در جامعهای زندگی میکنیم که اطلاعات، ارزش بیشتری از دانش دارد. جامعه اطلاعاتی، جامعه رسیدن به دادههاست. روزنامهنگاری شهروندی از مظاهر همین جامعه است که برای تحقق آرمان خواستاران اطلاعات، گامهای بزرگی برداشته. بیزمانی و بیمکانی، با گسترش روزنامهنگاری شهروندی، دیگر یک رویا نیست. این پدیده تازه، همان قدر که نوید روزهای خوش پشت سرگذاشتن محدودیت ها را میدهد، مبهم و ناشناخته هم هست. چه تعریفی از روزنامهنگاری شهروندی وجود دارد؟ آیا روزنامهنگاری شهروندی رقیب روزنامهنگاری جریان اصلی است؟ آینده با وجود روزنامهنگاری شهروندی، چگونه خواهد بود؟ اینها سئوالاتی است که در گفتوگویی صمیمی، از دکتر هادی خانیکی، استادیار علومارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، پرسیدم. بخش اول از سلسله مصاحبه با دکتر خانیکی در مورد روزنامهنگاری شهروندی را در ادامه میخوانید.
***
* در مصادیقی که درباره روزنامهنگاری شهروندی وجود دارد، گاهی اسم ویکی لیکس را بواسطه گفتمان متفاوتی که از جریان اصلی دارد میبینیم، و گاهی وبلاگهای شخصی که نویسندگان غیرحرفهای دارند. درکل ابهامی در مورد اینکه آیا این مصادیق میتوانند ذیل روزنامهنگاری شهروندی باشند یاخیر وجود دارد.
اصطلاح روزنامهنگاری شهروندی یک اصطلاح جدید است و طبیعتا متاثر از تحولات حوزه ارتباطات و فناوری است. اگر این اصطلاح را تعریف کنیم، این ابهامی که میگویید، رفع خواهد شد. من به نمونههایی از روزنامهنگاری شهروندی در عصر حاضر اشاره میکنم که به طور قطع، قبل از شکلگیری جامعه اطلاعاتی هم میتوان مثل آنها را پیدا کرد. من هم این را نفی نمیکنم که برای هر پدیده تازه در جامعه مدرن چه در این حوزه و حوزههای دیگر، میتوانید شبیهی در حوزه سنت هم پیدا کنید، که البته این شباهات لفظی و یا مشابهتهای کارکردی نمیتواند در برگیرنده یک پدیده باشد. مثلادر مورد واژه های مشترک و مربوط به روزنامه، عنصری شعری دارد که میگوید:
به روزنامه ایام در همه پیداست
اگر بخواهی دانست روزنامه بخوان.
هدف از راهاندازی روزنامه در قرن حاضر، این است که آگاهی مردم را بالا ببریم چون دانستن حق مردم است. عنصری هم واژه روزنامه را در شعرش آورده. آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که او هم این حق را به رسمیت شناخته؟ درصورتی که در بررسی تاریخی میبینیم، روزنامهای که عنصری منظورش هست بیشتر ناظر به ثبت وقایعی است که حکومتها داشتند و وقایع نویسی با روزنامه نگاری فرق دارد. برای اینکه ببینیم روزنامهنگاری شهروندی چیست، طبیعتا باید رسانههای شهروندی را مورد بررسی قرار بدهیم. این رسانهها ایجاد شدند که روزنامهنگاری شهروندی متولد شده است. فکر میکنم که باید برگردیم به حدود 12 سال پیش. بیش از یک دهه است که این اصطلاح در ادبیات روزنامهنگاری و در ارتباطات وارد و تعریف شده و بوجود آمده. در دهه گذشته، وقایعی اتفاق افتاد که منجر به جا افتادن این تعریف شد و ابزاری که روزنامهنگاری شهروندی را شکل داد، به این فرایند کمک کرد. یکی از مشهورترین پدیدههایی که منجر به توجه بیشتر به روزنامهنگاری شهروندی شد، ماجرای سقوط هواپیمایی است که از فرودگاه نیویورک بلند شده و پرواز میکند، اما 2 دقیقه بعد دچار سانحه میشود، چون یک پرنده داخل موتورش رفته بود. هشت دقیقه بعد هم خلبان با مهارت هواپیما را روی رودخانه مینشاند و 155 نفر همه جان سالم به در میبرند. یعنی ده دقیقه بعد از پرواز فرود میآید. هشت دقیقه بعد از سقوط، یکی از مسافران که در قایق نجات نشسته بود، از هواپیمای ساقط شده به کمک موبایلش عکسی را میگیرد و چند دقیقه بعد، این عکس روی یکی از پایگاه اینترنتی منتشر میشود. دوازده دقیقه بعد هم، در نیویورک تایمز چاپ میشود. سرعت انتشار خبر و عکس نسبت به بقیه و اینکه این عکس توسط چه کسی گرفته شده و این خبر توسط چه کسی تهیه شده، تفاوت اصلی هست که این نوع روزنامهنگاری را از روزنامهنگاری متعارف یا روزنامهنگاری جریان اصلی نشان میدهد. اگر به تجارب روزنامهنگاری حرفهای در ایران نگاهی بیندازیم، میبینیم که روزنامههای حال حاضر، نسبت به گذشته چقدر پیشرفت کردهاند و حالا روزنامهنگاری شهروندی ازآنها، خیلی سریعتر عمل میکند.
در روزنامه کیهان برای اینکه اخبار کنکور را به موقع منعکس کنند، به هزینه روزنامه چند نفر برای شرکت در آزمون، ثبتنام میکردند. این افراد در ساعتهای مختلف از جلسه بیرون میآمدند تا سوالات را در روزنامه آن روز منتشر کنند. میبینید که از نظر سهولت کار و سرعت کار چقدر تفاوت بین روزنامههای امروز و کیهان آن روز وجود دارد. این تغییر ظرف چند دهه رخ داده و اولین چیزی را که نشان میدهد این است که یک آدم غیر حرفهای با موبایلش عکسی را فرستاده، درحالیکه آن زمان یک حرفهای کنکور میدهد تا بتواند خبرش را منتشر کند. حالا در مورد خبر هواپیما، میبینید که عدهای از نیویورک تایمز هم سریعتر شدهاند. اگر تایمز میخواست این خبر را بلافاصله منتشر کند، باید عکاس حرفهایاش را میفرستاد. مدت زیادی طول میکشید تا گروه تایمز به محل حادثه میرسیدند. باید از حصارهای امنتیتی پلیس میگذشتند. اینکه چقدر اجازه تصویربرداری داشتند و اینکه چه مدت طول میکشید تا به محل برسند، آیا حادثه در منطقه ممنوعه است یا نه؟
این ها نشان میدهد که یک پدیده تازهای رخ داده که این پدیده تازه، نوعی از روزنامهنگاری را بوجود آورده است که البته در تقسیم بندیهای بعدی که دربحث شماست میتوانید آن را رقیب رونامهنگاری حرفهای بدانید یا مکمل و همکارش. به نظرمن متغیر اصلی که این نوع روزنامهنگاری را بوجود آورده است، متغیر فناورانه و تکنولوژیک است. جهان وارد جامعه اطلاعاتی شده و رسانههای شهروندی و شهروندانِ روزنامهنگار محصول این جامعه اطلاعاتی هستند که با فناوریهای جدید رسانهای پیوند دارند. نتیجه این پیوند در چرخه تولید خبر، رد کردن محدودیتهاست. پس میتوان گفت رسانههای شهروندی و شهروندان روزنامهنگار یک بخشی از جامعه اطلاعاتی هستند که خودش یک پدیده تازه است و با فناوریهای جدید رسانهای پیوند دارد. در ضمن در چرخه تولید و نشر خبر میتوانند محدودیتهای اجتماعی اجرایی فرهنگی سیاسی و فناورانه را پشت سر بگذارند. برای همین است که به عنوان رسانههای جایگزین مطرح میشوند. حالا میتوانید بگویید این رسانهها قبل از جامعه اطلاعاتی هم بودند. من نظر شما را تایید میکنم. میتوانید بگویید یک زمانی در انقلاب ایران رسانه جایگزین کاست درمقابل تلویزیون بود که پیامهای امام را پخش میکرد. یا اعلامیهها، دیوار نوشتهها و ...همه میتوانسنند به عنوان رسانههای جایگزین و شهروندی هم مطرح شوند. آنها در تعریف ما از رسانه شهروندی میگنجند چون ایجاد کنندههایشان حرفهای نیستند. یعنی تمام کسانی که روی دیوارها شعار مینویسند یا نوارها را تکثیر میکنند، حرفهای نبودند اما بر رسانه جریان اصلی مثل تلویزوین و مطبوعات غلبه کردند. در عین حال نمیتوانید نفی کنید که رسانههای تازه، از قدرت فناورانه بالاتری برخوردار هستند.
* به چه اعتباری روزنامهنگاری شهروندی را از انواع دیگر روزنامه نگاری جدا میکنیم؟
به نظر من میتوانیم برای روزنامهنگاری شهروندی ویژگیهایی را برشمریم تا این اعتبار مشخص شود: افراد عادی تولیدکننده محتوا هستند و البته مخاطب فعال دارند، یعنی یک نوع دادوستد و تعامل بین تولیدکنندگان و مخاطبانشان هست و بیش از رسانههای اصلی یا متعارف قابلیت تکثر و تنوع دارند و دموکراتیکتر هستند. من تعریف ارتباطی روزنامهنگاری شهروندی را عمدتا ذیل تقسیمبندی مانوئل کاستلز که برای ارتباطات قائل شده، قرار میدهم. این تعریف البته متاثر از ورود به جامعه جدید و گذر از ارتباطات سنتی و جمعی به ارتباطات خودگزین است.
کاستلز از این سخن میگوید که بر مجموعهای از اشکال ارتباطات گذشته که عالیترین شکلش ارتباطات جمعی است، این فناوریهای جدید ارتباطی و ورود به جامعه اطلاعاتی، یک شکل خاصی از جامعه را تحت عنوان جامعه شبکهای ایجاد کرده که ارتباطاتش افقی است. کاستلز میگوید این جامعه شبکهای باعث شد که ارتباطات خودگزین بوجود آید و در این نوع از ارتباطات، سه خود نقشآفرینی میکنند؛ یک خود در تولید یک خود در توزیع و یک خود در دریافت. شهروندان عادی که اینجا به عنوان کنشگران در روزنامهنگاری شهروندی تعریف میشوند، عکس میگیرند یا اطلاعرسانی یک واقعه را انجام میدهند، غیرحرفهای هستند و آموزش خاصی ندیدهاند. علاوه بر این، در نشر محتوایی که خودشان تولید کردند، به یک مرکز رسانهای متصل نیستند و ممکن است عکس را در وبلاگشان بگذارند یا توی سایتی گذاشته شود. درواقع ویژگی دومی که روزنامهنگاری شهروندی را ازنوع متعارف روزنامهنگاری جدا میکند، اشتراک است. یعنی شهروندِ روزنامه نگار محتوا را تولید میکند و به اشتراک میگذارد.
ما در روزنامهنگاری جریان اصلی پوشش خبری داریم ولی در اینجا به اشتراک گذاشتن خبر را داریم. محتوا را به اشتراک میگذاریم و حالا هرکسی میتواند از آن استفاده کند. این همان خودِ دوم یا خودِ توزیع است. خودِ سوم هم مصرف کننده یا کاربر است. کاربر هم در تعریف روزنامهنگاری شهروندی متفاوت است.
* آیا روزنامهنگاری شهروندی، ژانر متفاوتی است و در مقابل روزنامهنگاری متعارف یا کلاسیک قرار میگیرد؟
ویژگیهایی که برشمردیم، نشان میدهد که روزنامهنگاری شهروندی یک نوع روزنامهنگاری در برابر روزنامهنگاری کلاسیک نیست. درواقع یک شکل از روزنامهنگاری است که بر روزنامهنگاری کلاسیک هم اثر میگذارد. یکی از اثرهایش هم این است که خود منابع خبری متفاوت میشوند. منابع انحصاری خبری که در گذشته خبرگزاریها بودند حالا متاثر از روزنامهنگاری شهروندی، شکسته شدهاند یا شکل تازهای پیدا کردهاند. مثل خبرگزاری اوهمای نیوز در کره جنوبی که میتوانست انحصار مطبوعات بزرگ را بشکند و محدودیتی را که برایش ایجاد کرده بودند دور بزند. در ضمن، نمونه هایی داریم که شهروندِروزنامهنگار، به جریان اصلی پیوسته و در رسانههای بزرگ کار کرده است. روزنامهنگاری شهروندی دشمن روزنامهنگاری متعارف نیست بلکه نقش مکمل را ایفا میکند که این نقش را، بواسطه پیشرفت فناوری دارد.
* اشاره کردید که روزنامهنگاری شهروندی دشمن روزنامهنگاری جریان اصلی نیست و مکمل آن است. سلام الجنابی، یک وبلاگنویس عراقی است که در جریان حمله نیروهای ناتو به عراق، اخبار وتصاویری را در وبلاگ سلام پکس منتشر میکرد. نقش تکمیلی روزنامهنگاری شهروندی را در این مثال به خوبی درک میکنم. مردم دنیا، واقعیت عراق را از دریچه وبلاگ سلام الجنابی میدیدند و این همان نقش مکمل است. مدتی بعد سلام الجنابی به عنوان ستون نویس وارد روزنامه گاردین میشود. درچنین شرایطی، چه بر سر روزنامهنگاری شهروندی خواهد آمد؟
سلام الجنابی، پس از پیوستن به گاردین، دیگر شهروند روزنامهنگار نیست. او روزنامهنگاری شهروندی را با این کارش، در روزنامهنگاری جریان اصلی ادغام نکرده، که ما بگوییم آن را از بین برده است. نتیجه کار سلام الجنابی، سلام پکس بود که در شرایط جنگی عراق ایجاد شد. زمانی که حتی بزرگترین رسانهها، نمیتوانستند اخبار عراق را مخابره کنند یا خبرهاشان را سانسور میکردند، این وبلاگ خبر و تصاویری از آن شرایط را منتشر میکرد. بعد از مستقر شدن اوضاع، رسانههای دیگر هم وارد عراق شدند و نماینده فرستادند. به اعتبار جریان جدیدی که ایجاد شد، سلام الجنابی هم توانست وارد کار روزنامه شود. او کار مهمش را در شرایط سخت و سانسور حاکم انجام داد. اگر بخواهیم دلایل اجتماعی وسیاسی روزنامهنگاری شهروندی را مرور کنیم، باید به محدودیت، ضعف امکانات و حتی سانسور هم اشاره کنیم که به روزنامهنگاری شهروندی زمینه میدهد. در یک جامعه خبری، روزنامهنگاران حرفهای، رسالتشان را انجام میدهند، اما وقتی محدودیتها فضا را بیش از گذشته تنگ میکند، این رسالت به شهروند روزنامهنگارها، محول خواهد شد. در طرح صلح آقای کوفی عنان برای سوریه، یکی از بندهای مورد تاکید، این است که روزنامهنگاران بتوانند آزادانه عکس و گزارش تهیه بکند. اینکه چنین مسئلهای مصوبه سازمان ملل متحد است و اینکه سازمان ملل به تعبیر ملیاش، تصویب می کند که برای برقراری جریان آزاد اطلاعات مداخله کند، پدیده تازهای است. سی سال پیش، در حقوق بینالملل، هیچ معنی نداشت که یک نهاد بینالمللی حریم یک دولت را به این منظور بشکند. آن کشور هم این را نمیپذیرفت و دخالت تلقی میکرد. در حالی که امروز، میبینیم که دولت سوریه این بند را هم در کنار بقیه میپذیرد. چرا؟ برای اینکه اصل بر انعکاس خبر است. جامعه اطلاعاتی شده و هیچ ملتی نباید و نمیتواند بیخبر باشد. درحال حاضر اخبار توسط شهروند روزنامهنگارها منتشر میشود و روزنامهنگاران حرفهای هم به دنبال اینها، پس از استقرار اوضاع خواهند آمد. کلید فهم رابطه روزنامهنگاران حرفهای و روزنامهنگاری شهروندی، این است که بدانیم روزنامهنگاری شهروندی چیزی دربرابر روزنامهنگاری کلاسیک نیست، بلکه یک حلقه و یک امکان است. یک ژانر متفاوت نیست ولی عناصر تشکیلدهنده متفاوتی دارد.
* با توجه به این، میتوانیم تنها هدف روزنامهنگاری شهروندی را غلبه بر محدودیتها بدانیم؟
هدف کلی روزنامهنگاری شهروندی، غلبه بر زمان و مکان است که در بحثهای ارتباطاتی هم مطرح است و البته شکستن محدودیتها. حدومرز زدایی و غلبه بر محدودیتهای زمانی و مکانی از جمله نتایجی است که از روزنامهنگاری شهروندی بر میآید . اما هدف اصلی برپایه همین بیزمانی و مکانی، همان شفافیت اطلاعات و دامن زدن به جریان آزاد اطلاعات است. این روزنامهنگاری قدرت بیشتری در انتقال و انعکاس وقایع دارد.
* روزنامهنگاری شهروندی، در جهان اول و سوم، چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟
تعریف روزنامهنگاری شهروندی که در دانشنامه بینالمللی ارتباطات ارائه شده، مبنای خوبی برای بررسی این پدیده در جهان اول و سوم است. اصطلاح روزنامهنگاری شهروندی اولین بار در سال 2000 میلادی به کار رفته است. تعریف آکادمیکاش هم این است که روزنامهنگاری شهروندی نوعی روزنامهنگاری است که محتوایش توسط حرفهایها تولید نمیشود و کسانی آن را تولید میکنند که بیرون از سازمانهای رسانهای جریان اصلی، یعنی بیرون از وسایل ارتباط جمعی بطور عمده هستند.
شهروند روزنامهنگارها معمولا آموزش کمی دیدهاند یا فاقد مهارتهای حرفهای روزنامهنگاری هستند. به عنوان یک شهروند، فعال اجتماعی یا هوادار مینویسند و گزارش میدهند. آنها تولیدکنندگان آماتور رسانهها هستند. در یک شبکه اجتماعی عضو میشوند، درآن شبکه مجازی حضور دارند و به همین دلیل هم کنشگر محسوب میشوند. بواسطه حضور در شبکههای اجتماعی مجازی، بیشتر مسائلی را که میبینند و میشنوند، مینویسند. اینها به طور قطع، در یک جامعه پیشرفته و یک جامعه درحال گذار متاثر از مسائل فرهنگی که رخ میدهد خواهند بود. درنتیجه حتما نوع خبری که یک شهروند روزنامهنگار در استرالیا و نیوزلند منتشر میکند، با نوع گزارش یا خبری که در یک کشور پرتنش و پرحادثه خاورمیانهای منتشر میشود، متفاوت است. در استرالیا عبور یک کانگورو از بزرگراه خبر میشود و واقعه را جزء به جزء گزارش میدهند، وبعد سازمانهای محیط زیستی براساس این گزارشها بحث میکنند. ممکن است این خبر برای کسی که در کشور دیگری زندگی میکند، مسخره به نظر برسد. ممکن است کشته شدن پانصد نفر در کشوری، به نظر ملتی خبر نباشد. هرچند که تکنولوژی عنصر مهم روزنامهنگاری شهروندی است، اما عامل انسانی یا قدرت انسانی که پشت تکنولوژی است، مشخص میکند که یک مسئله چقدر حساس است و چقدر حساس نیست. اگر خاطرتان باشد، یک نقد اجتماعی درست در مورد روزنامهنگاری شهروندی مطرح شد که میگفت؛ این مسئله خبررسانی در جامعه ما، انسانیت و اخلاق را تحت شعاع قرار میدهد. این نقد زمانی مطرح شد که یک دختر دانشجو، نزدیک پل مدیریت تهران، آماج ضربههای چاقوی همکلاسی پسرش بود و مردم به جای کمک و رساندن او به پزشک، مرتب با تلفنهای همراهشان، عکس و فیلم میگرفتند و کمتر متوجه این مسئله بودند که یک دختر جوان جانش را دارد از دست میدهد. همه به این دلیل است که هر رسانهای از شرایط محیطی خودش تاثیر میپذیرد. برای مثال، کاربرد تلفن همراه در جامعه ما با یک جامعه غربی یکسان نیست. کارکرد پیام کوتاه در جوامع مختلف متفاوت است و من بعید میدانم، در یک جامعه صنعتی این حجم از پیامهای طنزگونه که ما از طریق موبایل ردوبدل میکنیم، فرستاده شود. این پدیده به جایگاه طنز در جامعه ما برمیگردد و اینکه نگاه ما به این مسئله چقدر با نگاه یک جامعه دیگر، متفاوت است. اینکه آن محتوایی که تولید میشود، خبر باشد یا عکس، اینکه تمام افراد وبلاگ داشته باشند یا موبلاگنگار باشند، همه اینها به مهارتها، فرهنگ و ... وابسته است. گذشته از این، حادثه هم مهم میشود. یعنی اینکه چه چیزی خبر است؟ وکدام یکی از ویژگیهای خبر مطرح است. در جوامعی نظیر ما، به دلیل محدودیتهای خبری که وجود دارد، روزنامهنگاری شهروندی به صرف ثبت و ضبط اطلاعات و مستندشدن وقایع هم اهمیت مییابد و این کار روزنامهنگاری شهروندی را مهم تر میکند.
این یک کنشگری خاص است. گروهی از افراد عادی هستند که با یک دوربین فیلمبرداری دستی ساده، با شخصیتهای برجسته و مفاخر علمی گفتوگو میکند، و چون به لحاظ فرهنگی قدر افراد بعد از مرگشان دانسته میشود، و وقتی آن فرد بزرگ میمیرد، رسانههای جریان اصلی تازه به دنبال همان کنشگر با امکانات محدود میآیند تا مستنداتش را بگیرند. چون هیچ منبعی وجود ندارد و محصول آن شهروند روزنامهنگار، تنها منبع موجود است. او ممکن است ظرف چندسال این کار را انجام دهد و وقتی این چندسال به چند دقیقه میرسد، روزنامهنگاری شهروندی قدرت بیشتری پیدا میکند.
* روزنامهنگاری شهروندی چگونه و تحت تاثیر چه عواملی تغییر میکند؟
من این سوال را از منظر فرهنگی پاسخ میدهم. اینکه چه چیزی خبر است یک مقوله فرهنگی است و از تفاوتهای فرهنگی تاثیر میپذیرد. خیلی از چیزهایی که امروز خبر هست در گذشته خبر نبود. خیلی چیزها از حوزه خصوصی وارد عمومی شده و شما میتوانید سیر تحولش را در جامعه ببینید. سی سال پیش کِی شهروندان از تولد یکدیگر مطلع بودند؟ تولد اختصاص داشت به کودکان و خیلی پسندیده نمیدانستند که برای آدم بزرگها جشن تولد بگیرند. ولی میبینید که امروز، ولادت در نگاه به گذشتگان هم مهم شده است. مثل تولد مصدق، تولد طالقانی. این افراد حتی خودشان شاهد مراسمهای تولدشان نیستند. اینها نشان میدهد که در واقع خبر، تاثیر میپذیرد از تحولات اجتماعی و قطعا تفاوت در جوامع مختلف را میتوان در این مسئله هم دید. از طرف دیگر خود استفاده از تکنولوژی، یعنی چگونگی استفاده از تکنولوژی هم تحت تاثیر عوامل محیطی و فرهنگی قرار دارد و به تبع، روزنامهنگاری شهروندی را هم تغییر میدهد. در خیلی از مواقع تلویزیون روشن است ولی از تصویرش استفاده نمیکنیم و تنها آن را میشنویم. به این اعتبار هم میتوان گفت، اینکه برای ما تصویر مهمتر باشد یاصدا اهمیت داشته باشد، اینکه بتوانیم مستقیم حرف بزنیم و در زمینه ارتباطات تعاملی و دوسویه خودمان این خبر را بدهیم یا اینکه اینقدر زمینههای عدم گفتوگو وجود داشته باشد که نتوانیم مستقیم خبر را بگوییم، مثل زن و شوهری که دعواهایشان را هم از طریق پیام کوتاه انجام میدهند، نشان میدهد که عامل فرهنگی در استفاده از تکنولوژی دخالت میکند. به نظر من، وقتی در جامعهای تصویر سندیت بیشتری نسبت به صدا دارد، روزنامهنگاری شهروندی اساس کارش را بر تصویر میگذارد و بعد صدا، و اگر زمانی این مسئله تغییر کند، روزنامهنگاری شهروندی هم تغییر میکند. علاوه بر این، مسئله سوم، بعد از فرهنگ و تکنولوژی، مسئله آموزش است. به میزانی که شهروندان قدرت استفاده از فناوریها را داشته باشند، به روزنامهنگاری حرفهای نزدیکتر میشوند. حتی ممکن است در کنار تصویر یا صدا، یک توضیح خبری هم ارائه کنند، یا روی یک ویژگی خاص از پدیده متمرکز باشند که این باعث تفاوتهایی در روزنامهنگاری شهروندی میشود.
زینب کوهیار
منبع: مرکز آموزش و پژوهش موسسه همشهری