روزنامه شرق، سعید ارکانزاده یزدی - طول کار حرفهای روزنامهنگاران در ایران چقدر است؟ شاید بتوان این سئوال را از روی نشستهای خبری که هر روز در داخل کشور برگزار میشوند، پاسخ داد. خبرنگارانی که در نشستهای خبری شرکت میکنند، معمولا جوانند، خیلی جوان. نیمی از آنان دانشجویند و پای صحبتشان مشخص میشود که کمتر از 5 سال سابقه کار دارند.
تعداد جوانها بسته به این که نشست خبری در چه سطحی برگزار شده باشد، کمتر میشود اما همچنان از نظر شمار بر میانسالان و معدود خبرنگار مسن جلسههای مطبوعاتی غلبه دارد؛ در نشست خبری رییس جمهور، تعداد افراد میانسال بیشتر از شمار خبرنگاران باسابقه در نشست خبری رییس سازمان بهزیستی است ولی باز هم در نشست خبری رییس جمهور، جوانان زیادی به چشم میخورند.
اما چرا خبرنگاران نشستهای خبری در ایران این همه جوانند؟ چرا نباید در نشستهای خبری ایران، شمار زیادی از خبرنگاران سالخورده و پخته باشند؟ چرا نباید کسی مثل هلن توماس در نشستهای خبری بنشیند و وقتی وزیر تازه وارد حرف خلافی زد یا از گذشتههای دور در حضور خبرنگاران جوان سخنی پرداخت، مچش را بگیرد؟ «هلن توماس»؟ او دیگر کیست؟
ردیف جلو، صندلی وسط
هلن توماس خبرنگار زن امریکایی است که پای خیلی از زنها را به مجامع کاملا مردانه مطبوعاتی اواسط قرن بیستم امریکا باز کرد. اگوست امسال که بیاید، او 91 ساله خواهد شد. توماس تا همین چند ماه پیش از خبرنگاران ثابت نشستهای خبری رییس جمهور امریکا در کاخ سفید بود.
هلن توماس در سال 1920 در امریکا متولد شد، به دانشگاه رفت و در 23 سالگی در خبرگزاری یونایتد پرس اینترنشنال مشغول به کار شد. توماس از ساعت پنچ و نیم صبح سر کار حاضر میشد تا اخبار رادیوی یونایتد پرس را بنویسد. تا 12 سال کار توماس همین بود. او به مدت پنج سال هم خبرنگار این خبرگزاری در حوزههای خبری مختلف مثل اف. بی. آی یا وزارت بهداشت بود.
توماس از سال 1960 کار خود را برای پوشش اخبار جان اف. کندی که رییس جمهور شده بود، آغاز کرد و یکی از اعضای ثابت تیم خبری یونایتد پرس در کاخ سفید شد. او از سال 1960 تا 2000 در کاخ سفید بود. در تمام دوران ریاست جمهوری نیکسون، فورد، کارتر، ریگان، بوشها و کلینتون روی صندلی خود در سالن کنفرانس کاخ سفید مینشست و سئوالاتش را از رییس جمهور میپرسید.
اعتبار توماس و پختگی و تجربهاش به حدی رسیده بود که سالها روی صندلی وسط ردیف جلوی سالن کنفرانس خبری کاخ سفید نشست و نشستن روی همین صندلی کافی بود که خبرنگار تازه وارد به اعتبار او در میان خبرنگاران کاخ سفید پی ببرد. جمله «متشکرم آقای رییس جمهور» که توماس همیشه در انتهای نشستهای خبری رییسجمهورهای امریکا به زبان میآورد، به کلمهای قصار برای خبرنگاران حوزه کاخ سفید تبدیل شده است.
در سال 2000 توماس از یونایتد پرس بیرون آمد و در گروه خبری هرست که حدود 15 روزنامه و تعداد بسیار بیشتری مجله منتشر میکند، در سمت ستوننویس سرویس خبری استخدام شد. او وقتی به هرست هم رفت، صندلی خود را در نشستهای خبری کاخ سفید حفظ کرد و فعالانه در نشستها حاضر شد.
اگر توماس سخنان ضد اسراییلی خود را بیان نمیکرد، احتمالا هنوز هم در کاخ سفید حضور داشت. او در سال میلادی گذشته، در یک مصاحبه گفت که یهودیها باید به کشور خود بازگردند. این قسمت از سخنان توماس که نیم دقیقه هم نمیشد در اینترنت پخش شد و اعتراضهای زیادی را برانگیخت. توماس ناچار به عذرخواهی شد اما چندی بعد دوباره تاکید کرد که آن چه درباره یهودیها گفته واقعیت است و گفتن حقیقت به هزینهاش میارزد.
با این جنجال، توماس در گروه هرست بازنشسته شد و صندلی اصلی نشستهای خبری کاخ سفید خالی شد. رسانههای زیادی چشم طمع به صندلی توماس داشتند. بین فاکس نیوز و اسوشیتد پرس رقابت سختی برای نشستن روی این صندلی در گرفت. خبرنگاران رسانههای دیگر ردیف جلوی سالن کنفرانس، از جمله سی. ان. ان، ان. بی. سی، ای. بی. سی، وال استریت ژورنال، نیویورک تایمز، واشنگتن پست و بلومبرگ نیوز هم گوشه چشمی به صندلی هرست داشتند.
وزن و اعتبار رقبای جانشینی صندلی توماس، نشاندهنده اعتبار او در دنیای رسانهای بود. توماس بازنشسته شد اما با خود خاطره زنی را که 50 سال روسای جمهور را سئوالپیچ کرد، با خود در کاخ سفید به جای گذاشت. در دنیای رسانهها، خبرنگارانی که چون هلن توماس موی خود را در نشستهای خبری سفید کرده باشند، کم نیستند.
تحریریهها سنگ خارا میخواهند
وقتی این سئوال پیش میآید که آیا امثال هلن توماس را در ایران داریم یا نه، نباید فقط به سن توماس نگاه کرد. در ایران هم روزنامهنگار پیر داریم، مانند دکتر انور خامهای که 94 ساله است و پدرش هم شیخ یحیی کاشانی، مقالهنویس روزنامه حبلالمتین در دوران مشروطه بوده است. خامهای هنوز هم گاهی در مطبوعات مطلب مینویسد. البته باید دید او چند سال از عمرش را با روزنامهنگاری ارتزاق کرده است. حتی در شهرهای دیگر نیز روزنامهنگاران قدیمی هنوز کار میکنند، مثل روزنامهنگارانی باسابقه که در روزنامه گیلان امروز در رشت یا در روزنامه نور خوزستان در اهواز کار میکنند. هنوز هم در روزنامه اطلاعات میشود خبرنگارانی را یافت که سالهاست در نشستهای خبری، شاهد رفت و آمد وزرای یک حوزه بودهاند.
با این حال، مقایسه وجود کسانی مثل هلن توماس در امریکا و ایران، مقایسه تکنفرها نیست بلکه مقایسه روندهاست. چند درصد روزنامهنگارانی ایرانی در حوزههای خبری خود پیر میشوند و این نسبت چه تفاوتی با روزنامههای معتبر دنیا دارد؟ میدان مقایسه هم تنها غرب نیست. میتوان روزنامههای ایران را با یومیوری شیمبون، الاهرام یا حریت مقایسه کرد. نشستهای خبری میتواند یک جامعه آماری خوب برای این مقایسه باشد. در نشستهای خبری موطن این روزنامهها چند درصد روزنامهنگاران سالخورده و حتی میانسال هستند و این درصد در ایران چقدر است؟
شاید در پاسخ به این سئوال گفته شود که خبرنگاران جوانی که در نشستهای خبری حاضر میشوند، به تدریج مجرب میشوند و در تحریریهها به مدیریت مشغول میشوند و به جای آنها خبرنگاران تازه وارد به نشستهای خبری فرستاده میشوند و به همین دلیل، در نشستهای خبری همیشه جوانها بیش از سالخوردگان و میانسالان دیده میشوند. باید پاسخ داد همیشه نسبت خبرنگاران در یک تحریریه چند برابر دبیران است و اگر همه خبرنگاران بخواهند دبیر شوند یا در تحریریه بمانند، باید جمعیت تحریریهها با تصاعدی حسابی رشد کند. وقتی که جمعیت تحریریه در یک روزنامه با 5 سال سابقه انتشار ثابت میماند و در طول این سالها جوانهایی با سابقه 2 سال کار در آن روزنامه بیشترین تعداد را دارند، میتوان این طور نتیجه گرفت که جوانهای زیادی از این روزنامه رفتهاند و جای آنها، جوانهای دیگری آمدهاند.
در بسیاری از روزنامههای مستقل ایران این گونه رفت و آمدها به اتفاقی روزمره و عادی بدل شده است. به جز معدود رسانههایی که اغلب به دلایل سیاسی دارای ثبات بودهاند، در بدنه تحریریه سایر رسانههایی که از سه دهه پیش تا کنون مجوز انتشار گرفتهاند مدام شاهد تغییر و تحول بودهایم. در این تغییرات خیلی از روزنامهنگاران جایگزین روزنامهنگاران دیگری شدهاند. حتی مجلات باسابقهای مثل مجله دانشمند یا روزنامههای همشهری و ایران، در هر دوره مدیریتی تغییرات گستردهای داشتهاند.
از دور که به روزنامهنگاران ایران نگاه میکنیم، چنین صحنهای را میبینیم: روزنامهنگاران جوان وارد تحریریهها میشوند، کمترین دستمزد را میگیرند، مدیران روزنامه به سختی حق بیمه آنها را پرداخت میکنند، معیار مشخصی وجود ندارد که کار حرفهای آنها سنجیده شود، از وامها و اضافه کار و پاداشهایی که سایر کارکنان بخشهای خصوصی و دولتی میگیرند بیبهرهاند، برای آموزش آنان و افزایش سطح کیفی کارشان گامی برداشته نمیشود، وقتی مدیریت روزنامه تغییر کند نمیدانند که در تحریریه باقی خواهند ماند یا نه، معیارهایی که به توقیف نشریات منجر میشود بسیار سیال و غیر قابل پیشبینی است، احتمال برخورد امنیتی با آنان زیاد است و نهادی صنفی نیز که خواستههای کلان آنان را دنبال کند وجود ندارد. آیا این روزنامهنگاران جوان نباید سنگ خارا باشند تا در این راه پر اصطکاک، روزنامهنگار باقی بمانند و به رها کردن حرفه فکر نکنند؟ در عمل روزنامهنگاران جوان به تحریریهها میآیند، مدتی میمانند و بعد، عطای روزنامهنگاری را به لقایش میبخشند و میروند و جوانان دیگری جایگزین آنان میشوند. به این ترتیب همیشه تحریریهها جوان میمانند و نسل قبل ناپدید و تجربهها فراموش میشود.
البته همه روزنامهنگاران نسل قبل کار خود را رها نمیکنند اما درصد قابل توجهی از آنان چنین میکنند. بزرگترین پژوهش درباره وضعیت خبرنگاران ایران را گروهی مطالعاتی به مدیریت شعبان علی بهرامپور در اسفند سال 84 انجام داده و در آن مشخص شده است که از 18 هزار و 446 شاغل و فعال عرصه نشریات در کل ایران فقط هزار و 503 نفر سابقهکار بین 20 تا 30 سال دارند . این رقم در 2 هزار و 719 شاغل عرصه خبرگزاریها و نمایندگیهای خبری هم فقط 243 نفر است. فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران نیز در سال 2005 چهار پژوهش مستقل درباره وضعیت روزنامهنگاران در کشورهای بحرین، الجزایر، یمن و ایران انجام داد. در پژوهش مربوط به ایران مشخص شد که فقط 22 درصد روزنامهنگاران ایران این شانس را دارند که بعد از دوره زمانی مشخصی بازنشسته شوند که این تعداد نیز عموما به روزنامهها و نهادهای خبری دولتی و نیمهدولتی وابسته هستند.
دکتر محمد علی همایون کاتوزیان، عضو هیات علمی بخش مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد، نظریهای با عنوان «جامعه کوتاهمدت» دارد با این مضمون که جامعه ایران همیشه مواجه با تغییرات بنیادین بوده و در هر دورهای ساختارهای دوره قبل به کلی نابود یا فراموش شده است. چنین تغییراتی باعث شده مالکیت، سرمایه و نهادهای ایران ثبات نداشته باشند و تاریخ ایران مجموعهای از دورههای کوتاه مدت به هم پیوسته باشد. او جامعه ایران را به خانههایی کلنگی تشبیه کرده است که به جای بازسازی ویران میشوند و خانههایی با سلیقه ویرانکنندگان به جای آنها ساخته میشود و با الهام از این تشبیه، جامعه ایران را «جامعه کلنگی» نامیده است. میتوان با الهام از دکتر کاتوزیان، به تحریریههای اغلب مطبوعات کشور هم «تحریریههای کلنگی» گفت؛ تحریریههایی که برای پروردن امثال هلن توماس ساخته نشدهاند.