضای مجازی افراد در ایران با فضای واقعی به شکل محسوسی متفاوت است. این تفاوت به نحوی است که حتی برای افرادی که با فرهنگ ایرانی آشنا نیستند، عجیب و اندکی فریبکارانه به نظر می رسد. این مساله را چگونه می شود تحلیل کرد؟ چرا ما افراد جامعه ایران در زندگی واقعی و مجازی این همه متفاوتیم؟

خب این مساله می تواند از دو زاویه مورد بحث باشد؛ یک بحث شاید دم دستی تر و پیش پا افتاده تر شاید این باشد که به دلیل برخی محدودیت ها، در بیشتر جوامعی که شرایطی همانند جامعه ما دارند، شبکه های اجتماعی یک راه گریز هستند و به مثابه فضایی هستند که فرد می تواند با وجود محدودیت ها در آن فضا خود را به تصویر بکشد، این یعنی دارا بودن حدی از راحتی، آزادی و تمایل به بروز و اظهار خود در شبکه های اجتماعی. اما به نظر می رسد مساله فقط به اینجا ختم نمی شود. یعنی اینکه تصور کنیم تمام مساله فقط به دلیل محدودیت هاست، اندکی ساده لوحانه است. مساله این است که انسان مدرن تمایل زیادی به این بازیگری دارد، تمایل زیادی به بر جاگذاشتن ردپاهایی از خود و حتی تمایل به بازی کردن با این ردپاها دارد. این شاید قوی ترین انگیزه ای باشد که ما را وادار می کند در شبکه های اجتماعی با جلوه های مختلفی از خودمان و جلوه های بیشتری از چیزی که دوست داریم نمایش دهیم، سروکار داشته باشیم. بنابراین به نظر می رسد مساله فقط محدودیت ها نیست چراکه حتی جایی که محدودیت وجود نداشته یا کم باشد افراد باز هم تمایل دارند این تصاویر را از خود ارایه دهند.

اما به هرحال حتی مقایسه اجمالی پروفایل های ایرانی ها و افرادی که برای مثال در ایالات متحده زندگی می کنند، نشان می دهد در ایران میان فضاهای واقعی و مجازی افراد تفاوت زیادی وجود دارد در حالی که در آمریکا این گونه نیست.

در کشورهایی که مورد نظر شماست، قواعد اجتماعی متفاوت است. در این اجتماع برای مثال زنان ابایی ندارند از اینکه بگویند سیگار می کشند. در این جوامع، محدودیتی به لحاظ ایدئولوژی لیبرالیسم و پذیرش نظام اجتماعی وجود ندارد اما در عین حال در همان نظام اجتماعی هم شما می بینید پسرانی خود را دختر جا می زنند و برعکس. این رفتار نه به دلیل اینکه محدودیت در روابط با جنس مخالف وجود دارد بلکه به این دلیل است که افراد از این کنجکاوی و بازیگری لذت می برند و این وسیله ای است که نقش ها را جابه جا کنند. به عبارت دیگر اگر بخواهم تحلیل روانکاوانه ای ارایه یا تحلیلی دهم که حاکی از دیدگاه پساساختارگرایانه باشد، به نظر می رسد که شبکه های اجتماعی در این وضع راهی برای گریز از امر نمادین هستند؛ امر نمادین در هر جامعه ای همان گونه که هست. نه تنها در جامعه ایران بلکه در همه جوامعی که یک نوع نظم نمادین وجود دارد، نظم نمادینی که آن جامعه به وسیله های مختلف جامعه پذیری اعم از خانواده، مدرسه، رسانه های جمعی و حکومت در کلیت خود بر افراد جامعه تحمیل می کند. بنابراین شبکه های اجتماعی راهی برای گریز از این امر نمادین و کمک به یک نوع کارناوالی شدن امر نمادین به حساب می آیند. بنابراین می توان گفت ستیز یا به سخره گرفتن نظم نمادین یا امر نمادین، یکی از کارکردهایی است که شبکه های اجتماعی دارند.

و افراد از این راه می توانند بر این نظم نمادین تاثیر بگذارند؟
بله. افراد می توانند روی این نظم نمادین تاثیر بگذارند. در واقع یک جایی برای بروز امر نشانه ای است یک جایی برای بروز رانه ها و انگیزه های پنهان ماست که یا از آن آگاهیم یا بیشتر مواقع ناآگاه و جایی است که دوست داریم این بازیگوشی خود را انجام دهیم و در این شبکه ها خود را به نمایش بگذاریم. بنابراین اگرچه در شبکه های اجتماعی و در بسیاری از مواقع ممکن است نظم نمادین را بازتولید کنیم اما یکی از کاربردهای اساسی که شبکه های اجتماعی و اینترنت دارد، به بازی گرفتن این نظم نمادین است؛ نظم نمادین از هر نوع،چه در نظام لیبرالیستی غرب چه در نظام کمونیستی و سوسیالیستی روسیه، کوبا، چین و چه در نظام دینی- پادشاهی عربستان. یعنی نظم نمادین از هر نوع و با هر مقررات و شرایطی هست شکسته و به بازی گرفته می شود. می شود تصور کرد اگر این فضا وجود نداشته باشد شبکه های اجتماعی جذابیتی نخواهند داشت یا به طور قطع بخش مهمی از جذابیت آنها کاهش می یابد. حتی در مواقعی که ما به دلیل محدودیت های اجتماعی و سیاسی به آن پناه می بریم، اگر تنها دلیل فرار از این محدودیت ها باشد، این امر موجب افول تمایل به این شبکه ها می شود.

و احتمالا در جوامعی که نظم نمادین پررنگ تر است باید این تمایل به بازی گرفتن این نظم بیشتر نمود داشته باشد؟

می شود گفت که بله. در چنین جوامعی می تواند بازی گرفتن تشدید هم شود. به عبارت دیگر علاوه بر چیزی که در جوامع دیگر وجود دارد و شباهت هست بین ما و دیگرانی که در این فضا هستند؛ ممکن است در مواردی حالت تشدیدی نیز در جامعه ما به چشم بخورد. به عبارت دیگر می شود گفت سردرگمی ها و سرگشتگی هایی که انسان ها در نظم های نمادین جوامع معاصر گرفتار آن هستند، حال این نظم نمادین چه نظم جامعه سرمایه دارانه باشد با حساب و کتاب مشخص و عقلانیت ابزاری تقسیم زندگی به زمان های مشخص خواب، کار، تفریح یا مثلا نظام سوسیالیستی باشد که افراد به طور کامل در اختیار نظام سیاسی هستند یا در نظام نفتی مانند عربستان که افراد در آن پول نفت می گیرند و باید با آن زندگی کنند و در عین حال می دانند که هنوز روح بادیه نشینی بر زندگی شان حاکم است. به عبارت دیگر سرگردانی آدم هایی که در زمان های اجتماعی مختلف زندگی می کنند در این فضاهای مجازی دیده می شود؛ سرگردانی آدم هایی که همزمان در لایه ها و زمان های اجتماعی مختلف در رفت و آمد هستند. اگر بخواهیم استعاره ای در این مورد به کار ببریم استعاره حاکی از آن است که ما در زمان های مختلف زندگی می کنیم و رفت و آمد سریع بین این زمان ها ما را گیج و سرگردان می کند. با اینکه به فرض در عین حالی که یک گوشی لمسی جدید در دست داریم که می توانیم هم از آن برای ارتباط تلفنی همراه استفاده کنیم، هم از وایبر هم از اسکایپ هم جست و جوی اینترنتی و حتی مثلا در گوگل پلاس حلقه های دوستی تشکیل دهیم، متعلق به یک نوع اعتقاد هستیم که ممکن است با تمام اینها مخالف باشد و البته در چارچوب روابط خانوادگی و اجتماعی خاص و معین زندگی می کنیم. برگشتن به شرایطی که در ادبیات ما را به عرفان دعوت می کند، همزمان فلاش بک به فیلم های هالیوودی و بعد از آن تماشای سریال های تلویزیونی که از تکیه کلام ها و شوخی های زندگی ایرانی سرشار است، همه این رفت و آمدها و گرم و سرد شدن ها انسان را سرگردان می کند.

با این حساب آیا ما در جامعه ایرانی، به نسبت جوامع غربی افراد سرگردان تری هستیم؟

در واقع همه سرگردانیم. این سرگردانی ممکن است در جوامعی که این روند را سریع تر طی می کنند بیشتر باشد. مثلا در جامعه ما شاید قوی تر باشد. در جامعه عرب ممکن است نسبت به ما قوی تر باشد. این تسریع در گذشتن از زمان های مختلف اجتماعی و فرهنگی سرگردانی ایجاد می کند.

یعنی این می تواند دلیلی باشد برای اینکه زندگی واقعی و مجازی ما در ایران با هم بسیار متفاوت تر از فردی در آمریکاست؟

بله، به عبارت دیگر ممکن است تدریج در آن جامعه کمتر باشد و آن جامعه عادت کرده باشد که زمان های متفاوت را کمتر احساس کند. به هر حال در این جوامع نیز تفاوت وجود دارد اما شدت و ضعف پیدا می کند و خود این موجب می شود که یک نوع سرگردانی به وجود بیاید و آرام بخش این سرگردانی ها، حوزه های بازیگوشی هستند. حوزه های غفلت موقتی، به بازی گرفتن نظم های نمادین و اینجاست که شبکه های اجتماعی تجلی بیشتری می یابند و این چیزی است علاوه بر کارکردهای معمول شبکه های اجتماعی.

شما می گویید این شبکه های اجتماعی جایی هستند که افراد بازیگوشی می کنند اما دست کم در جامعه ایران به نظر می رسد این بیشتر فضایی برای آگاه شدن است تا بازیگوشی. این طور نیست؟
در واقع دقیقا همین طور است. در شبکه های اجتماعی شما دانشجویی را می بینید که بدون حجاب عکس گرفته و حلقه ای از دوستان دارد. فرد به هر حال یاد می گیرد که در جامعه چطور ضوابط رسمی را رعایت کند و زندگی روزمره را طی کند و در عین حال در فضای مجازی به گونه ای که دوست دارد، باشد. بنابراین فرد این چندزیستی را در عمل تجربه می کند و شاید بشود گفت که از این چند زیستی لذت می برد، یعنی دایم بین اینها در رفت و آمد باشد. شب در فیس بوک یک مدل و روز در جامعه به یک شیوه دیگر.

پس داوری وجود ندارد. اینکه کدام فضا بهتر کار می کند؛ فضای شبکه های اجتماعی در ایران یا برای مثال در اروپا؟

نه! می شود گفت که به نظر می رسد کارکردهای پیش بینی نشده و غیرمنتظره شبکه های اجتماعی از کارکردهای پیش بینی شده پیشی می گیرد. کارکرد پیش بینی شده و مورد انتظار که در واقع شبکه های اجتماعی بر آن اساس شکل گرفته اند، ایجاد حلقه دوستان بوده است.

به عقیده شما این برداشت سهل انگارانه نیست؟ یعنی بنیانگذاران فیس بوک تنها به ایجاد دوستی بسنده کرده اند؟ خب پس از این دوستی چه اتفاقی می افتد؟

من می خواهم بگویم که علاوه بر آن موردی که در ظاهر به چشم می خورد، چیز دیگری در ناخودآگاه طراحان وجود داشته است. چیزی که ورای ایجاد روابط دوستانه بین افراد بوده است و به این یک چیز دیگر کمتر پرداخته شده و فکر می کنم این یک چیز همان چیزی است که دیگر موجب تداوم این شبکه ها می شود.

پس در نهایت کارکرد شبکه های اجتماعی در غرب و شرق و جوامع مختلف چندان تفاوتی با هم ندارند؟

نوعش متفاوت نیست ممکن است محتوا متفاوت باشد. مثلا ممکن است یک غربی از اینکه عکسش را به صورت بی حجاب نمایش دهد، یا زندگی خصوصی اش را نمایش دهد، ابایی نداشته باشد و بسیار عادی با این مساله برخورد کند، اما علاوه بر این چیز دیگری هم هست که جذابیت این موضوع را به وجود می آورد. شبکه های اجتماعی مانند شعار مشهور <<مارکس>> عمل می کنند: <<کارگران جهان متحد شوید>>. خب حالا متحد شدیم، بعد چه؟ شبکه های اجتماعی می گویند <<انسان های روی زمین دوست شوید>>، اما بعد از آن چه؟ این بعد، به نظر من طراحی نشده ولی عملا وجود دارد. و اساسا جذابیت شبکه های اجتماعی به این است که ما فرصتی می یابیم از هرگونه نظم نمادینی بیرون بیاییم یا تصور کنیم که بیرون آمده ایم و از بیرون به این نظم نمادین نگاه می کنیم. اگرچه این مساله ممکن است غیرعملی باشد یا فضایی به وجود بیاید که در آن فضا رانه ها و انگیزش ها و نیروهای پنهانی ما به عنوان یک انسان -نه انسان اجتماعی شده فرهنگی شده- خود را نشان بدهد. اینجاست که من می گویم شبکه های اجتماعی فضاهایی هستند برای بازیگوشی و به سخره گرفتن هرگونه نظم نمادین. یعنی نظمی که هنجارها و زبان، مرزبندی ها و تمدن به صورت کلی فراهم می کنند، راهی برای گریز از ملالت های تمدن به قول <<فروید>>. شاید بشود این جور هم نگاه کنیم. و همین لذت هست که موجب می شود این شبکه ها تداوم یابند و ما تمایل داشته باشیم که هنوز عضو آنها شویم و عضویت در آنها را ادامه دهیم. بنابراین ما با یک تحلیل کارکردی صرف نمی توانیم به این شبکه ها و دلیل وجودی آنها پی ببریم. یعنی بگوییم این شبکه ها چند کارکرد دارند، یکی ارتباطی، یکی سرگرمی، یکی دوست یابی... به گمان من شبکه های اجتماعی فراتر از این کارکردها جایی هستند برای اینکه ما به یک نوع کمون بازگردیم. کمونی که فرصت بازیگوشی و یک نوع کارناوالی شدن و یک نوع نگاه مجدد به نظم های فرهنگی در آن امکانپذیر است.

به عقیده شما با همه کارکردهایی که به آنها اشاره کردید، به طور خاص فیس بوک روی آگاهی نسل جدید چه تاثیری گذاشته است؟ به نظر می رسد واکنش نسل جدید به مسایل اجتماعی و سیاسی بیشتر شده است و این از تاثیرات شبکه های اجتماعی است. شما این را می پذیرید؟

ببینید، یک تحلیل مرسوم این است که به دلیل دسترسی به اطلاعات بیشتر، دیدن عناصر و نشانه های بیشتر در فضای مجازی، افراد آگاهی بیشتری پیدا می کنند، اما من می خواهم بگویم یک تحلیل دیگر می تواند این باشد که آگاهی از <<نوع دیگری>> پیدا می کنند. یعنی در واقع در مواجهه با شبکه های اجتماعی، افراد نوع بینش و نوع نگاه متفاوتی به زندگی پیدا می کنند. این مهم تر از اطلاعاتی است که در این فضاها دریافت می کنند.

یعنی افراد نگاه های مختلف و جامعه چندصدایی را تجربه می کنند؟

این فضاها افراد را از آن مسیر تک خطی سلسله مراتبی خارج می کنند؛ هم جامعه چند صدایی و هم جامعه ای که چندزمانی و در عین حال چندلایه است. همین موجب می شود که بشود گفت افرادی که در شبکه های اجتماعی هستند هم آگاهی شان بیشتر است هم آگاهی شان کمتر است. هم قادر به تصمیم گیری هستند هم قادربه تصمیم گیری نیستند. چون افراد هنگامی که به سطوح و لایه های مختلف دسترسی پیدا می کنند، قدرت تصمیم گیری را از دست می دهند و این در مقابل زمانی که یک مسیر مشخص به فرد معرفی می شود و در آن می تواند به راحتی انتخاب کند. این تصمیم گیری هر چیزی را می تواند شامل شود. تربیت در یک مسیر خطی موجب آسان بودن تصمیم می شود، آدم ها انتخاب می کنند با حجاب باشند، یا نباشند یا هر چیز دیگر.

پس در نهایت این شبکه های اجتماعی ما را از قضاوت فارغ می کنند و آیا می توان گفت که از این جهت تاثیر مثبتی بر افراد می گذارند؟

بله و به هر حال وقتی فرد از قضاوت دور می شود قادر به تصمیم گیری نیست یعنی تصمیم گیری در بسیاری از موارد دشوار می شود. بنابراین تحت تاثیر شبکه های اجتماعی، آگاهی بیشتر می شود و همزمان قدرت تصمیم گیری کمتر.

و اساسا لازم است قدرت تصمیم گیری افراد بالا باشد؟

من نمی دانم. فکر می کنم که این وجه بیشتر پیش خواهد آمد. اسم این را من می گذارم آگاهی متنوع.


نگار حسینی
عکس: امیر‌جدیدی

منبع: روزنامه شرق

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg    
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook