هادی خانیکی - دکتر مجید تهرانیان اگر چه بعد از سالها دست و پنجه نرم کردن با بیماری و افسردگی در غربت از دنیا رفت، اما در عرصه دانش ارتباطات - در ایران و جهان- آشنا و بنام بود و در این حوزه افقهایی نو گشود.
نام تهرانیان در ایران با پیشگامی در «مطالعات توسعه و ارتباطات در دهه 50» قرین است که طی آن کوشید در قالب «پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران» به مسائل گذار تاریخی از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و فراصنعتی بپردازد و بهطور خاص نقش رسانهها را در پشتیبانی از توسعه ملی در ایران بر این پایه تبیین کند. میراث اندیشهای و تجربی تهرانیان در این زمینه برای آنان که مقولههای «ارتباطات توسعه» و «توسعه ارتباطات» را پیگیرند، میراثی در خور توجه و تامل است که جا دارد اندیشمندان، محققان، سیاستگذاران و برنامهریزان ارتباطی به فهم و نقد و بازاندیشی آن بپردازند و از این منظر حق اندیشهورزی و استادی و پیشکسوتی او را در این عرصه ادا کنند. او در میان انبوهی از نوآوریهای پژوهشی مساله نخست را برای ایران طرح درست چیستی و چگونگی «گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و اطلاعاتی» میداند و در سالهای میانی دهه 50 یعنی سالهای 1353 تا 1356 بر این موضوع تاکید محوری دارد که تداخل ضروریات دو انقلاب صنعتی اول و دوم در شرایط ویژه ایران نقشهای خاصی را برای رسانهها بهوجود آورده است. رسانهها در این گذار نه سرچشمه دردند و نه آغازگر درمان، اما در فرآیند توسعه ملی میتوانند آن را کمهزینهتر و موثرتر کنند. به این سبب به تعبیر خود او لازم است که حدود و مرزهای کشش رسانهها را در سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی بشناسیم.» از نظر تهرانیان رسانهها تنها در صورتی موثرند که با شرایط زیر خود را وفق دهند:
1- با واقعیت منطبق کند و باورپذیر باشند. پیامهایی که با واقعیت زندگی پیامگیران تطبیق نمیکنند ممکن است از جانب آن دسته از پیامگیران که در تماس مستقیم با واقعیت قرار ندارند برای مدت کوتاهی مورد قبول واقع شود. ولی باورناپذیری پیام از جانب کسانی که با واقعیت تماس مستقیم دارند رفتهرفته شرایطی را پیش خواهد آورد که در آن نظام اطلاعاتی- ارتباطی سنتی بر بیاعتمادی و شایعهپردازی خواهد شد. و از آنجا که بازار شایعه اساسا بازار بدون محک و معیاری است، پیام (حتی پیام درست) اعتبار و ارزش خود را نیز در این شرایط از دست خواهد داد.
2-پیامدهنده باورپذیر باشد.اعتبار هر پیام تا حدود زیادی به وسیله منبع آن پیام تعیین میشود و اگر پیامدهنده مورد اعتماد پیامگیران نباشد، پیام (حتی پیام درست و منطبق با واقع) مورد شک و تردید قرار میگیرد.
3-پیام به وسیله رهبران افکار پیامگیران پذیرفته شود.بررسیهای تجربی در کشورها و فرهنگهای گوناگون جهان نشان داده که کمتر پیامی است که از طریق رسانهها مستقیما و بدون واسطه توسط پیامگیران پذیرفته شود. پیامها و به ویژه پیامهایی که همراه با راهنمایی یا دستوری برای تغییرات رفتاری باشند در صورتی موثرند که توسط رهبران افکار مردم (مانند کدخدایان ده، معلمان مدرسه، سخنرانان مذهبی، روشنفکران معتمد و سیاستمداران معتبر) پذیرفته و پذیرانده شوند. اهمیت نظام ارتباطی دوسویه و رودررو در همین نکته نهفته است. 4-حد تراکم اطلاعات و سرعت پیام متناسب با درجه اطلاعات پیامگیران باشد. زبان پیام، مفاهیم و واژگان مانوس یا غیرمانوس آن، آهنگ و سرعت صدور اطلاعات نسبت به زمان عواملی هستند که در دریافت آن اثرات مهمی دارند. طبیعی است که گزینش این عوامل با پیامگیران متفاوت، باید متفاوت باشد.
5- پیام و رسانه با یکدیگر همساز باشند. اهمیت این شرط چندان است که برخی از نظریهپردازان ارتباطی مانند مارشال مکلوهان رسانه را پیام دانستهاند، به این معنی که کیفیت هر عصر از تمدن را، تابعی از نوع رسانه چیره آن عصر شمردهاند. مانند عصر چاپ و عصر رسانههای الکترونیکی. گرچه نمیتوان این نظریه را دربست پذیرفت، ولی اهمیت تناسب و همسازی هر پیام با رسانهای که بهوسیله آن منتقل میشود انکارناپذیر است. طبیعت متفاوت هر رسانه شرایط متفاوتی را برای محتوا و بستهبندی پیام درخواست میکند.
6- رشد نهادهای ارتباطی هماهنگ با پیشرفت با کارافزارهای ارتباطی باشد. گرچه امید میرود که با پیشرفت تکنولوژی، وسایل دوسویه شدن ارتباطات بیشتر و بیشتر فراهم آید ولی در نهایت امر، ارتباط دوسویه و چندسویه بستگی مستقیم به وجود نهادهای ارتباطی قوی مانند انجمنهای حرفهای و عمومی، باشگاهها، کانونها، اتحادیهها و تمام عناصر تجمع داوطلبانه دارد که در جریان زندگی اجتماعی به افکار عمومی امکان تپش، شکل و جهتگیری میدهند. بدون وجود چنین عواملی سخن از افکار عمومی و ارتباط جمعی به راستی سخنی به گزاف است. از آنجا که شاید وظیفه نخستین رسانهها آموختن درست اندیشیدن و درست ارتباط حاصل کردن است و این مسئولیتها را رسانهها تنها در شرایطی میتوانند به انجام رسانند که سایر عناصر ارتباطی (مانند مدرسه و کار و انجمنهای داوطلبانه) نیز به انجام این وظایف بپردازند. ایجاد یک جامعه گشوده اطلاعاتی و نهادهای زیربنایی آن از شرایط نخستین داد و ستد آزاد و گسترده و اثربخش اطلاعات است. در صورتی که در ایجاد شرایط بالا تلاش و دقت شود، میتوان امیدوار بود که رسانهها بتوانند نقش موثری را در پشتیبانی توسعه ملی ایفا کنند. گسترش سریع رسانههای همگانی (کتاب، روزنامه، مجله، سینما و رادیو و تلویزیون) به سراسر جهان و ایجاد شبکه ارتباطی بینالمللی برای نخستین بار در تاریخ بشر، جهان را به گفته مارشال مکلوهان به یک دهکده جهانی دگرگون ساخته است. این دهکده دو چهره متضاد دارد. از یکسو، عصر ما در نتیجه تاثیر شگرف رسانهها، روزگار «اکنونزدگی» است. در زیر رگبار اخبار و اطلاعات رویدادهای ازهمگسیخته، جهانبینی مسلط عصر ما نیز جهانبینی ازهمگسیختهای شده است که در آن ارزشهای چیره جهان صنعتی مادیاندیش را به سرعت به سراسر جهان گسترده است و پیوندهای معنوی و فرهنگی با گذشته و آینده را مورد تهدید قرار داده است. ولی از سوی دیگر، رسانهها برای نخستین بار امکان ارتباط میان انسان و تاریخ را فراهم آوردهاند و به این ترتیب میراث فرهنگی بشر را در دسترس همگان قرار دادهاند.
منبع: روزنامه بهار