پژمان موسوی - نسبت رسانه و تاریخ چیست؟ مورخان با روزنامهنگاران چه نسبتی دارند؟ رسانهها چه ظرفیتهایی را میتوانند در اختیار مورخان قرار دهند و حوزه تاریخ چگونه میتواند در رسانهها بازتاب داشته باشد؟ چرا مورخان حرفهای رسانهها را آنگونه که شایسته است جدی نمیگیرند و چرا باید جدی بگیرند؟ همه اینها و مسائلی از این دست پرسشهایی است که نیاز به پاسخهایی دقیق دارد. واقعیت این است که در سالهای اخیر کمتر نسبت تاریخ و رسانه آسیبشناسی شده است و ورود رسانهها به مسائل و حوزههای مرتبط با تاریخ، کمتر مورد نقد و کنکاش حرفهای قرار گرفته است. مهمتر از آن نوع مواجهه روزنامهنگاران و خبرنگاران با سوژهها و موضوعات تاریخی هم نیاز به یک ارزیابی دقیق دارد. اینکه خبرنگاران و روزنامهنگاران رسانهها هنگام مواجهه با تاریخ و سوژههای مرتبط با آن، چه مسائلی را باید در نظر بگیرند که در سایر موضوعات نیازی به در نظر گرفتن آنها نیست؟ برای طرح این مسائل و بررسی دقیقتر آنها با مجید تفرشی مورخ و تاریخپژوه به گفتوگو نشستیم. تفرشی به عنوان یک تاریخنگار، سندپژوه و محقق مطالعات معاصر ایران، تشیع و بریتانیا، رابطه خوبی هم با رسانهها دارد و از ظرفیتهای رسانهها نیز به خوبی آگاه است. تفرشی در این گفتوگو هم به عنوان یک مورخ و هم به عنوان یک فعال رسانهای در حوزه تاریخ، به ماجرا مینگرد و طبعا قضاوتهایش به همین دلیل قضاوتهایی دقیقتر و جامعتر است. او بر این باور است در کشورهایی که روزنامهها و نشریات تخصصی از اقبال عمومی بالایی برخوردارند، مورخان جدی نه تنها ابایی از همکاری با روزنامهها و دیگر رسانههای عمومی ندارند، بلکه ارتباط گسترده با مخاطبان عام از این طریق را نوعی ارزش افزوده برای خود نیز تلقی میکنند... با او درباره نسبت رسانه با تاریخ و نوع مواجهه روزنامهنگاران با سوژهها و موضوعات تاریخی گفتوگویی ترتیب دادهایم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید...
جناب استاد تفرشی! نسبت رسانهها با تاریخ و مسائل تاریخــی، از آن دســـت موضــوعاتی اسـت که در سالهای اخیر مورد بیتوجهی یا کمتوجهی قرار داشته و مسائل باری به هر جهت سپری شده است و کمتر تلاش شده تا نسبتی دقیق و معنادار درباره رسانهها و تاریخ برقرار شود. به عنوان پرسش نخست بفرمایید که به باور شما اساسا نسبت رسانهها با تاریخ و مسائل تاریخی چیست؟
پاسخ به این سوال از آنجایی که نیاز به توضیحات و شرح مفصل دارد، نیازمند باز کردن موضوع و تفکیک موارد مختلف است که طبعا امکانش در این مختصر به طور کامل وجود ندارد. در ایران رسانههای عمومی معمولا از چند وجه با تاریخ برخورد و تعامل دارند. برای برخی از رسانههای عمومی ایرانی، تاریخ و مباحث تاریخی موضوعی است برای جوری جنس روزانه و پرکننده ساده و کمدردسر حجمی از برنامه آن رسانه، چه رادیو و تلویزیون و شبکههای ماهوارهای و چه رسانههای مکتوب کاغذی یا دیجیتالی. معمولا علاقه و تلاشی برای تولید و ارائه مطالب متفاوت، بدیع، جدی و کاربردی تاریخی ندارند و به همین جهت هزینه و انرژی قابل توجه چندانی نیز برای آن در نظر گرفته نمیشود. در بسیاری موارد، مسئولان بخشهای تاریخ این رسانهها نه متخصص تاریخ هستند و نه علاقهمند به این رشته. در شکل بهتر قضیه، گاهی ممکن است در برخی موارد مسئولان بخش تاریخ این رسانهها صرفا علاقهمند به برخی مطالب تاریخی باشند و تلاش کنند تا کمکم از طریق اداره این بخش به تخصصی نیز دست یافته و به قول عوام، روی سر ما سلمانی شوند.
این وجه خوشبینانه است. وجه دیگر ماجرا رسانههایی با دیدگاههای مختلف سیاسی و اجتماعی هستند که به تاریخ و موضوعات تاریخی به عنوان یک پروژه و ابزار سیاسی نگاه میکنند. از نظر این قبیل رسانهها، هیچ ناگفته و ناشناختهای در تاریخ نیست و رسالت تاریخ و تاریخنویسی صرفا جمعآوری استشهاد به سود یا علیه اشخاص یا جریانهای دیگر است. در واقع از نظر این عده، هدف اصلی پرداختن به تاریخ نه روشنگری و نه جذابیت تاریخ که عمدتا آبروبری از عدهای و آبروخری برای تعدادی دیگر است. جریانها، رخدادها و چهرههای تاریخی هم بسیار شفاف و خطکشیشدهاند. عدهای بد بد و دیوصفت هستند و عدهای هم خوب خوب فرشتهخو. ممکن هم نیست که کارنامه شخص یا جریانی ترکیبی از سیاهی و سفیدی باشد و قضاوت درباره او دشوار یا در دورههای مختلف متفاوت با دورههای دیگر باشد. از نظر این عده در تاریخ جایی برای کنکاش و پژوهش برای رسیدن به حقایق دستنیافته وجود ندارد. تاریخ امکانی است برای سر هم کردن اسناد و شواهد گزینششده برای جمعآوری استشهاد به سود دیدگاههای مورد نظر و مطلوب خود.
آیا انعکاس و درج مسائل مرتبط با حوزه تاریخ در مطبوعات با سایر مطالب و موضوعاتی که در رسانهها منتشر میشوند متفاوت است؟ این تفاوت از کجا میآید؟
در موضوعات خبری و تولیدی، معمولا مدیران رسانههای ایرانی، بسته به میزان امکانات و خلاقیت خود تلاش دارند تا اصالت و اریزینالیته مطالب خود را حفظ کرده و محصولی جذاب و متفاوت از دیگر رسانههای رقیب تولید و عرضه کنند. ولی به نظر میرسد که در موضوعات تاریخی اینگونه نبوده و ابایی از رونویسی و تکرار مطالب دیگر رسانهها یا بازنشر بیکم و کاست مطالب چاپی وجود ندارد. البته ممکن است در ظاهر اشتیاقی برای دسترسی به مطالب بدیع و جذاب وجود داشته باشد، ولی وقتی نظارت حرفهای و مستمر بر مطالب این بخش وجود ندارد یا هزینه جدی برای کسب مطالب تولیدی جذاب پیشبینی نشود، عملا چارهای جز رفع تکلیف و کپیکاری از آثار دیگران یا رجوع به افراد غیرحرفهای وجود نخواهد داشت. واقعیت این است که بسیاری از مسئولان رسانهها ارزش تحقیق و نگارش جدی و اصیل و مستند را نمیدانند، چراکه خودشان دانش و تجربهای در این زمینه ندارند. بنابراین تصور میکنند که در موضوعات تاریخی، کار دست چندم، آماتوری یا کپیشده از دیگر آثار تفاوت چندانی با کار اریژینال درجهیک ندارد.
خبرنگاران و روزنامهنگاران رسانههای مختلف هنگام مواجهه با تاریخ یا مسائل تاریخی، چه مسائلی را باید در نظر بگیرند که در سایر موضوعات نیازی به در نظر گرفتن آنها نیست؟
به نظرم خبرنگاران و روزنامهنگاران در مواجهه با موضوعات تاریخی باید تلاش کنند تا به موضوعاتی بپردازند که ضمن جذابیت برای مخاطب عام، از اهمیت نیز برخوردار بوده و ضمنا امکان ارائه مطالب صحیح نیز درباره آنها وجود داشته باشد. در موارد بسیاری، رسانهها به جای بیان ساده و صمیمی مطالب مهم تاریخی برای مخاطب عام، موضوع و محتوا را سخیف کرده و به جای بیان ساده، موضوع را تقلیل درجه میدهند. این اقدام گاهی به خیال همهفهم کردن موضوع صورت میگیرد و گاه از سر سهلانگاری و برای سرهمبندی کار صورت گرفته میشود. گاهی دیده میشود که برای پر کردن سریع و کمدردسر صفحه تاریخ، به مناسبت سالگرد یک واقعه تاریخی یا نکوداشت و بررسی زندگی یک چهره سرشناس، برای مصاحبه سراغ کسانی میروند که تنها تخصص آنها سهلالوصول بودن است و حداکثر با یک چرخ زدن سطحی در اینترنت یا ورق زدن یکی، دو کتاب دمدستی، در هر موضوعی اظهارنظر میکنند. از سوی دیگر، به باور من اگر به هر دلیلی امکان ارائه مطلب راست و کامل در موضوعی وجود ندارد بهتر است در آن مورد سکوت کرد تا اینکه درباره آن اطلاعات نادرست و تحریفشده به مخاطب ارائه شود.
آسیبشناسی مناسبات رسانهها در تعامل با مورخان ما را به چه نکاتی میرساند؟
بخش مهمی از تعامل ناکارآمد یا اساسا عدم تعامل مورخان جدی با رسانهها در ایران بیشتر به جدی گرفته نشدن یا دیده نشدن رسانهها توسط مخاطبان و پایین بودن ضریب تاثیرگذاری جدی آن برمیگردد. در کشورهایی که روزنامهها و نشریات تخصصی از اقبال عمومی بالایی برخوردار است، مورخان جدی نه تنها ابایی از همکاری با روزنامهها و دیگر رسانههای عمومی ندارند، بلکه ارتباط گسترده با مخاطبان عام از این طریق را نوعی ارزش افزوده برای خود نیز تلقی میکنند. این مسئله نهتنها در مورد همکاری با روزنامههای وزین یا گاهنامههای تخصصی در کشورهای دارای مطبوعات موفق و پرتیراژ صدق میکند که بعضا حتی درباره نشریات عامهپسند نیز صادق است. برای نمونه، پژوهشگر بزرگی مانند ای. جی.پیتیلور (1990-1906) که از سرامدان مورخان تاریخ اروپا در سدههای 19 و 20 میلادی بود، در یک دوره طولانی به موازات فعالیت آکادمیک و نوشتن در نشریات تخصصی تاریخی، در رادیو، تلویزیون و روزنامههای عامهپسند نیز به ارائه مطالب جدی تاریخی برای عموم مخاطبان میپرداخت و بخش عمدهای از شهرت و اعتبار خود را از همین راه کسب کرده بود.
به نظر میرسد به غیر از ضعف یا کمسوادیهایی که بعضا ممکن است بعضی از خبرنگاران یا روزنامهنگاران نسبت به تاریخ و رویدادهای تاریخی داشته باشند، بخشی از مشکل صفحات تاریخ رسانهها یا گزارشها و مطالب تاریخی رسانهها، به مورخان برمیگردد. به این معنا که اساسا بخشی از مورخان رسانهها را جدی نمیگیرند. در اینباره چگونه میاندیشید؟
واقعیت این است که اگر کسی جدی نباشد و خودش تلاش برای جدی بودن نکند، دیگران نیز او را جدی نخواهند گرفت. رسانهها اگر با صفحات تاریخ جدی برخورد کنند، اگر حاضر به ادای هزینه منصفانه مادی و معنوی به نویسندگان مطالب متفاوت و اریژینال باشند و اگر احترام اثر را حفظ کنند، هم به مرجعی برای مراجعه مخاطبان در موضوعات تاریخی بدل میشوند و هم به تدریج مورخان جدی نیز با مشاهده اقبال عمومی و ضریب تاثیرگذاری این رسانهها از مشارکت با آنها استقبال میکنند. ولی در حال حاضر در بین رسانههای ایرانی چنین فضا و ساز و کاری برای جلب نظر و اعتماد مورخان جدی و همچنین مخاطب عام و خاص وجود ندارد. برای نمونه وقتی در رادیو و تلویزیون از مورخ صرفا به عنوان ابزار برای تایید دیدگاه مسلم تثبیتشده استفاده میشود و مجالی برای طرح دیدگاههای متفاوت و غیرمرسوم وجود نداشته باشد، دلیلی برای اشتیاق گسترده محققان برای مشارکت در چنین برنامههایی وجود نخواهد داشت. یا وقتی در روزنامهها به هر دلیلی بدون توجه به اهمیت موضوع، پانویسها و منابع کار نویسندگان که نشانگر اعتبار و قدرت تحقیق آنها است حذف میشود، دلیلی برای اشتیاق به این همکاری وجود نخواهد داشت.
اگر از این سو بنگریم، چرا اساسا باید محققان حرفهای تاریخ، رسانهها را جدی بگیرند؟
سوای موارد استثنایی، دلیل چندانی برای جدی گرفتن همکاری با رسانههای ایرانی توسط بیشتر مورخان حرفهای به طور عمومی وجود ندارد. مطالب این مورخان در بسیاری از رسانههای عمومی درست و کامل منعکس نمیشود، بینندگان به طور کلی اعتقاد چندان زیادی به صحت و سلامت مطالب و برنامههای تاریخی رسانههای دیداری و شنیداری ندارند. نظام اداری دانشگاهی هیچ اعتباری به فعالیت مطبوعاتی و رسانهای استادان نمیدهد و برعکس گاهی همکاری با رسانهها از سوی همکاران علمی یا نظام آموزشی نشانه جدی نبودن کار محقق تلقی میشود. از سوی دیگر، بازده مالی جدی و منصفانهای برای جبران زحمات و تلاشهای پژوهشی در جهت این نوع همکاریهای رسانهای وجود ندارد. در بسیاری از موارد مطالب جدی و متفاوت ارائهشده توسط مورخان در جایی نامطلوب و به شکلی ناقص و مقطعی منتشر شده و موجب نارضایتی آنان میشود. محقق و نویسنده وقتی میبیند که همه هزینههای مرسوم یک روزنامه به نحو کامل براساس نرخ روز پرداخت میشود ولی حقالتالیف نویسنده یا صفر است یا در بهترین حالت براساس نرخ غیرمنصفانه چند سال قبل پرداخت میشود، حداقل انگیزه برای مشارکت رسانهای نیز از میان میرود.
رسانهها چه ظرفیتی دارند که میتواند برای مورخان جذاب بوده و آنها را به سوی همکاری با رسانهها جلب کند؟ اگر در هر صورت مورخان حرفهای و طراز اول رغبتی به همکاری با مطبوعات از خود نشان ندادند، آیا این ضعف و مشکل به آنها برمیگردد یا به مطبوعات و روزنامهنگاران؟ این موضوع را چگونه میبایست حل کرد؟
اگر رسانه پرمخاطب باشد و افکار عمومی به آن اعتماد داشته و آن را محترم بشمارند، اگر رسانهها از نظر شئونات و ارجگذاری معنوی و احترام به دانش مورخ و همچنین پرداخت حقالزحمه کامل و منصفانه به مورخان، متوازن با تلاش علمی آنان، حرفهای برخورد کنند، اگر مورخ قانع شود که در صورت همکاری رسانهای برد علمی و پیام تحقیقاتیاش گستردهتر خواهد شد و اگر مورخ به شیوه و فنون سخن گفتن برای عموم مردم بدون پایین آوردن سطح علمی خود آگاه باشد، این همکاری نهتنها میسر که ضروری است. فراموش نکنیم که ما بعضا تجربههای کاملا موفق و درخشانی از تاریخنویسی استادان فن برای عموم مخاطبان و همکاریهای رسانهای آنان داریم. در این مورد و برای نمونه میتوان به استادمان دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی اشاره کرد که به حق با آثار خود، علم تاریخ را به میان مردم برده و مخاطبان عام را با تاریخ آشنا کرده و آشتی داده و در این راه از شماتت و طعنه برخی از همکارانش نهراسیده است. البته موارد سودجویانه و خامدستانه همکاری رسانهای برخی محققان و مورخان خودخوانده هم هست که لزومی به ذکر دقیق و مشخص آنها نمیبینم.
بیتوجهی مورخان به رسانهها از یک سو و کمسوادی یا نگاه غلط بخشی از روزنامهنگاران و خبرنگاران در تهیه و درج مطالب تاریخی، چه تبعاتی میتواند به دنبال داشته باشد؟ زیرا میدانیم که بخشی از مردم و بهویژه نسل جوان ممکن است کتب تاریخی را نخوانده باشند و از طریق مطبوعات با تاریخ و رویدادهایش آشنا شوند.
اغلب خوانندگان آثار تاریخی کسانی نیستند که خود محقق بوده یا تحصیلات جدی تاریخی داشته باشند. برای جلب نظر مخاطبان عام به مطالعه و بهخصوص مطالعه آثار تاریخی، رسانههای نوشتاری، دیداری، شنیداری و دیجیتال راهکار مناسبی برای جذب این افراد به مطالعه و توجه به نوشتههای تاریخی است. تاریخپژوهان چه علاقهمند به رسانهها باشند و چه نه، نمیتوانند منکر شوند که از این طریق عامه مردم به تدریج به مطالعه، مطالعه آثار آسان تاریخی و سپس مطالعات جدیتر آن روی خواهند آورد. بخشهای تاریخ رسانههای عمومی ممکن است ایستگاه مطلوب و دایمی برای مطالعه آثار متفاوت و ماندگار تاریخی نباشند، ولی تردیدی نیست که گذرگاهی بسیار مناسب برای رسیدن به مقصد جدیتر مطالعات تاریخی هستند. در واقع ارتقای سطح کیفی و حرفهای بخشهای تاریخ رسانههای ایرانی، تغییر نگاه و رویکرد مورخان به رسانهها، یادگیری روشهای ارائه مطلوب مطالب مهم تاریخی به مخاطبان عام و ارتقای اعتبار و اقبال مردمی رسانهها عواملی هستند که میتوانند به آشتی رسانهای مورخان و همچنین مردم با بخشهای تاریخ رسانهها کمک کنند.
منبع: روزنامه بهار