حسین امامی - هفته گذشته، پروفسور مجید تهرانیان، جهانیترین چهره ایرانی ارتباطات درگذشت. پروفسور تهرانیان بین دانشآموختگان رشته علوم ارتباطات، در مباحث «ارتباطات و توسعه» و «ارتباطات بینالملل» شهرت جهانی داشت.
تدریس و پژوهش وی در دانشگاه هاوایی در رشتههای اقتصاد سیاسی، فرهنگ، ارتباطات، توسعه و صلح بود. او همواره مهمترین رسالت زندگی انسانها را سلوك در راه صلح میدانست و به بیان راهكارهای علمی و عملی برای تامین صلح و گفتوگوی تمدنها میپرداخت.
او با انجام پژوهشی با عنوان شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و ارتباطات در برنامهریزی و توسعه به سفارش یونسكو به بررسی موضوع توسعه در ایران پرداخت (سال 1360) و نقش رسانهها و ارتباطات را در این میان بسیار كلیدی دانست. در این یادداشت گوشهیی از دیدگاههای مرحوم پروفسور تهرانیان را در زمینه ارتباطات و توسعه و تحلیل وی از نظریه نوسازی دانیل لرنر یادآور میشویم.
پروفسور مجید تهرانیان معتقد بود برای رسیدن به ارتباطات توسعه باید سه مرحله را طی كرد: مرحله اول، «توسعه ارتباطات» است كه میتواند به عنوان گسترش ظرفیت مجاری نظام ارتباطی تعریف شود.
مرحله دوم «توسعه به وسیله ارتباطات» است. به معنای بهكارگیری ظرفیتهای ارتباطی در جهت ارائه خدمات اجتماعی مانند آموزش از راه دور یا كتابخانه از راه دور به همراه خدمات معمول.
مرحله سوم، «توسعه برای ارتباطات» است كه به ارتباط مستقل از قدرت و متكی بر گفتوگو میان دولت و جامعه مدنی مبتنی است. به طوریكه مبنای تصمیمگیریهای عمومی «عقلانیت ارتباطی» است نه «عقلانیت ابزاری».
پروفسور تهرانیان، ارتباطات توسعه را به معنی افزایش سطح مردم سالاری اقتصادی (اشتغال مولد)، مردم سالاری سیاسی (دسترسی و مشاركت)، مردم سالاری اجتماعی (گسترش فرصت ها)، و مردم سالاری فرهنگی (كثرت گرایی) میداند.
بخش دیگری از نظریات مهم پروفسور مجید تهرانیان به نظریه نوسازی دانیل لرنر برمیگردد. دانیل لرنر، جامعهشناس و نظریهپرداز امریكایی، از نخستین كسانی است كه پس از جنگ جهانی دوم به تدوین استراتژی و الگوی توسعه برای جهان سوم پرداخت.
لرنر كه كتاب خود را تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی با نوسازی خاورمیانه» در سال 1958 انتشار داد تلاش كرد نقش رسانههای جمعی را در تسهیل و تسریع فرآیند توسعه كشورهای عقب مانده به سبك غربی، تعیین كند. اساس نظریه لرنر كه دستاوردی بود از 10 سال پژوهش در چند كشور خاورمیانه و ازجمله ایران، بر این فرض استوار شد كه رسانهها میتوانند نگرشهای سنتی مردمان كشورهای توسعه نیافته را دگرگون كرده، حس همدلی و مشاركت بیشتری در آنها به وجود آورند. لرنر ادعا كرده بود كه توسعه در كشورهاى جهان سوم، جز با گسترش ارتباطات و رسانههاى همگانى، ممكن نخواهد شد. البته نظریه لرنر با انتقاد فراوانی از سوی صاحبنظران مواجه شد.
پروفسور تهرانیان در این خصوص معتقد است بیشتر انتقادهایی كه در ایران نسبت به نظریه لرنر وارد شده، بر اساس تعصب بوده و اعتبار علمی ندارد. نظریه لرنر به سبب سادگیاش رواج بسیاری پیدا كرد. لرنر در سال 1958 به ایران آمد. در نتیجه، نظریه خود را تعدیل كرد. نظریه جدید او این بود كه مردم درباره سنت، دو دل هستند. لرنر هنگام آخرین سفرش به ایران، متوجه شده بود كه نمیتوان به سنت بیاعتنا بود. او دریافته بود كه سنت و تجدد از هم جدا نیستند. این مطلب را هم با عنوان دودلی مطرح كرد. ولی فرصت آن را كه در این باره نظریهپردازی كند، نداشت. لرنر گمان میكرد كه راه ایران پیش از انقلاب، راه صحیحی برای جهان سوم است. به نظر او مدل ایران، توازن میان سنت و نوآوری بود.
پروفسور تهرانیان معتقد بود تئوری لرنر جنبههای مثبت بسیاری دارد ولی در نقد آن میگوید، پیشفرض لرنر درباره رابطه علمی میان شهری شدن، باسوادی، تماس با رسانهها و مشاركت سیاسی، سادهانگارانه بود. بازگشت سنت و ارتباطات گفتاری در انقلاب ایران، پدیدهیی بود كه نشان میداد مسائل پیچیدهتر از آن است كه لرنر فكر میكرد.
به تعبیر پروفسور تهرانیان، نظریههای اجتماعی نه درست و نه غلط هستند. نظریهها فقط میتوانند گمراهكننده یا راهگشا باشند. به عنوان مثال نظریه لرنر چهار عامل اساسی افزایش شهرنشینی، باسوادی، رسانهها و مشاركت سیاسی را در جریان نوسازی مهم میدانست. این چهار عامل هنوز هم مطرح هستند و از عوامل مهم نوسازی به شمار میروند.
پروفسور تهرانیان همواره تاكید داشت بنابراین ما میتوانیم از نظریه لرنر بیاموزیم ولی نباید تنها به آنها تكیه كنیم. نظریه لرنر با انقلاب ایران مورد پرسشهای جدی قرار گرفت ولی نمیتوان گفت كه این نظریه شكست خورده است؛ چرا كه هنوز میتوان از آن درسهایی آموخت.
منبع: روزنامه اعتماد