روزنامهی شرق، سعید ارکانزاده یزدی - رفتن به حوزههای خبری که در آن ردی از مسئولان نیست، کار دلچسبی برای خبرنگاران است.
تهیه گزارش میدانی با سر زدن به اهالی بازار، گفتوگو با کودکانی که در مدارس شبانه درس میخوانند، حضور در راهروهای دادگاه کیفری، گپ زدن با تماشاگران یک جشنواره هنری و کنجکاوی درباره کسانی که میخواهند به شخص خاصی در انتخابات رای بدهند، کار انرژیبخشی در روزنامهنگاری به شمار میرود. شاید هم میتوان گفت که در نسل روزنامهنگارانی که حالا ده پانزده سال سابقه کار دارند، بودن در حوزههای خبری غیر حکومتی – یعنی جایی غیر از افتتاحیهها، سخنرانیها و نشستهای خبری - کار انرژیبخشی به شمار «میرفت».
این روزها، کمتر روزنامهنگاری به «کف خیابان» - تعبیری برای فضای عمومی یک حوزه خبری - میرود. بسیاری از روزنامهنگاران با آژانس یا خودروی شخصی به روزنامه میروند و همان مسیر را به خانه باز میگردند و خیابان را فراموش میکنند. البته روزنامهنگاران هم درگیر زندگی روزمره خودند اما وقتی از خیابان دور میشوند، دغدغههای افراد معمولی را فراموش میکنند و ناخودآگاه از زاویهای روشنفکرانه با پدیدهها روبهرو میشوند. به همین علت وقتی روزنامهنگار میخواهد فضای اتوبوس شهری یا صف نانوایی سنگک را توصیف کند، طوری تصویر میسازد که انگار از یک جهنم واقعی صحبت میکند در صورتی که مردم عادی شبانهروز با این پدیدههای طاقتفرسا درگیرند. همچنین به همین دلیل است که وقتی روزنامهنگار با یک معتاد یا خیابانخواب مواجه میشود، بیش از آن که به عمل روزنامهنگاری خود بپردازد، در پی کمک کردن به آن فرد آسیبدیده است، چون روزنامهنگاری که در خیابان – یعنی میدان حوزه خبریاش – نبوده و همه وقتش را صرف نشستهای مطبوعاتی مدیران کل بهزیستی، وزارت بازرگانی یا قوه قضاییه کرده، با سوژه بحث این مدیران یعنی خیابان سر و کار نداشته است و با دیدن پدیدههایی معمولی احساساتی میشود.
مهجور ماندن گزارشهای میدانی به قدری است که وقتی یک خبرنگار برای پوشش دادن یک پدیده به خیابان میرود – مثلا برای گزارش تجاوزهای گروهی به کاشمر یا برای گزارش انفجار پالایشگاه به آبادان میرود – تصور میکند کار خیلی بزرگی انجام داده است، در صورتی که تا همین چند سال پیش، گزارش میدانی یکی از کارهای معمول روزنامهنگاری به شمار میرفت.