روزنامه شرق، پدرام الوندی - این روزها استفاده از شبکههای اجتماعی مانند شکار با تفنگ ساچمهای شده است. وقتی شلیک انجام میشود ناگهان دهها تیر به سوی توده هدف و نه یک هدف خاص، پرتاب میشود که هم به هدف میخورد و هم به جاهایی دیگر میرود که در کنترل نیست. به همین دلیل هم شکار با این تفنگها ویژگی خاص خودش را دارد و البته خطر اصابت به اهدافی که مورد نظر نیست را دارد و ممکن است تبعاتی داشته باشد. شاید به همین دلیل است که میگویند در فضای سایبر نشر محتوا پایان فرآيند نشر نیست. زیرا با نشر محتوا و گردش آن در فضاهای موجود بر روی وب، از قبیل سایتهای خبری، وبلاگها، شبکههای اجتماعی، سایتهای اشتراک لینک و اشتراک محتوا و مانند اینها، پردازش و تفسیر و تحلیل آن آغاز میشود و به مدد فناوری رسانهای نشر هر محتوایی به نتایجی بیش از یک بازخورد ساده منجر میشود.
مسئله برای روزنامهنگاران ابعاد مهمتری هم دارد. روزنامهنگاری که برای یک رسانه بزرگ و شرکتی مینویسد و به قواعد سازمانی حاکم بر آن تن داده است، مانند یک شهروند عادی در صفحات شخصیاش، به خصوص در شبکههای اجتماعی آزادی عمل و بیان ندارد. او باید مرتب مواظب باشد برخلاف مواضع سازمان رسانهای که برایش کار میکند چیزی نگوید و حرفی نزند. وگرنه حتی یک توییت ساده میتواند موجب اخراج او شود. اتفاقی که در دو ماه اخیر برای دو روزنامهنگار باسابقه آمریکایی افتاد. اوکتاویا نصر و هلن توماس روزنامهنگارانی بودند که شغلشان را به خاطر چنین مسائلی از دست دادند. داستان هلن توماس متقدمتر است. او که قدیمیترین خبرنگار کاخ سفید هم بود در یک ویدیوی خانگی که بر روی شبکه یوتیوب پخش شد جملاتی را درباره اسرائیل گفت که به مذاق فضای سیاسی آمریکا خوش نیامد. او گفت که اسرائیلیها باید از فلسطین بروند و وقتی فرد پشت دوربین پرسید کجا؟ با لبخندی گفت «لهستان، آلمان، امریکا یا هر جای دیگر». پخش این ویدیو بر روی مهمترین شبکه اشتراک فیلم در دنیا باعث شد که او در فضای سیاسی-رسانهای آمریکا مورد انتقاد شدید قرار گیرد و به همین دلیل از شغل خود استعفا داد. مورد جدیدتر به خانم اوکتاویا نصر باز میگردد. روزنامهنگار لبنانی و مسیحی و سردبیر ارشد بخش خاورمیانه سیانان. او پیش از مرگ علامه فضلالله با وی مصاحبه کرده بود و وقتی خبر فوت علامه منتشر شد در توییتر خود خبر را درج کرد و نوشت «من برای او احترام قائل بودم». اینجا بود که ساچمههای شلیک شده از کنترل خانم روزنامهنگار خارج شدند و موقعیت شغلی بیست ساله او را به خطر انداختند. انتقادهای شدیدی از او شد و در نهایت با وجود عذرخواهی او، مدیرانش در سیانان او را از کار کنار گذاشتند و گفتند بیطرفی حرفهای را نقض کرده است. آنطور که از فضای رسانهای آمریکا برمیآید، او احتمالا برای همیشه فرصت کارکردن در یک آژانس خبری را از دست داده است زیرا مطابق عرف آنجا او بیطرفی رسانهای را نقض کرده است.
خانم نصر در ابتدا گفت که ستایش او از علامه فضلالله به دلیل مواضع وی درباره زنان بوده است و شاید باید بستر دیگری به غیر توییتر را – که تنها اجازه انتشار ۱۴۰ کاراکتر را میدهد- برای نوشتن انتخاب میکرده است. ولی توضیحات او در نهایت مؤثر نیفتاد و مدیرانش به دلیل «ضعف در قضاوت» او را برکنار کردند. منتقدین او در حقیقت نسبت به مواضع علامه فضلالله در قبال مقاومت لبنان و فلسطین و دفاع همهجانبه وی از مسئله مقاومت در برابر اسرائیل بیتاب بودند و به همین دلیل هم حتی یک احترام ساده را تاب نیاوردند.
ستوننویسان روزنامههای آمریکایی این مسئله را مورد بررسی قرار دادند. شماری از این بررسیها نیز به انتقاد از موقعیت به وجود آمده داشت. مثلا روزنامه هوفنیگتونپست در یادداشتی که منتشر کرد نسبت به ایجاد یک «دیوار برلین روشنفکری» انتقاد کرد که آدمهای به ظاهر بد و افکار به ظاهر بد را آنسوی دیوار نگاه میدارد و اجازه ورود آنها را به جامعهای که مدعی است «آزادی بیان» در آن رواج دارد، نمیدهد. ستوننویس این روزنامه همچنین گفت که پس از یازده سپتامبر خط قرمز رسانههای آمریکا مبارزه با تروریسم و امنیت اسرائیل را یکی گرفته است. حزبالله لبنان نیز اخراج این روزنامهنگار لبنانی را «تروریسم روشنفکری» دانست. ابراهیم موسوی، سخنگوی حزبالله غرب را متهم کرد که در قبال خاورمیانه استانداردهای مضاعفی را به کار میگیرد.
به هر حال اکتاویا نصر مجبور به ترک سیانان شد. او حتی از اکانت توییتر خود با عنوان octavianasrCNN به حساب کاربری دیگری نقل مکان کرد. پریسا خسروی نایبرئیس ارشد بخش گردآوری اخبار سیانان که مدیر بالادستی نصر محسوب میشد خبر کنارگذاشتن او از این آژانس خبری را اعلام کرد و گفت که نصر نباید اظهارنظری به این مهمی را در یک پست توییتری و بدون توضیح لازم میگذاشته است و این مسئله اعتبار او را در جایگاهی که دارد زیرسئوال میبرد.
ساخت اخبار در آمریکا
روزنامهنگاری در آمریکا شغلی سیاسی است. روزنامهنگاران رسانههای بزرگ و روزنامههای سراسری پرتیراژ که در شهرهای بزرگ نوار شمالی منتشر میشوند در خلال سالهای تثبیت نظام رسانهای این کشور تبدیل به بخشی از مناسبات سیاسی ایالات متحده شدهاند. به این ترتیب رسانهها تقریبا محتوایی یکدست تولید میکنند و خطوط کلی اخبار در رسانههای بزرگ با هم تفاوت زیادی ندارد. به همین دلیل هم اظهارنظر ساده خانم نصر با این حجم از هجمه علیه سیانان روبرو شد و حتی خود او هم وقتی از تبعات گلولههای ساچمهای که شلیک کرده بود با خبر شد، خیلی راحت عذرخواهی کرد و کنار کشید. نظامنامههای اخلاقی مربوط به عینیت و بیطرفی برای روزنامهنگاران غربی جدی گرفته میشود. وقتی سوژهای با خطوط کلی مشخص به روزنامهنگار داده میشود او باید در پرداخت خبر بیطرفی را رعایت کند. منصفانه بنویسد و از تمام طرفهای درگیر حرف بزند. نباید سخنگوی یکی شود و نباید به مخاطب القا کند که یکی از طرفین ماجرا موضعی بر حق دارد. اینها اصولی هستند که بخش خبری یک رسانه در غرب باید به آنها توجه کند. جدای از این سردبیری روزنامه در قالب سرمقاله و نوشتارهای وابسته به سردبیری مواضع کلان گردانندگان را منتشر میکند و ستوننویسان نیز با توجه به فضایی که روزنامه در اختیارشان قرارداده است موضع میگیرند. این تقسیم کار باعث شده است سوگیری فردی حذف و سوگیری ساختاری و سازمانی جایگزین آن شود. در چنین ساختاری است که جمله کمتر از ۱۴۰ کاراکتری اکتاویانصر میتواند یک جرمی سنگین تلقی شود و مجازات سنگینی هم برایش دیده شود. اما در تحلیل این مسئله نباید ساختار خبری و مناسبات سیاسی- رسانهای داخل ایالات متحده را از نظر دور داشت.
اخلاق رسانهها: نسل پنجم
این روایت از عینیگرایی رسانهای همواره مورد انتقاد بوده است. کنشگران اجتماعی معتقدند که جریان اصلی رسانهای همواره صدای گروههای اقلیت را نشنیده میگیرد و به نفع اولویتهای سازمانی سوگیری دارد. آنها میگویند به دلیل دغدغههای فراوان، فشار صاحبان آگهی و منافع صاحبان رسانه نمیتوان به سادگی از عینیت و خبر عینی سخن گفت. آنها میگویند ایدئولوژیزدایی از جهان ناممکن است و به همین دلیل رسانههای متعلق به جریان اصلی نه تنها بیطرف نیستند بلکه مروج هژمونی حاکم هستند. در بحثهای نظری مربوط به رسانههای کنشگر با استناد به همین بحثهاست که عینیگرایی کلا کنار گذاشته میشود. اصحاب این رسانههای معتقدند که باید عینیگرایی را کنار بگذارند و به نفع اندیشه اجتماعی مصلحانهای که در نظر دارند بنویسند. البته این یک روایت غالب نیست، اما به هرحال عکسالعملی است نسبت به سوگیری ساختاری موجود در ساختار رسانهای غرب.
در مجموع با بسط یافتن شکگرایی پستمدرن درباره حقگرایی عینی و بدگمانی درباره این ادعا که سازمانهای خبری به دنبال آگاهیبخشی متوازن باشند، مسئله عینیت در نگاههای اخلاق روزنامهنگاری مورد توجه دوباره قرارگرفت. عینیت در خبر مورد انتقادهای متعددی قرار گرفت هست. نخست اینکه توقعی بسیاری ایدهآل از روزنامهنگاری دارد و به همین دلیل تبدیل به اسطورهای دست نیافتنی شده است. دوم اینکه دست روزنامهنگاران را میبندند و آنها را مجبور به استفاده از ساختارهایی محدود میکند و در نهایت اینکه چیزهایی مثل روزنامهنگاری مدافعهجو، تفسیری و دیدهبانی را کنار میگذارد. به هر حال درباره عینیگرایی هنوز نقدها وجود دارد و هنوز هم پاسخی روشن برای آنها داده نشده است. نقد عینیگرایی باید با ارائه مدلی جایگزین هم همراه باشد، بازتعریف عینیگرایی و یا چیزی مانند آن. البته کنشگران اجتماعی منتظر این مباحث نظری نماندهاند، آنها فعالانه رسانههای شهروندی جایگزین (یا مکمل) را راه انداختهاند و حرفهای خودشان را میزنند، از طریق این رسانهها عمل میکنند و ساختارهای خود را تثبیت میکنند. ورود آنها به عرصه خبر، نسل پنجم اخلاق رسانهای را ایجاد کرده است. جایی که در آن رویکردی ترکیبی به رسانه مورد توجه قرارگرفته است. در این رویکرد ارتباطگرانی متعدد وارد عرصه خبر شدهاند و با استفاده از ابزارهای تعاملی چندرسانهای و شبکههای اجتماعی روزنامهنگاری کلاسیک را به چالش کشیدهاند. آنها با تفنگ ساچمهای مجازی خود اینبار بنیانهای اخلاق روزنامهنگاری کلاسیک را هدف گرفتهاند. و این حوزه نیز مملو از ناهمرأیی بر روی مفاهیم پایهای شده است که روزنامهنگاری بر پایه آنها به وجود آمده است.