جولیان کنان - وقتی در سال ۲۰۰۹ از مدرسه روزنامه نگاری فارغ التحصیل شدم، با تمام توان و نیرو و نهایت انگیزهای که در خودم سراغ داشتم برای پیشرفت و تحقق رویاهایم از کار در یک اتاق خبر پا به دنیای واقعی روزنامه نگاری و رسانه گذاشتم.
خودم را یک گزارشگر مستعد و توانا تصور میکردم که زیر نظر یک تیم حرفهای متشکل از دبیران و سردبیران با سابقه و نام آشنا مشغول به کسب تجربه است. فکر میکردم که حضور در کنار چنین افرادی سبب خواهد شد تا بتوانم به سراغ موضوعات منحصر به فرد و خواندنی تری بروم و با سرعت و شتاب بیشتری پلههای ترقی، موفقیت و پیشرفت را پشت سر بگذارم. این تصورات احساس بسیار بینظیر و انگیزهای وصف ناپذیر را در من ایجاد میکرد. به طوری که سبب میشد تا بتوانم برای رسیدن به آنچه در ذهن خود از آینده کاریام ترسیم کرده بودم، به راحتی به جنگ ناملایمات بروم. اما به هر حال واقعیت چیزی متفاوت از تصورات، خواستهها و نقشههایی بود که من در ذهنم داشتم.
دنیای واقعی که من پس از مدرسه روزنامه نگاری تجربه کردم، چیزی فراتر از تصوراتم بود. یافتن شغلی مناسب در روزنامه، کاری بسیار دشوار و موقعیتی نادر به شمار میآمد؛ بنابر این تصمیم گرفتم در حالی که به دنبال موقعیت شعلی مناسبی هستم به عنوان خبرنگار آزاد زندگی حرفه ایام را بگذرانم. اما پیش از آنکه بفهمم خبرنگار آزاد بودن همه وقت من را گرفت و به آرزوهایم برای اینکه با تیمی حرفهای و زیرنظر افرادی صاحب سبک و رای و سیاستهای خبری ویژه کار کنم، پایان داد. در حقیقت در مدت زمانی بسیار کوتاه فهمیدم که با سرعتی غیرقابل تصور از آزادی، انعطاف و استقلالی توصیف ناپذیر در روزنامه نگاری برخوردار هستم که هیچ یک را به جز در «خبرنگار آزاد» بودن، بدست نمیآوردم.
با این وجود یک مشکل بزرگ وجود داشت. من به یک دبیر، سردبیر یا حتی ویراستار برای نظارتی جدی و اصولی بر کارهایم نیاز داشتم. پس شروع کردم به یافتن فردی که بتواند در این راه نقش استاد یا مربی مرا به عهده بگیرد؛ اما به نظر میآمد که هرچه بیشتر میگشتم، کمتر مییافتم. آن مربی و همراهی که من متصور بودم، دور از دسترس بود. گیر افتادن در چنین وضعیتی دقیقا شبیه دست و پنجه نرم کردن با مسئلهای بغرنج و پیچیده بود که در نهایت بسیار بیرحمانه و غیرمنصفانه نیز بود.
حقیقت این است که همه روزنامه نگاران جوان به خصوص آنهایی که مثل من کار خود را با تجربه در دنیای خبرنگاران آزاد شروع میکنند، نیاز به حضور و وجود یک راهنما، مربی یا استاد دارند؛ و صد البته خبرنگاران آزاد بیشتر از آنهایی که همراه با تیم خبری و در تحریریه فعالیت میکنند. بدون مجموعهای از دوستان و همکاران متفاوت و متشکل از تجربههای مختلف، یک خبرنگار مستقل چگونه و کجا میتواند به منابع متعددی از حکمت، دانش، مشاوره، نظر و عقیده و... دست یابد؟
در تلاشی ناامیدانانه برای یافتن پاسخ پرسشم، در طول یک سال به تعداد زیادی روزنامه نگار حرفهای، استاد، مربی و معلم روزنامه نگاری که در شهر و منطقه نیویورک ممکن بود، نزدیک شدم. در این راه توانستم به تجربیات با ارزشی دست بیایم که شاید ممکن بود به طور عادی و بدون مواجه شدن با چنینی نیازی، میبایست برای به دست آوردن آنها سالیان سال تلاش میکردم.
متن زیر گزیدهای از یافتههای من در طول آن یک سالی است که به دنبال مربی و راهبری برای خود و نوشتههایم به عنوان یک روزنامه نگار میگشتم.
یکم: عضویت در انجمنهای حرفهای
احتمالا همه ما حداقل یک بار هم که شده است این جمله را شنیدهایم: «موردی که میدانید و میشناسید...»
اگر قرار باشد درست فکر کنیم و به نتیجهای مطلوب و منطقی برسیم باید بگوییم که چنین جملهای کاملا درست است. یکی از بهترین شیوهها برای دست یافتن به منابع درست، شناختن و داشتن افراد و روابط درست و مناسب است. برای اینکه شبکه ارتباطی خود را به بهترین شکل ممکن بنا کنید، بهترین نقطه برای شروع عضویت در انجمنهای حرفهای است.
«فارا وارنر» سردبیر بخش رسانههای AOL، در تماس تلفنی به من گفت: «مجموعههای حرفهای، همواره درهای تازهای را به روی شما باز میکنند؛ اما از یاد نبرید گه تنها اولین گام است. برای بهتر شدن میبایست تکالیفتان را نسبت به انجمنی که به آن ملحق شدهاید، به بهترین نحو ممکن انجام دهید.»
به واسطه عضویت در یک انجمن حرفهای، زندگی حرفهای و حتی شخصی شما تحت الشعاع قرار میگیرد به ویژه اینکه روزنامه نگار آزادی باشید. این فرصت (عضویت در انجمنهای حرفهای) به شما این امکان را میدهد تا بر تعداد دوستانتان بیافزایید و پتانسیل تماس و ارتباط موثر با اساتید و آموزگاران با تجربه و حرفهای را در خودتان ارتقا دهید.
دهها و صدها انجمن و گروه و موسسه وجود دارند که هر یک بر موضوع و مورد خاصی متمرکز هستند و در این میان گروهها و انجمنهایی هم هستند که به طور خاص و کاملا حرفهای به موضوع رسانه و روزنامه نگاری تمرکز دارند و همه فعالیتهای خود را حول محور همین موضوع تعریف کردهاند. از میان آنها بهترین را انتخاب کنید و سعی کنید در هر بار تماس و حضور خود در چنین محفلهایی به بهترین شکل ممکن هدفها و علاقهمندیهایتان را برای بهتر کردن شیوه کار و زندگی حرفهایتان، سازمان دهی کنید.
به یاد داشته باشید که سازمانهای ملی، از جمله مکانهایی هستند که به طرز بینظیر و چشمگیری در آموزش و پرورش شما و استعدادها و تواناییهایتان برای تبدیل شدن به یک روزنامه نگار خوب و قابل، موثر واقع میشوند. ضمنا هیچگاه از گروهها و انجمنهای محلی غافل نباشید. اما در نهایت باید اعتراف کنم که بهترین و موثرترین و بینظیرترین مربیان همانهایی خواهند بود که به شما اجازه دهند تا به عنوان دوست به آنها نزدیک شوید و زمانی را برای گفتوگو یا مشاوره با شما اختصاص دهند.
دوم: از ارسال نامه برای کسانی که تحسینشان میکنید، خجالت نکشید
هیچگاه فراموش نکنید که شما یک «روزنامه نگار» هستید. بنابر این بهتر از هر کس دیگری میدانید که چگونه باید یک آدرس پست الکترونیکی را شکار کرد. داشتن راههای مختلف برای برقراری ارتباط با افراد مختلف یکی از ابزارهای مهم هر خبرنگاری است.
داشتن شماره تلفن ثابت و همراه، آدرس پستی، پست الکترونیکی (ایمیل) و.... ابزاری کارآمد است که نباید به سادگی از کنارشان گذشت؛ پس از آنها استفاده کنید!
چنانچه مطلبی را خواندید و تحسینتان را برانگیخت، بدون اتلاف وقت دست به کار شوید و با ارسال یک ایمیل به نویسنده مقاله بگویید که چه احساسی از خواندن مطلب او داشتهاید. و اگر مجله، روزنامه یا رسانه خاصی وجود دارد که محبوب شماست، احساستان را با سردبیر شریک شوید. اگر برای انجام چنین کاری دچار شک و تردید هستید، کافی است که از خودتان بپرسید با این کار چه چیزی را از دست خواهید داد؟
برای سالیان سال، به طرز وحشتناک و توصیف ناپذیری از ارسال ایمیلهای ساده و غیراجباری یا به اصطلاح ناخواسته، میترسیدم. هر وقت میخواستم این کار را انجام بدهم میبایست چندین و چند بار در حالی که به آهنگهای پر انرژی گوش میکردم، طول و عرض اتاق را میرفتم و بر میگشتم و قبل از اینکه شجاعت فشار دادن دکمه «ارسال» را پیدا کنم همه چیز را بارها و بارها ارزیابی میکردم. چنین رفتاری آنقدر مرا آزار میداد که به معنای واقعی کلمه احساس میکردم «دیوانه» هستم.
درست است که سردبیران، دبیران و گزارشگران زیادی هستند که به هیچ وجه انتطار دریافت ایمیلی را از طرف مخاطبان و حتی همکاران (خبرنگاران آزاد) خود ندارند؛ اما مطمئنا چنین کاری (ارسال ایمیل و انتقال احساس و نظرتان برای نویسنده مطلب)، حتی اگر برای آنها تاثیری نداشته باشد ولی شما را شگفت زده خواهد کرد.
اطمینان داشته باشید که اگر اولین ایمل سبب شود تا شما احساس سرزندگی، متفاوت بودن و شجاعت بکنید، به طور حتم شانس خود را برای دریافت پاسخ دلخواهتان افزایش دادهاید. چه چیزی فوق العادهتر و بهتر از اینکه چنین کاری به شما این فرصت را بدهد تا با یک دوست جدید، همکار حرفهای یا استاد و راهنمای روزنامه نگاری آشنا شوید؟ به هر حال حتی اگر تنها یک مورد را بیان و برجسته کنید هم همه تلاش شما ستودنی است.
ممکن است روزنامه نگارانی که شما آنها را تحسین میکنید در ابتدای کار پاسخی برای میلهایتان نداشته باشند و واکنشی به احساساتتان نشان ندهند؛ ولی به هیچ وجه نباید از این موضوع احساس ضعف و ناراحتی و یاس کنید. کافی است کمی ثابت قدم باشید و حوصله به خرج دهید. در کمتر از چند ماه ورق به نفع شما برخواهد گشت و جوابی برای همه میلهای بیپاسختان دریافت خواهید کرد.
در این حرفه (روزنامه نگاری) اصرار و پافشاری و صبوری، البته همراه با رعایت ادب و نزاکت از ویژگیهای ستودنی و مثبت به شمار میآید.
تجربه شخصی من نشان میدهد که بالاخره یکی از سردبیرهای خوب و با حوصله پس از اینکه یک دو جین ایمیل از من داشت، حتی قبل از اینکه بخواهد کمی از وقت با ارزشش را برای دادن جواب به یکی از ایمیلهای من صرف کند، دعوت مرا برای یک ملاقات دوستانه و صرف قهوه پذیرفت. طعم شیرین و به یاد ماندنی این پیروزی سبب شد تا بالاخره بتوانم نوعی رابطه حرفهای و بسیار تاثیرگذار را برای بهبود کیفیت کارهایم آغاز کنم.
سوم: درباره ابعاد مختلف یک موضوع فکر کنید، طرح موضوع کنید و پیشنهاد دهید
«کاترین رامین»، نویسنده و روزنامه نگار برجسته آمریکایی از جمله کسانی است که در کمال ناباوری عضویت در یک انجمن حرفهای روزنامه نگاری زمینه آشنایی من را با او فراهم کرد. وی زمانی که تصورش را نمیکردم دعوت به صرف قهوه مرا پذیرفت و در همین دیدار بود که یکی از بهترین نصیحتهای زندگی حرفه ایام را به من کرد؛ آن هم درست در زمانی که تصورش را نمیکردم. کاترین به من گفت: «از اینکه میبینم به جای اینکه کنار دست چند حرفهای مشغول به کار شوی و از حرفها و نصیحتهای آنها درس بگیری، خودت به دنبال یافتن یک راهبر هستی و سعی میکنی منطبق بر پتانسیلهایت درس بگیری خیلی خوشحال هستم. به همین دلیل هم دوست دارم که تا جایی که در توانم هست به تو کمک کنم. پس به یاد داشته باش که در دنیای حرفهای امروز، مردم به سرعت و بیشتر از هر چیز دیگری تحت تاثیر کارهایی که میتوانی برای آنها انجام بدهی قرار میگیرند.»
وی سپس در یک ایمیل برایم نوشت که: «سعی کن آنچه را که به نظر باید به دیگران بگویی در قالب یک پیشنهاد به آنها انتقال دهی. همچنین فراموش نکن که برایشان به طور کامل و شیوا از جنبههای مثبت و منفی آنچه توصیه میکنی هم حرف بزنی. شاید مخاطب تو احتیاج به کسی داشته باشد که به جای او اطلاعات مورد نیازش را جمع آوری کند! آمار بگیرد و جواب سوالهایش را پیدا کند! بسیار خوب اگر پیشنهادی میدهی همه اینها را آماده کن!»
اعتراف میکنم که پس از خواندن چنین توصیهای به شدت شوک زده شده بودم و حتی با شک و تردید به همه چیزهایی که میخواندم نگاه میکردم. ضمن اینکه به هیچ وجه فکر نمیکردم در حد و اندازه یک روزنامه نگار موفق و با تجربه باشم که بتواند توصیه کند، راه حل ارائه کند و آمار و ارقام بدهد. با این حال باز هم ورق برگشت و من به اشتباه خودم پی بردم. اگر قرار بود خبرنگار آزاد باشم چاره نداشتم جز اینکه دل به دریا بزنم و خودم را بیازمایم.
پس دست به کار شدم. دو مرتبه اول به دستیار تحقیق خبرنگاری که شیوه کاریاش به شدت مورد تحسین من بود، چند پیشنهاد دادم. در کمال ناباوری، پیشنهادم مورد استقبال قرار گرفت و نتیجهای رضایت بخش داشت.
این تجربه این شانس را به من داد تا نه تنها بتوانم در یک پروژه مطبوعاتی کمک کنم و مهارتهای خودم را در بخش تحقیق و به طور کلی «خبرنگاری تحقیقی» مورد ارزیابی قرار دهم، بلکه بهتر از همه اینها روابط کاری و حرفه ایام را نیز توسعه دادم.
چهارم: در سخنرانیها و سمینارهایی که مربوط به حوزه کاریتان میشود، شرکت کنید
راهتان را پیدا کنید و ثابت قدم باشید. شرکت در سمینارها و سخنرانیهایی که نکات و موضوعات نو و خلاقانهای را مطرح میکنند، شما را یک گام به سوی تضمین آیندهای متفاوت و رویایی نزدیک میکند.
به سمینارها و سخنرانیها به چشم کلاس و کارگاه آموزشی نگاه کنید. به هیچ وجه از طرح سوال و اصرار برای رسیدن به جوابی قانع کننده نهراسید. ضمن اینکه تا جایی که امکان دارد بخش سوال و جوابهای سمینارها و سخنرانیها را از دست ندهید. به عنوان یک شرکت کننده هشیار در این مجامع حاضر شوید و از نکات مهم و درخور توجه یادداشت برداری کنید. همچنین نام کسانی که سوالهای خوب و با ارزش میپرسند یا جوابهای قابل تامل میدهند به خاطر بسپارید. این افراد معمولا کسانی هستند که در نهایت میتوانند کمکهای بیشمار و باارزشی به شما بکنند. چنانچه نام آنها یا سازمان مطبوعشان را شنیدید و برایتان جالب بود بلافاصله به سراغ موتور جستوجوی گوگل بروید و سعی کنید قدری بیشتر درباره آنها کسب اطلاع کنید. به هرحال هرچقدر میزان اطلاعات شما از این افراد بیشتر باشد احتمال اینکه سلامتان بیپاسخ بماند کمتر و دوستیتان مستحکمتر شود، بیشتر خواهد بود.
اولین تجربه من در این مورد بر میگردد به زمانی که برای دیدن یک فیلم مستند درباره «زنان خبرنگار حوزه جنگ» به یک مراسم ویژه نمایش فیلم رفتم بودم. درست زمانی که یکی از زنان خبرنگار خارجی حاضر در مراسم مشغول صحبت در مورد تصاویر به نمایش در آمده بود، من به اینترنت وصل شدم و سعی کردم تا جایی که امکان دارد در مورد این زن اطلاعات به دست بیاورم. پس از به پایان رسیدن نمایش فیلم، به سوی او رفتم و سعی کردم از احساسات قلبیام در مورد فیلمی که به نمایش در آمده بود و او نیز در تهیه و تولید آن نقش زیادی داشت برایش صحبت کنم. ضمنا به او گفتم که چندتایی از مقالاتش را هم مطالعه کردهام.
صحبت درباره نوشتههای این زن سبب شد تا بتوانم سطح ارتباطاتم را با وی تقویت کنم. درست یک هفته بعد از آن روز (نمایش فیلم) آن خبرنگار و من با یکدیگر نهار خوردیم و تا امروز به عنوان دو دوست و همکار با یکدیگر ارتباط داریم.
از یاد نبرید که شاید بیتفاوت گذشتن از کنار یک ایمیل کار چندان سختی نباشد؛ اما نادیده گرفتن یک روزنامه نگار آزاد مشتاق که سعی میکند برای بهتر شدن موقعیت و کیفیت زندگی حرفه ایاش از هر کسی که تجربهای در اختیارش قرار دهد، چیزی یاد بگیرد؛ کار چندان سادهای نیست!
پنجم: خود را محدود نکنید
من به عنوان کودک دهه ۸۰ (میلادی)، که این روزها دیگر بزرگ شده است، سرشار از ایدههای ناب و بینظیر و دست اول هستم. درست مثل آقای «میاگی»، اسطوره کاراته ژاپن در فیلم «کودک کاراته باز» از من به شما نصیحت. لازم نیست برای خلق یک رویا منتظر بمانید تا به اندازه کافی بزرگ شوید و سن و سالی از شما بگذرد. هر کدام از ما میتواند در نقش یک همکار، یک بلاگر محلی یا یکی از اعضای شورای شهر برای اثبات خودش و رویاهایش گام بردارد یه شرط اینکه در این راه ثابت قدم و باشد اجازه ندهد هیچ چیز، چه سن و تجربه کم و چه موقعیت شغلی خاص یا سن و سال بالا او را محدود کند. تحت هیچ شرایطی خودتان را محدود نکنید. چرا که محدود کردن و محدود شدن، قبل از اینکه خودتان متوجه شوید همه تواناییها و استعدادهای شما را فنا خواهد کرد.
۱ Jillian Keenan
۲ Fara Warner
۳ athryn Ramin
۴ Miyagi
۵ The Karate Kid
ترجمه و خلاصه: انوشه جاوید
منبع: وبسایت خبرنگاران ایران از وبسایت پوینتر