هفتهنامهی عصر ارتباط - خوشبین است به قابلیتهای فضای مجازی و دست کم گرفتن آن را اشتباه بزرگی میداند. عباس کاظمی که تا دیروز عضو هیات علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران بود، امروز به عنوان جامعه شناس و یکی از چهرههای شناخته شده مطالعات فرهنگی و زندگی روزمره در ایران، حضور نسلی را در آینده پیشبینی میکند که نسل سایبر نام دارد و ساز و کار زندگیاش به طور کلی با کسب و کار و زندگی نسل امروز متفاوت است. «پرسه زنی و زندگی روزمره ایرانی» نام کتاب اوست که سرفصلهایش بهانه گفتگوی ما شد، سرفصلهایی که قرار بود قابلیتهایشان در دنیای مجازی سنجیده شود ...
آنچه در زیر میخوانید نتیجه گفتگوی جمعی مجتبی محمودی، مهرک محمودی، آرش برهمند، (از تحریریه عصرارتباط) فاخره خطیبی- دانشجوی دکترای مطالعات جوانان دانشگاه پوترای مالزی و بهارک حنارود - دانشجوی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران است با عباس کاظمی.
مهرک محمودی: بهنظر شما واژه پرسهزنی قابل تسری به فضای مجازی هست یا نه؟ و اگر هست در این فضا چه تعریفی پیدا میکند؟
عباس کاظمی - البته که قابل تسری است اما پرسهزن مجازی موجودیتی متفاوت به خود میگیرد. برای پرسه زن فضای واقعی مهمترین ابزار پاها و چشمان هستند، چشمهایی که گاه جلوتر از پاها عمل میکنند. در فضای مجازی بدن یعنی پاها کلا حذف میشوند و چشم به تنهایی به سفر میرود. بنابراین، چشم تنها عنصری از بدن است که هیچگاه نقش آن حذف نمیشود. گویا همزمان هم بخشی از بدن است و هم نیست و با حذف بدن نیز این تنها چشم است که میماند و به حیات خود در جهانی دیگر (قلمرو مجازی) ادامه میدهد. از طرف دیگر، چشم از موقعیتی مرزی برخوردار است و بهعنوان مرز بین دو جهان عمل میکند. درواقع چشم نقش پل را بازی میکند: پل میان دو جهان مجازی و جهان واقعی و اکنون بهجای پا این چشم است که در اعماق دنیای مجازی نفوذ میکند.
مهرک محمودی: یعنی با حذف مقولهای مثل پا مفهوم پرسهزن هم تغییر میکند؟
عباس کاظمی - تفاوت مهم پرسهزنی با چشم با پرسهزنی با پا این است که قلمروهای دور را سادهتر فتح میکند و خستگی ناپذیرتر بهنظر میرسد و هم به مثابه روح این قدرت را دارد که به جهانهایی که بدن را در آن راه نیست حاضر شود. باید تاکید کنم که پا در اینجا کنایه از کلیت بدن است. در غیبت امری جسممند، گوشتالود و مادی، این چشم است که میتواند وجود مادی خود را به تعلیق در آورد و به قلمرویی که بدن را در آن راه نیست گام نهد. اما برای درک درست پرسهزن مجازی باید نسبت به تفاوت بودن در اینترنت (in internet) و بودن روی اینترنت (on internet) هشیار باشیم. یکی به زندگی درون فضای مجازی و دیگری به زندگی روی فضای مجازی اشاره دارد. وقتی کاربر بهعنوان یک انسان واقعی روی این فضا حضور داشته باشد درواقع میتوان از مفهوم حضور روی فضای مجازی برای او استفاده کرد، اینجا پرسهزنی مفهومی ندارد، چون حضور در این فضا با هدفی محدود و کوتاه مدت صورت میگیرد. اما پرسهزن مجازی، پرسهزن درون این فضا است.
او متولد فضای مجازی است. امر مجازی تمامیت زندگی او را در برگرفته است تا آنجاییکه نسبت به تفاوت بیرون (امر واقعی) و درون (امر مجازی) بیتفاوت میشود. یعنی کسی که ساعتها درون این فضا بیهدف پرسه میزند، سایتهای مختلف را نگاه میکند، خود واقعیاش را فراموش میکند و حتی به شکلهای مختلف درمیآید، فقط در این صورت است که میتوان از مفهوم پرسهزن در این فضا استفاده کرد، در غیر اینصورت هرگونه حضور در فضای مجازی یا بازدید از سایتهای مختلف پرسهزنی محسوب نمیشود.
آرش برهمند: پرسهزنی در فضای واقعی نیاز به محلها و مکانهایی دارد مثل خیابانها یا پاساژها که شما در کتاب خود بدان اشاره کردهاید، اگر اینترنت را به مثابه یک شهر در نظر بگیریم آیا در این شهر میتوان محلهایی را بهعنوان مکان پرسهزنی در نظر گرفت؟ آیا وبلاگ یا فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی میتوانند نقش آن محلههای به خصوص را ایفا کنند؟
عباس کاظمی - بله، برخی اینترنت و فضای مجازی را قارهای دیگر دانستند که در قرن بیستم کشف شده است. این قاره بسی بیشتر از شهر و محله است. درون این جهان بزرگ و به تعبیر سعید رضا عاملی جهان موازی، یک ایران مجازی هم پدید آمده است که حضور در آن به مرزجغرافیایی وطنی محدود نمیشود. به این معنا پرسهزن هم درون محلههای مشخص زیست میکند و هم به محلههای دیگر سرک میکشد. اینجا موضوع انتخاب مطرح است برخی بیشتر فضای فیسبوکی را ترجیح میدهند و برخی فضای دیگری را. البته مهاجرت از این یا آن محله مجازی هم موضوع مهمی است اما من معتقدم که محلههای مجازی همانند محلههای فضای واقعی، تعلقات و دلبستگیهای خود را به همراه میآورند. گاهی دلمان برای هم محلیهای مجازیمان تنگ میشود و نمیتوانیم به راحتی فضاهای مجازی خود را تغییر دهیم.
برهمند: مفهوم پرسهزنی بیهدف و هدفمند در نسل سوم کاربران اینترنتی به گونهای از یکدیگر تفکیک شدنی نیست، چراکه خیلی از این پرسهزنیهای به ظاهر بیهدف خودش میتواند هدفمند باشد.
عباس کاظمی - هدفمندی و بیهدفی بحثی ثانوی است مساله مهمتر نفس حضور در فضای مجازی است. مفهومی که با آن بدن خود را نشان میدهد. در فضای مجازی وجود و عدم معنایی متفاوت یافته است. آنلاین بودن دال بر حضور زنده فرد است موجوداتی که آفلاین هستند اگرچه در عالم واقع نمردهاند اما به تعبیر حافظ بر او نمرده به فتوای من نماز کنید! بنابراین، آنهایی که از جهان مجازی خارج میشوند موقتا مرگ را تجربه میکنند. همانطور که گفتم اینجا مفهوم حضور است که اهمیت دارد. اما از نگاه پدیدار شناسانه سخن از حضورهای بیبدن است چراکه، بشر بدون بدن حضوری همه جایی را تجربه میکند. تجربهای که در گذشته عرفا با مرارت و ریاضت فراوان، برای درک جهانهای ناشناخته آنرا تجربه میکردند امروز انسان مجازی با یک کلیک راه صدساله را در کمتر از یک ثانیه میپیماید. کاربران مجازی این قدرت را دارند که ببینند اما دیده نشوند. شاید پیچیدهترین نکته بودن در فضای مجازی به invisibility برگردد. در اینجا مساله فراتر از حذف بدن میرود فرد کاربر علاوه بر حذف بدن، موجودیت مجازی خود را برای سایر کابران مجازی به تعلیق در میآورد. میبینم که دنیای مجازی نیز گویا جسم و روح خود را باز میآفریند و فردی که به شکل نامرئی در آن حاضر است درواقع همانند روح سرگردانی است که میبیند اما دیده نمیشود. بنابراین مساله پرسهزن مجازی در مرتبه اول زندگی در فضای مجازی است، این زندگی میتواند همراه با هدف یا گاهی بدون هدف باشد اما قدر مسلم، حضورش پایدار و مستمر است. احتمالا نوع هدفها نیز با هدفها در جهان واقعی متفاوت میشود. یعنی به این معنا نیست که کاری را در آن انجام دهیم و به دنیای واقعی برگردیم بلکه امری را در جهان مجازی انجام دهیم که در فضای مجازی ادامه حیات دهیم.
برهمند: پس اینجا آزادی انتخاب هم بیشتر میشود...
عباس کاظمی - بله همینطور است شاید درست به همین دلیل جایگاه فضای واقعی و فضای مجازی در ایران برخلاف جایگاه آنها در کشورهای مبتنی بر اخلاق فردگرایانه و دموکراتیک کاملا متفاوت میشود. به همین دلیل من فکر میکنم امر مجازی در ایران تنها مجازیت (Virtuality) را بازنمایی نمیکند بلکه بیشتر بار امر واقعی را به دوش میکشد. مفهوم مجاز خود داستان مفصلی دارد. علیرغم پیچیدگی مفهومی مجاز – واقعیت ما فقط به یکی از نکاتی که میتواند برای بحث ما سودمند باشد اشاره میکنیم. اگر امر مجاز را با امری غیرواقعی یکی بگیریم آن وقت با پدیدههای بسیاری در زندگی واقعیمان مواجه میشویم که صرفا خصلتی نمایشی دارند و درواقع امری واقعی نیستند در عوض در فضای مجازی با پدیدههایی واقعیتر سروکار خواهیم داشت. اینجا با یک جابهجایی روبهروهستیم. آنچه جهان واقعی مینامیمش درواقع جهانی مجازی و نمایشی است و آنچه جهان واقعی نام گرفته است درواقع همان غاری است که افلاطون در تمثیل معروف خود از آن بهره برده است. جهان مجازی ایرانی چونان مثل افلاطونی واقعیتر از امر واقعی بهنظر میرسند. این آیا به معنای شکل متفاوت زندگی مجازی ایرانی نخواهد بود؟ دست کم من فکر میکنم که نظریههای غربی در باب فضای مجازی اگر جامعه ایرانی را مدنظر قرار دهند باید تغییرات زیادی بکنند.
فاخره خطیبی: منظورتان امکان بازنمایی پدیدهها یا گروههایی است که در دنیای واقعی امکان بروز پیدا نمیکنند؟
عباس کاظمی - این سخن شما میتواند بخشی از منظور من را برساند. گمان میکنم افراد در فضای مجازی بیشتر از جهان بیرونی با خود واقعی خود سروکار داشته باشند. ابتدا که اینترنت در ایران رایج شد تحت تاثیر نظریههای غربی نوعی بدبینی به فضای مجازی وجود داشت که افراد هویت خود را در آن پنهان میکنند اما الان بنظر من فضای مجازی این فرصت را در اختیار آدمها قرار میدهد که خود واقعیتر از فضای واقعی را به نمایش بگذارند.
خطیبی: با این نظر مخالفم، چراکه بهنظر میرسد شما هویت نمایان شده افراد در فضای مجازی را هویت واقعیشان فرض میکنید، درصورتیکه واقعا ممکن است آن هم با واقعیت متفاوت باشد.
عباس کاظمی - بیایید از زاویه دیگری به این مساله نگاه کنیم. ما در ایران با یک خود نمایشی روبهرو هستیم که ساختارهای اجتماعی و فرهنگی به ما تحمیل کردهاند. همان ساختارهایی که سعی دارد ما را یک دست کرده و متحدالشکل و یونیفرم به تنمان کند ...
خطیبی: خب، بدون شک جوامع غربی هم یونیفورمها یا ساختارهای اجتماعی مخصوص به خود دارند.
عباس کاظمی - بله، اما معمولا این یونی فورمها با علایق و سلیقه شخصی افراد در ستیز نیستند. به عبارت دیگر فردیت افراد همچنان اجازه ظهور دارد. اما بیایید جوامع بستهای را تصور کنیم که ساختارهای اجتماعی آن در تقابل با سلیقه شخصی افراد قرار میگیرد و باعث شقه شقه شدن هویتشان میشود و ما در اینجا با خود روی زمین و خود زیرزمین مواجه میشویم. اگر خود زیرزمینی خود واقعی افراد باشد اینترنت در چنین جامعهای به خوبی این دنیای زیرزمینی را نشان میدهد و به همین معناست که معتقدم آنچه امر مجازی است واقعی است و آنچه واقعی است مجازی است.
برهمند: اما وقتی ما رفتارهای مصرف کاربران ایرانی را مطالعه میکنیم، به نتیجهای متفاوت میرسیم. یک نکته خیلی مهمی که وجود دارد این است که هویت کاذب در میان کاربران ایرانی فوقالعاده رایج است. چه در فضای چت یا فیسبوک که با هویتهایی کاملا ساخته شده و جعلی حضور پیدا میکنند!
عباس کاظمی - قطعا کسی منکر وجود واقعیت جعلی در این فضا نیست. یکی از اتفاقاتی که فضای مجازی آن را سهلتر کرده جعل واقعیت است اما این اتفاق در فضای واقعی هم رخ میداد و تنها فضای مجازی آنرا تسهیل کرده است. این نکته شما از نظر من دور نیست اما سخن من این است که فرد ایرانی در برخی از فضای مجازی سادهتر میتواند خود را عرضه کند.
فاخره خطیبی: خب، اینها هم لزوما واقعی نیستند.
عباس کاظمی - قبل از اینکه بخواهیم درباره واقعی بودن یا نبودن این وانمودهها قضاوت کنیم متوجه وجود یک شکاف خواهیم شد. شکاف میان آنچه در دنیای واقعی نشان میدهیم و آنچه در فضای مجازی به نمایش میگذاریم. این شکاف معنای زیادی برای ما دارد و همینجاست که فضای مجازی ایرانی را از جامعهای دیگر متفاوت میکند. من با مطالعه فیسبوکهای ایرانی متوجه شدم که اتفاق جالبی افتاده است. افراد در این فضاها، آنچنان خود را نمایش میدهند که هستند یا دوست دارند باشند نه آنچنانکه مجبورند باشند. خود نمایشی که گافمن میگوید در همه جا هست هم در فضای مجازی و هم واقعی اما وقتی به تفاوتهای روزنبرگ در باب خود وانمودی و خود واقعی و خود محبوب نظر میاندازیم متوجه میشویم ما در فضای واقعی اضطرار بیشتری در بهکارگیری خود وانمودی داریم. خودی که شاید دوستش نداشته باشیم اما ناچار از نمایش آن هستیم. فراموش نکنیم که ما از جامعهای صحبت میکنیم که افراد بدون داشتن یک خود نمایشی (گاهی همراه با اضطرار و تنفر) امکان ادامه زندگی نخواهند داشت.
برهمند: در کتاب اشاره کرده بودید که در فضاهای مربوط به پرسهزنی میتوان نوعی قشربندی را مشاهده کرد. به این معنا که مثلا پاساژها انگار که فقط متعلق به اقویا یا طبقه متوسط رو به بالا هستند، حالا سوال من این است که آیا میتوان چنین تقسیمبندی را در فضای مجازی هم مشاهده کرد؟ چراکه در ایران هم دسترسی به اینترنت نیازمند یک رفاه نسبی و متعلق به طبقه متوسط رو به بالا بوده است.
عباس کاظمی - ببینید، منظور از آن گروه اقویایی که در کتاب از آنها یاد شده (The Power) ثروتمندان جامعه نیست. اگر جامعه را به دو بخش فرادستان و فرودستان تقسیم کنیم منظور از قدرتمندان کسانی است که امکان دسترسی به قدرت به شکلهای مختلف برایشان فراهم است. حالا یا نفوذ دارند و یا در سیاستگذاریها صاحب تاثیرند، اما فرودستان کسانی هستند که حتی ممکن است به نسبت ثروتمند به شمار بیایند یا اینکه از تحصیلات بالایی برخوردار باشند اما در تقسیم قدرت و منابع آن در جامعه سهمی نداشته باشند. خب، بالاخره فضای مجازی هم منابع قدرت مخصوص به خود را دارد. مساله فرودستی در فضای مجازی دو شکل مختلف پیدا میکند. یکی فرودستان مجازی و دیگری فرودستان واقعی در فضای مجازی. تاکنون مطالعه زیادی روی فرودستان فضای واقعی در اینترنت شده اما فرودستان مجازی پدیدهای نوظهور است که مطالعه کمی درباره آن انجام شده است. منظور من از فرودستان مجازی کسانی هستند که در حوزه سیاستگذاری و مالکیت این فضا سهمی ندارند.
بهارک حنارود: منظورتان همان بحثی است که مالکیت اینترنت را به چند ایالت آمریکایی متصل میکند و از گوگل و یاهو بهعنوان فرزندان کالیفرنیا نام میبرد؟
عباس کاظمی - همینطور است، طبق این تعریف شاید حجم عظیمی از کشورهای جهان در گروه فرودستان فضای مجازی قرار بگیرند. چراکه تولیدکنندگان و صاحبان قدرت کسان دیگری هستند و ما تنها مصرفکننده و درواقع فرودست مجازی به شمار میرویم. اما بحث مطرح شده در ایران بیشتر به فرودستان فضای واقعی بازمیگردد که اتفاقا در فضای مجازی برای خود امکان بروز پیدا کردهاند. اینطور به نظر میرسد که اینترنت در بدو امر خودش تبدیل به فضای فرودستان شده است. فرودستانی که در فضای واقعی مجال کار ندارند و اینجا امکان حضور پیدا میکنند. مثل کسانیکه در فضای واقعی امکان چاپ کتاب یا مجله برایشان فراهم نیست و در فضای مجازی آن را منتشر میکنند یا در وبلاگشان حرفهایشان را به زبان میآورند.
مجتبی محمودی: حتی در حوزه تجارت هم در فضای مجازی امکان ایجاد تجارتهای کوچک فراهم شده، همین بحث "تولی صرف" یا از تولید به مصرف مخصوص کسانی است که امکان ورود به عرصههای کلان اقتصادی را ندارند و در همین فضا برای خود کسب و کاری کوچک ایجاد میکنند و از این طریق بازار خود را گسترش میدهند.
عباس کاظمی - بله، همینطور است. بحث من هم این است که هرچند اینترنت فرودستان خاص خود را پدید میآورد، اما درجوامعی چون ما بهطور مشخص اینترنت مخصوص فرودستان فضای واقعی شده است.
مجتبی محمودی: با توجه به اینکه شما اینترنت را عرصه تقویت فرودستان میدانید، آیا میتوان به این امکان در عرصه کلان جغرافیایی نگریست. به این معنا که زین پس کشورهای فرودست از طریق اینترنت امکان فرادستی پیدا کنند؟
عباس کاظمی - این امکان وجود دارد، اما اگر همان عقلانیتی که در فضای واقعی وجود دارد بخواهد در فضای مجازی هم پیاده شود هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر قرار به تاثیرگذاری باشد باید با عقلانیت مجازی خاص خود این اتفاق بیافتد. دولتهای پیرامونی چون ایران باید در این زمینه تلاش بیشتری بکنند چراکه تکنولوژیهایی که به فضای مجازی مربوط میشود گاهی از تکنولوژیهای نظامی هم پر اهمیتتر میشود.
خطیبی: به هرحال فضای مجازی هم تابع دنیای واقعی است، معجزهای قرار نیست در آن اتقاق بیافتد که ناگهان فرودستان را تبدیل به فرادستان کند.
عباس کاظمی - از یک منظر حرف شما کاملا درست است اما با منطق فضای مجازی اگر بخواهیم نگاه کنیم امکان یک معجزه هم فراهم است، اینترنت همین که مفهوم حضور و همهجا حاضر بودن را تغییر داده، مفهوم معجزه را هم ممکن کرده است. کافی است بخشی از این معجزه را در نقش رسانههای کوچک در رخدادهای بزرگ ببینیم. بهار عربی نمونهای از این دست است.
خطیبی: البته بهنظر من باید در سطوح مختلف به این امر باور داشت، چراکه بعید به نظر میرسد که فضای مجازی بتواند نظم جهانی را به آسانی تغییر دهد، که اگر هم تغییر دهد با سرعت به شکل آغازینش باز خواهد گشت. به هرحال هنوز مرزهای جغرافیایی وجود دارد و مساله انباشت سرمایه و تربیت نیروی انسانی برای کشورهای معدودی امکان فرادستی در فضای مجازی را فراهم آورده است. ممکن است اینترنت برای هرکس امکانی را فراهم کند که برای او به شخصه معجزه آفرین باشد اما مسلما آن معجزه چیز بیشتری را تغییر نخواهد داد.
عباس کاظمی - همانطور که گفتید هیچوقت یک معجزه نمیتواند جهان را نجات دهد اما دست کم میتواند راههای نجات را باز نگاه دارد. کتابی هست با عنوان «رسانه کوچک، انقلاب بزرگ » که درباره نوارهای کاست زمان انقلاب اسلامی ایران نوشته شده است. من مایلم به این Big Revolution معنای فربهتری بدهم. این انقلاب میتواند فراتر از مرزهای سیاسی برود حتی وجود فردی انسانها را از درون متحول کند. امروزه به مدد اینترنت نفس فردی ما با سرعت بیشتری درگیر تحولات وجودی شده است. بعد از انقلابات درونی در نفسهای فردی، شکلگیری جوامع مجازی نیز میتواند بخشی از این انقلاب بزرگ فرض شود.
برهمند: بله، اتفاقا در مطلبی که اخیرا درباره شورشهای انگلستان میخواندم دیدم به این نکته اشاره شده بود که در تاثیر رسانههای نوین بر انقلابهای خاورمیانه و نمونههایی این چنین کمی اغراق صورت گرفته است، چراکه به هر حال حتما مجموعهای از نارضایتیها وجود داشته که زمینه ساز تاثیر این رسانهها شده است.
عباس کاظمی - همینطور است. نگاه اینگونه به رسانههای نوین به نوعی سادهسازی مساله به نظر میرسد. مساله این است که به هر حال در هر جامعهای میزانی از نارضایتی وجود دارد، مهم نحوه ساماندهی این نارضایتیهاست که رسانههای نوین از قدرت ساماندهی برخوردارند. همانطور که میدانید در مصر تمامی احزاب مخالف دولت رسما تعطیل شده و اجازه فعالیت نداشتند، در این میان این فضای مجازی بود که از فرصت نبود احزاب سیاسی استفاده کرده و به ساماندهی اعتراض پرداخت. پس مراقبت در عدم اغراق در باب نقش فضای مجازی به این معنا نیست که نقش مهم آنها را در تحولات نادیده بگیریم.
مهرک محمودی: برگردیم به بحثی که درباره چشم در فضای مجازی داشتیم، به نظر شما کارکرد چشم برای پرسه و حضور در فضای مجازی چه چیزی میتواند باشد؟
عباس کاظمی - همانطور که پیش از این هم گفتم، در فضای واقعی چشمها در بسیاری از مواقع جلوتر از بدنها حرکت میکنند. اما در فضای مجازی چشمها نه جلوتر از بدنها بلکه بدون آنها به سفر خود ادامه میدهند.
درواقع ما با یک وجود مجازی طرفیم که با چشم در حال قدم زدن است. در این فضا نقش بیشتری به چشم داده میشود، درست مثل زمانیکه رسانهای مثل رادیو اختراع شده بود و گوش نقش خیلی مهمی در ارتباط با آن پیدا کرده بود. اینجا در فضای مجازی ارتباط بین چشم و تخیل خیلی زیاد میشود و این چشم است که به کاربر قدرت تخیل میدهد. در دیدگاه فلسفی عرفانی ما به چشم در مقایسه با گوش نگاه بدبینانهای وجود دارد، همیشه شنیدن از امکان تعقل و تعمق بیشتری برخوردار بوده است. اما برعکس، چشم عامل همه سیه روزیهای ما بوده و باید با خنجری از فولاد دریده میشده. اینک در فضای مجازی قضیه بر عکس میشود، چراکه این چشم است که با تخیل و خلاقیت پیوند میخورد و همین میتواند حتی نظریات کلاسیک ارتباطی را تحتالشعاع قرار دهد.
مهرک محمودی: در کتاب به نظر بازیهای گذرا در مراکز خرید اشاره کرده بودید. این اتفاق در فضای مجازی هم خواهد افتاد، اما اگر قرار باشد که این نگاه اینقدر گذرا باشد، دیگر امکان ایجاد تخیلی وجود نخواهد داشت.
عباس کاظمی - بحث من در کتاب دلبستگی به یک کالا یا فضای خاص است. اگر قرار بود در یک پاساژ، هر نفر جذب یک کالا میشد و پشت یک ویترین میایستاد که دیگر امکان پرسهزنی پیش نمیآمد، بحث بر سر احساس تعلق به یک کالای خاص و خرید آن است یا لذت تماشا به صرف تماشا، تماشای کالا و مغازهها و جمعیت. در فضای مجازی هم خیلی اوقات ما از حضور در جمعیت لذت میبریم. دوست داریم که در شلوغی فیسبوک باشیم، دیده شویم، ارتباط برقرار کنیم و هرگاه خواستیم هم پنهان شویم.
خطیبی: اما بهنظر من حضور در فضای مجازی کماکان مبتنی بر نوشتار است. به همین خاطر است که گروههای اجتماعی مختلف از جمله ایرانیان سعی در ایجاد شبکههای همزبان مخصوص به خود را دارند. علاوه بر این، در فضای واقعی امکان سرک کشیدن به هر فضاییوجود ندارد اما در فضای مجازی هستند افرادی که بتوانند به ممنوعترین و حساسیت برانگیزترین فضاها هم سرک بکشند. به غیر از این ممکن است شما در صفحهای باشید و ناگهان با تبلیغی مواجه شوید یا ایمیلی به شما برسد که بهطور کلی فضایتان را تغییر دهد و شما را به جایی ببرد که اصلا تصورش را هم نمیکردید، اما در فضای واقعی اینچنین نیست. مثلا اگر تصمیم میگیرید بروید مرکز خرید ونک، دیگر نمیتوانید وسط آن از پاساژ گلستان هم دیدن کنید. از این جهات است که به نظر من ماهیت پرسهزنی در فضای واقعی و مجازی با یکدیگر متفاوت است.
عباس کاظمی - نوشتار وقتی پیش میآید که خود کاربر عامدانه تصمیم به حضور در این فضا و دیده شدن میگیرد. اما دیدن قویتر و پیش از نوشتن در این فضا عمل میکند. خیلیها در فضایی مثل فیسبوک حضور دارند اما چیزی نمینویسند. اینجا مساله حضور مهم است که خیلی از اوقات فقط با چشم و به صورت نامریی اتفاق میافتد. درست است که نوشتار یکی از مهمترین اشکال حضور در فضای مجازی و به گونهای تجلی بدن در آن فضا است اما باید حضور را عام بر نوشتار قلمداد کرد.
حنارود: در کتابتان به این نکته اشاره کرده بودید که بسیاری از اندیشمندان مدرن از حضور بیوقفه پرسهزنان در پاساژها و مراکز خرید نگران بودند، چراکه معتقد بودند این کار باعث جدا افتادن آنها از آدمهای بیرون پاساژ و زندگی اجتماعی میشود. حالا آیا میشود برای پرسهزنان مجازی هم چنین نگرانی داشت؟ چراکه حضور در فضای مجازی ممکن است آنها را از فضای واقعی و تعاملات اجتماعی دور کند.
عباس کاظمی - دیدگاه من خیلی بدبینانه نیست، کما اینکه معتقدم قدرت فضای مجازی در ایران از آنچه که تا امروز با آن مواجه بودهایم خیلی بیشتر و خودهای مجازی ما خیلی قدرتمندتر میشوند. تا جاییکه نسلی به عنوان cyber generation یا virtual generation ایجاد میشود که اساسا خرده فرهنگهایی مجازی ایجاد میکنند که قدرتمندتر از خردهفرهنگهای جامعه، خانه، مدرسه عمل میکند. هرچند نظریاتی وجود دارد که معتقد است این خرده فرهنگ زندگی واقعی را در خود میبلعد و نابود میکند که به نظر من بیان خیلی اغراق شدهای است، کمااینکه در بدو تولد هر رسانهای چنین هراسی وجود داشته است. واقعیت این است که قدرت زندگی واقعی را هیچگاه نباید دست کم گرفت. در این زمینه هم در بدترین حالت یک رقیب سرسخت برای دنیای واقعی ایجاد میشود که میتواند شکل زندگی در دنیای واقعی را تحتالشعاع قرار دهد. این نسل مفاهیم مورد نظر خود را از فضای مجازی میگیرد، ابژههای نسلی متفاوت و حتی شکل تخیلش با شکل تخیل گذشتگان متفاوت میشود. درواقع ما با نسلی مواجه خواهیم شد که کنترل کردنش در فضای واقعی و با منطق فضای واقعی خیلی دشوارتر از پیش و غیر ممکن بهنظر میرسد.
برهمند: حالا اتفاقا به نظر من در این بدبینی اصلا اغراق صورت نگرفته است و این هم به خاطر یک ویژگی منحصر به فرد اینترنت است که در سایر رسانههای پیش از آن نظیر ندارد. آن هم ویژگی دو سویه بودن فضای مجازی است که به کاربران امکان مشارکت در تولید محتوا میدهد، درواقع میتوان گفت بخش عظیمی از اینترنت از آن محتوا و قالبی تشکیل شده که کاربران ساختهاند. دقیقا به همین خاطر است که ماجرا نگرانکننده میشود. مثلا اخیرا یک سری کلاسهای آموزشی و روانشناسانهای در آمریکا برگزار میشود که به کاربران نحوه برخورد درست با یکدیگر در این فضا را آموزش دهند...
عباس کاظمی - خب، همانطور که گفتم در این نکته اصلا تردیدی نیست که فضای مجازی آنقدر قدرت میگیرد که یک نسل متفاوت پدید میآورد که اساسا از هویت مخصوص به خود برخوردار است و چنین تاثیراتی هم اصلا غیر قابل پیشبینی نیست. سوال شما این بود که آیا فضای مجازی، فضا و زندگی واقعی را از بین میبرد که به نظر من پاسخ منفی است. درست است که بدون شک زندگی واقعی را شدیدا تحت تاثیر خود قرار میدهد، اما این تاثیر آنقدر نیست که زندگی واقعی را منهدم کند ...
خطیبی: البته بهنظر من این صحبت کاملا نسبی است و بستگی دارد که درباره چه جامعهای گفته شود.
عباس کاظمی - ببینید، بودریار وقتی درباره reality صحبت میکند درباره جامعه ما صحبت نمیکند، او دارد درباره جامعه آمریکا نظر میدهد، اما حتی در همان جامعه هم تحقیقات زیادی صورت گرفته که نشان میدهند زندگی واقعی جریان طبیعی خود را طی میکند و کاملا جاری است. البته به قول شما اینکه ما درباره چه جامعهای صحبت میکنیم هم خیلی مهم است و یک سری تغییرات در جامعه آمریکا بیشتر است و تغییراتی دیگر در جامعهای مثل جامعه ایران. به نظر در ایران اگر در جایی از فضای واقعی امکان تغییر وجود نداشته باشد، آن تغییر در فضای مجازی صورت میگیرد و بعد برفضای واقعی هم تاثیر میگذارد. نکته اینجاست که تا پیش از حضور فضای مجازی ما در جامعه کاملا بستهای زندگی میکردیم، اما این امکانات چنان تاثیر گذارند که جامعه را به دموکراتیک شدن ناچار میکند. حالا باید به این فکر کرد که در چنین شرایطی جوامع بسته چگونه میتوانند همچنان بسته بمانند. چون نه تنها بسته ماندن خیلی سخت خواهد بود که شکل آن هم تغییر خواهد کرد. نمونه آن هم میتواند کشور چین باشد که قبل از حضور اینترنت و بعد از آن خیلی فرق کرده است. به هر حال وجود آزادیهایی در جامعه را پذیرفته است، هر چند آزادی سیاسی کماکان وجود ندارد اما آزادی اقتصادی و اجتماعی پذیرفته شده است. نتیجهاش ظهور طبقه متوسط غیرسیاسی شده است که گویا فقط به کار فکر میکنند بدون آنکه در بدو امر به منابع قدرت چشم داشت داشته باشند نوعی پیورتنهای جدید. اما اگر با منطق نظریه وبر بخواهیم روند را ادامه بدهیم، همین طبقه متوسط غیر سیاسی نسلی را موجب خواهد شد که به غایت سیاسی خواهد بود. در اینجا فضای مجازی و گسترش آن در کشورهایی چون چین که الان کنترل شده پیش میرود تاثیر زیادی در شکل روابط اجتماعی واقعی آنها خواهد داشت.
برهمند: شاید بتوان گفت که حضور اینترنت موجب شده تا مفهوم جدیدی از حکومت یا قلمرو به وجود بیاید و تعاریف سنتی این مفاهیم مورد بازنگری قرار گیرد. مثلا در همین نشست سالانه هشت کشور صنعتی جهان از سران گوگل و فیسبوک هم دعوت به حضور شده بود که نهایتا نام اجلاس را از G8 به E8 به معنای هشت کشور الکترونیکی جهان تغییر داد. چنین رویکردهایی نشان از ایجاد مفهوم جدید از قدرت دارد. پس با این حساب، تکلیف فرودستانی که هم در فضای واقعی فرودستند و هم در فضای مجازی چیست؟
عباس کاظمی - بله همانطور که گفتم مطالعات آینده باید به سمت شناخت همین گروه از فرودستان حرکت کنند، شناخت فرودستانی که در این فضا جایی و فرصتی یا به تعبیر مارکس زمینی ندارند. این فرودستان میتوانند یک فرد باشند یا یک گروه یا یک کشور . به هر حال تقسیم کار و نابرابری جز جدایی ناپذیر شکلگیری جامعه است، حالا در فضای مجازی هم بدون شک این نابرابری با منطق خاص خود وجود خواهد داشت.
برهمند: اتفاقا یک توهمی درباره فضای مجازی وجود دارد که آن هم توهم عدالت و برابری قدرت در آن است. به این معنا که هر کسی در هر طبقه اجتماعی و با هر میزانی از قدرت میتواند در این فضا حرف بزند و خود به نوعی تولیدکننده باشد. پس با این حساب چنین عباراتی واقعا توهم است.
عباس کاظمی - به هر حال فضای مجازی هم شکلی از فضای واقعی است. همان نابرابریها و بی عدالتیهای فضای واقعی در فضای مجازی هم بازتولید میشود و این مسالهای کاملا بدیهی است. اما به این خاطر در کوتاه مدت در این فضا احساس عدالت میکنیم که هنوز تقسیم در آن صورت نگرفته و قدرت توزیع نشده است. درست مثل محلهای که تازه پیدا میشود و هر کس در آن میرود برای خود دور زمینی خط میکشد و ادعای مالکیت میکند. بعد از این خطکشیهاست که مساله عدالت و برابری یا نابرابری معنا پیدا میکند.
مجتبی محمودی: این چیزی که میگویید درست در فضای وبلاگها هم مشاهده میشود، به نوعی که مثلا در زمینه فناوری اطلاعات، چند وبلاگنویس هستند که خود در این عرصه جریان ساز شدهاند و از شاخصهای آن به شمار میآیند و دارای قدرت هستند، اینها دیگر هر وبلاگی را لینک نمیکنند و خود به نوعی به منبع خبر تبدیل شدهاند. این نکته در عرصههای دیگر مثل شعر و ادبیات هم وجود دارد، به نوعی که دیگر چهره شدن در این فضا کار سختی شده است. درست است که هر کسی میتواند وبلاگ داشته باشد، اما وبلاگ هر کسی خوانده نمیشود.
عباس کاظمی - به نکته خیلی خوبی اشاره کردید . قدمت در این فضا هم از اهمیت زیادی برخوردار است. مثلا کسانی هستند که حضور ده سالهشان در این فضا به آنها قدرتی میدهد که تازه واردان این عرصه از آن برخوردار نیستند. اینها شکل خرده قدرت در این فضا پیدا کردهاند که میتوانند با لینک نکردن سایرین در واقع آنها را به حاشیه برانند. اما 10 سال پیش در ایران که تازه وبلاگنویسی باب شده بود، همه از وضعیت برابری برخوردار بودند و همدیگر را در لیست پیوندهای یکدیگر اضافه میکردند.
حنارود: این قضیه در مورد شعر هم خیلی صادق است. شاعران خیلی زیادی هستند که در فضای مجازی شعر مینویسند اما فقط تعداد اندکی از آنها هستند که تعداد بازدیدکنندگانشان زیاد است. اتفاقا برخی از اینها پس از اینکه در فضای مجازی به شهرت رسیدند کتاب شعرشان را چاپ کردند.
مجتبی محمودی: حالا جالب اینجاست که من از خواندن شعرهایشان در فضای مجازی خیلی بیشتر از کتاب لذت میبرم.
عباس کاظمی - خب، اینجا میتوان وارد بحث دیگری شد و آن اینکه فضای مجازی شکل زندگی ما را تغییر داده است، یک زمانی ما روی مبل و زمین کتاب میخواندیم اما امروزه که بیشتر زندگیمان پشت میزها و کامپیوترهای شخصی مان سپری میشود شکل کتاب خواندمان هم عوض میشود.
خطیبی: درواقع شعر تغییر نکرده، این خواننده شعر است که تغییر کرده.
حالا اینجا یک سوال مهم مطرح میشود، اینکه اینترنت با ما چه کرده و چه تغییری در زندگی روزمره ما بهوجود آورده است؟
عباس کاظمی - برای پاسخ به این سوال باید با همان روشی پیش برویم که اندیشمندانی چون مارکس و زیمل رفتهاند. بهطور مثال زیمل در کتاب «فلسفه پول» به این نکته اشاره میکند که چگونه پول زندگی و روابط اجتماعی ما را تغییر داده. او معتقد است که پول جامعه را عقلانی میکند و روابط را از رابطه خویشاوندی و هم خونی به سمت روابط رسمی سوق میدهد.
به همین شکل ما میتوانیم درباره فضای مجازی صحبت کنیم و اینکه چه تحولاتی در زندگی روزمره و شکل روابط ما به وجود میآورد، خب مسلما در بدو امر میزان رابطه ما با دنیای واقعی را کم کرده یا از شکل واقعی به شکل مجازی تغییر میدهد و یا اینکه شدت رابطه را کم و زیاد میکند . مثلا در ایران میتوان راجع به حضور اینترنت در زندگی روزمره زنان و تاثیر آن بحث کرد. در شرایطی که فضای واقعی جامعه ایرانی ساختاری کاملا مردانه دارد، اینترنت در ایران میتواند ساختاری زنانه پیدا کند. مثلا اگر زنان به راحتی نمیتوانند خارج از خانه حضور داشته باشند اما با وجود اینترنت میتوانند، هم خانه بمانند و هم روابط اجتماعی خارج از خانه داشته باشند. این فضا میتواند رابطه اجتماعی زنان و دختران را بیش از آنچه خانواده میپسندد گسترش دهد، پنهانکاری را گسترش میدهد و هزاران مثال از این دست که میتوان به نسبت شرایط جوامع مختلف درباره آنها سخن گفت ...
مجتبی محمودی: مهمترین تغییری که اتفاقا بسیاری از صاحب نظران نیز به آن اشاره کردهاند، مساله سطحینگری است که معتقدند استفاده از اینترنت، آدمها را سطحینگر کرده است.
عباس کاظمی - برای توضیح دادن این مورد باید به مفهوم دیگری توجه کرد. ببینید در ایران از دهه شصت به این سو سبک زندگی طبقه متوسط، جامعه مصرفی، جامعه فراغتی و مفاهیمی از این دست با نوعی سطحینگری یکی گرفته شده است. خیلیها همچون متیو آرنولد معتقدند که جامعه جدید به سمت فرهنگ عامه پسند پیش میرود و از این رو به جای خواندن و مصرف آثار فاخر مردم به آثار معمولی و روزمره روی میآورند. این موجب شکلگیری طبقه نیمه باسواد و نیمه بی سوادی میشود که افرادی چون آرنولد در طبقه متوسط ان را جستجو میکردند. اما این دیدگاه بدبینانه به طبقه متوسط چندین دهه است که در علوم اجتماعی جایگاهی ندارد. در ایران گویا این دیدگاه در سطوح رسمی خیلی مورد اقبال قرار گرفته است. بنابراین من میخواهم بگویم این تلقی که شما با عنوان سطحینگری از آن یاد کردید ادامه همان دیدگاه بدبینانه به زندگی جدید است. روشن است که سطحینگری نیز بخشی از واقعیت زندگی مجازی است اما همه مصرفکنندگان این فضا سطحینگر نیستند. ما نمیتوانیم از توده یکدست در فضای مجازی صحبت کنیم. مردم در فصای مجازی یک کلیت واحد را نمیسازند بلکه متفرق و متنوعاند و با سلیقههای متفاوت در آن حاضر میشوند. شما کافی است به گروهبندیهای سیاسی، شبکههای اقتصادی، سبکهای زندگی فرهنگی در فضای مجازی اشاره کنید و مهمتر از همه به نقش زندگی مجازی در تولید علم نظر اندازید آن وقت متوجه می شوید که شما فقط به قسمت سطحینگر این فضا توجه کردهاید و از سایر بخشها غافل شدهاید. معنای این حرف این است که هر چند فضای مجازی در ابتدا یک خرد عامیانه درست میکند اما این بدان معنا نیست که همه را در همان سطح از خرد نگه میدارد، چون شهروندان این فضا با آن جلو میروند و خرد خاص آن را پی میگیرند. عقلانیت مجازی (Virtual Rationality) بحثی است که باید بیشتر مورد توجه محققان قرار گیرد. این عقلانیتی است که هرچه از عمر جهان مجازی میگذرد فربهتر و متکثرتر میشود.
مجتبی محمودی: حالا آیا میتوان این رویکرد را در مورد روابط آنلاین نیز پیگرفت؟ مثلا خیلیها معتقدند که روابط آنلاین هیچگاه نمیتواند از عمق روابط واقعی برخوردار باشد.
عباس کاظمی - در هر صورت نکته شما نشاندهنده واقعیت امروز ماست اما در بحث فضای مجازی ما به واقعیات آینده هم نظر میاندازیم. نوعی از بدبینی در بدو امر در باب روابط اجتماعی مجازی وجود دارد همان بدبینی که ابتدا درباره روابط اجتماعی واقعی در شهر هم وجود داشت.
اساسا نسل اول جامعهشناسان شهری معتقد بودند که در شهر امکان شکلگیری روابط عمیق انسانی و روابط اجتماعی مستحکم وجود ندارد و تصور میکردند که این روستاهاست که صرفا مکان شکلگیری روابط عمیق است. این نگرش طبیعی مینمود چراکه هنوز روستاها قدرت زیادی در سهم زندگی مردم داشتند اما بعدها که شهرها تقریبا جهان را تصرف کردند جامعه شناسان ملاحظه کردند که ماجرا اینگونه نیست و شهر شکل روابط پایدار خود را موجب میشود. نکته مهم دیگر، نحوه حضور بیبرنامه کاربران جدید در فضای مجازی است که به شائبه غیر عمیق بودن روابط دامن زده است. در فضای واقعی هم جامعه شناسانی چون زیمل، انسانی که از محیطی بسته تازه به شهر گام میگذارد را هم اینگونه توصیف میکند که وی به همه محرکها پاسخ میدهد و در بدو امر نمیتواند با زندگی شهری کنار بیاید. اما به تدریج شهر عقلانیت خاص خود را به مردم یاد میدهد. فضای مجازی هم در ابتدا دهاتیهای مخصوص به خود را دارد که به همه محرکها پاسخ میدهد و همه را قبول میکند، اما بعد از مدتی خودش موجودی مجازی میشود و از میان آن همه محرک، دست به انتخاب میزند. مثلا میزان ساعاتی که در فضای چت یا فیسبوک هستیم را مدیریت میکنیم و بعد به کار دیگری میپردازیم. به بیان دیگر همانطور که انسان روستایی بعد از مدتی که در شهر زندگی کرد قواعد آن را یاد میگیرد و قدرت تمیز پیدا میکند، در فضای مجازی هم عقلانیت خاصی ایجاد میشود که کاربر میتواند انتخاب کند که مثلا به چه سایتی سر بزند یا به چه ایمیلی پاسخ دهد. با چنین نگاهی در فضای مجازی روابط پایدار هم به تدریج شکل میگیرد. به نظر من بسیاری از رابطهها در فضای مجازی بعد از مدتی به فضای واقعی کشیده میشوند، اما مطمئنا این اتفاق برای همه روابط نمیافتد و کاربر تصمیم میگیرد از میان انبوه دوستان اینترنتی خود تنها با تعداد محدودی از آنها رابطه پایدار برقرار کند.
خطیبی: اما به نظر من حذف رابطه فیزیکی از امکان شکلگیری یک رابطه ناب که مبتنی بر حضور فیزیکی طرفین است میکاهد.
عباس کاظمی - این نظر بر میگردد به اسطوره بدن نگری. اینکه ما فکر می کنیم صمیمیت تنها از طریق بدن به وجود میآید بهخاطر این است که ما در نسلی زندگی کرده ایم که بدن از اهمیت خاصی برخوردار بوده است و این در حالی است که فضای مجازی هم میتواند صمیمیت و دلتنگیهای مخصوص به خود را بهوجود میآورد. حس مجازی، محبت مجازی، دیدن مجازی و همه اینها برای نسل مجازی معنادار خواهد شد ...
خطیبی: من هنوز هم معتقدم میزان لذتی که از رابطه در فضای واقعی برده میشود بیشتر از روابط مجازی است.
عباس کاظمی - درست است اما باید بدانیم که لذت بردن امری فرهنگی است و اینکه ما از چه چیزهایی باید لذت ببریم را، خود درون بافت فرهنگی جامعه یاد میگیریم. با تغییر دنیای پیرامون ما به مرور درک ما از لذت هم تغییر میکند!
فاخره خطیبی: درست است، اما در جامعه فعلی این صحبت شما دور از ذهن به نظر میرسد.
عباس کاظمی - بله، همینطور است، در صحبتهای من هم بود که نسل ما و گذشتگان ما زندگی بدون بدن را تصور نمیکردند اما باید به تدریج این نوع زندگی را به رسمیت بشماریم. به این معنا با حذف بدن خیلی چیزها باید تغییر کند. به یاد آوریم که بدن در فرهنگ و فقه ما همیشه عنصری مسالهساز بوده است. احکام فقهی بیشتر بر محوریت بدن شکل گرفتهاند. حالا نکته اینجاست که وقتی بدن حذف شود حتی فقه هم با مسایل تازهای روبهرو میشود، چراکه باید بداند با این جهان بدون بدن چگونه باید برخورد کند.
مساله«لذت بدون بدن» مهمترین چالش فقه در جهان مجازی خواهد بود. من معتقدم روزگاری اسطوره لذت بدنی قدرت امروزین خود را از دست خواهد داد و شکل رابطه و درک ما از لذت هم تغییر خواهد یافت.
مجتبی محمودی: ببینید، نکتهای که درباره ارتباطات مجازی همیشه برای من سوال برانگیز بوده این است که چگونه میتوان به صورت همزمان به امور انسانی این تعداد بیشمار از دوستان رسیدگی کرد، چون در دنیای واقعی تعداد دوستانی که میتوان به لحاظ انسانی و به حد کفایت با آنها ارتباط برقرار کرد به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد.
عباس کاظمی - این نکته بر میگردد به اینکه ما متعلق به نسل سایبر نیستیم، نسب سایبر در حال متولد شدن است. ما به گونهای نسل بینابین هستیم، در فضای واقعی سیر میکنیم و از امکانات فضای مجازی هم بهره میبریم، اما من از نسلی صحبت میکنم که به ظاهر در فضای واقعی حضور دارند اما در واقع در فضای سایبر زندگی میکنند. اما چون ما حالت بینابینی داریم همیشه باید با چنین تعارضاتی دست و پنجه نرم کنیم.