سایت گروه مجلات همشهری - کمتر از ده سال پیش که حضور رسانههای فضای مجازی در ایران درحال گسترش بود، یک سایت خبری به نام بازتاب درمیان آنها اعلام وجود کرد.
ورود این تارنما به خانواده رسانههای مجازی در ابتدا موضوع با اهمیتی از سوی مسؤولان کشور محسوب نمیشد. رویکرد این سایت در طول این سالها منجر به راهاندازی سایتهای خبری فراوانی شد که تعداد بینندههای روزانه بعضی از آنها در حال حاضر از بینندگان خبرگزاریها و روزنامههای موجود کشور به مراتب بالاتر رفته است.
همشهری ماه در شماره 48 خود در گفتوگو با فواد صادقی- مدیرمسوول این سایت- دلیل چنین استقبالی از سایتهای خبری فارسی زبان را جویا شده که بخشهایی از این گفتگو در ادامه میآید:
• اولین اقدام من در بازتاب ایجاد سبکی ژورنالیستی در زمینه ادبیات بود. ادبیات انتخابی بازتاب در آن دوران ادبیاتی بود که سعی میکرد نزدیک به جامعه و تصور جامعه حرکت کند. حرکت بعدی ما هم عبور از خطهای رسمی خبری کشوربود. علنی کردن بعضی اخبار که احتمالا در آن زمان در محافل سیاسی بین خواص رد و بدل میشد و هیچ رسانهای جرات اعلامش را نداشت هم اقدام بعدی ما بود. مساله سوم نقد موضوعاتی بود که تا پیش از آن هیچ رسانهای آنها را نقد نمیکرد. در زمینههایی مانند سیاست خارجی، مساله هستهای و امنیت منطقهای از ابتدای انقلاب و سپس در دوران جنگ، سازندگی و حتی در دوران اصلاحات همه میگفتند که مسائل سیاست خارجی مسائلی بسیارسطح بالا و پیچیده است. به همین دلیل هم هیچ روزنامهای به تحلیل این موضوعات نمیپرداخت. در آن شرایط ما خیلی سریع وارد نقد این حوزهها شدیم و سعی کردیم از یک قرمزهای نانوشتهای که وجود داشت عبور کنیم. پیگیری همین سه روش به نظر من منجر به استقبال بیسابقه مخاطبان رسانههای مجازی ازسایت بازتاب شد.
• دربازتاب متوسط سن تیم تحریریه ما زیر 25سال بود. بودجه ماهانه بازتاب هم شاید به رقمی درحدود 2میلیون تومان میرسید. من فکر میکنم در آن زمان امکانات یکی ازسرویسهای خبری سایت بیبیسی به مراتب از امکانات ما بیشتر بود. در آن سالها ما با رسانههایی رقابت میکردیم که شاید صدها برابر بازتاب بودجه در اختیار داشتند.
• بازتاب سه مرتبه درزمان ریاست جمهوری آقای خاتمی به خاطر بعضی انتقادهایی که ازدولت میکرد توسط آنها پلمپ شده و مجددا بازگشایی شد. بازتاب حتی در دورانی که فیلترشده بود، روزانه حدود 250 هزار نفر بیننده داشت. مواضع سایت ما درآن دوران مواضعی کاملا اصولگرایانه بود. فرضیهای وجود دارد که میگویند مثلا برخی روزنامهها یا سایتهای اصولگرا که با اقبال کمی مواجه هستند، این اقبال کم مردم نسبت به آنها به خاطر مواضع آنهاست. تجربه سایت بازتاب نشان داد که یک رسانه اصولگرا درصورت داشتن عملکرد مناسب هم میتواند به خوبی از نظام دفاع کند و هم به مرجع خبری نخست کشور تبدیل شود. بازتاب به شکلی تمام عیار از حقوق هستهای ملت ایران هم پشتیبانی میکرد.
• در بعضی موارد به خاطر شرایط موجود کشور از اخلاق حرفهای روزنامهنگاری فاصله گرفته و آنها را زیر پا گذاشتیم که کار اشتباهی بود. اخلاق حکم میکند که قبل از افشای خبر درباره هر شخصی موضوع را با خود او هم درمیان بگذاریم و پاسخ همزمانش را هم دریافت کنیم. به این خاطر که ممکن است کسی که خبررا میخواند بعدا به سراغ دیدن جوابیه نرود. بعضی مواقع هم تیتر و شمای خبرهایمان از اصل خبرها تندتربود. به طور مثال اگر کسی 10 میلیون تومان اختلاس کرده بود ما در خبر مینوشتیم که صدها میلیون اختلاس کرده و در لید میآوردیم، صدها میلیون ریال. البته انجام این کار از لحاظ قانونی مشکلی نداشت. به هرحال ما میتوانستیم بگوییم که منظورمان همان 10 میلیون تومان بوده است. با این کار به نوعی جذابیت خبرها را بیشترمی کردیم. اما حالا من احساس میکنم که این رفتار چه به دلیل شرایط آن زمان بوده و چه به خاطرمقتضیات سنیای که من داشتم؛ به هر حال کار درستی نبوده است.
• تقریبا نزدیک به یک سال و نیم پس از شروع به کار از افرادی که به آقای محسن رضایی نزدیک بودند کمکهای مالی دریافت میکردیم. کل پول پرداخت شده به ما در آن مدت هم به اندازه خرج یک ماه یک روزنامه معمولی نشد. بعد از آن مدت هم که ما مستقل شدیم و تمام هزینههای خودمان را تامین میکردیم.
• تا قبل از آگهی گرفتن بازتاب چیزی به نام آگهی اینترنتی وجود نداشت. من یادم است آن زمان یک سایت خبری مثل سایت خبری حزب مشارکت که تازه حزب حاکم کشور بود، برای درج آگهی درصفحه اول خودش ماهانه رقمی حدود 10 هزارتومان دریافت میکرد. بازتاب در چنین شرایطی توانست تمام هزینههای خودش را تامین کند. در آن روزها هزینههای توسعه بازتاب را هم از طریق جذب آگهی به دست میآوردیم.
• یک سری از مسؤولان نظام هم از من سوال میکردند که آیا واقعا شما باج میگیرید؟ در سال 84 ما در جلسهای با حضور رئیس نهاد ریاست قوه قضائیه شرکت کرده بودیم. ایشان درآن جلسه به من گفت در گزارشهایی که به دست من رسیده موردی مربوط به باجگیری بازتاب هم وجود دارد. من از او پرسیدم که این گزارش مربوط به کدام سازمان میشود. نام سازمان مربوطه را گفتند. نویسنده گزارش تلقیاش این بود که مدیران یکی از سازمانها به خاطر انتقادهای ما از آن سازمان با ما لابی کردهاند تا ما دیگر از آنها انتقاد نکنیم. من همان زمان گفتم این تبلیغی که آن سازمان به ما داده است قراردادش ماهانه رقمی حدود 300هزارتومان بوده اما اخباری که ما راجع به این سازمان کار میکردیم درباره سوء استفاده بزرگی بود. یک حساب سرانگشتی نشان میداد که ما اگر اهل باجگیری بودیم این رقم آگهی برای معامله کردن برای چنین اختلاسی اصلا پولی محسوب نمیشد. ایشان هم پس از صحبتهای من گفتند که نه، واقعا من فکرمی کردم شما درآمدهای نجومی دارید که حالا میبینم این طورنیست.
• هیچگاه گفته نمیشود قرارداد کرسنت را که هم اکنون آقای احمدینژاد و همکارانشان دردولت دربارهاش صحبت میکنند چه کسی ابتدا در ایران افشا کرد. اسرار و مطالب مربوط به قرارداد کرسنت را ابتدا بازتاب منتشر کرد. پس از آن بود که دیوان محاسبات وارد عمل شد. آقای رحیمی خودش هم به افشای این قرارداد پرداخت و مخالفت کرد. اگر میخواستیم باج بگیریم درباره قرارداد کرسنت فقط میتوانستیم چندین میلیارد تومان پول دریافت کنیم و فقط آن خبر را منتشر نکنیم. این قرارداد را در شرایطی افشا کردیم که درآمد آگهی بازتاب در بهترین حالت در سال 120 یا 130 میلیون تومان شده بود.
• کلمه مافیاهای اقتصادی را ابتدا بازتاب وارد ادبیات ژورنالیستی کرد. این ادبیات را ما به زبان رسانه وارد کردیم. پروندههای این چنینی برای اولین بار توسط بازتاب افشا شد. موضوع پدر خوانده افشا شدن شکر که هم اکنون هم این شخص از کشورخارج شده و در کانادا زندگی میکند توسط بازتاب صورت گرفت. پرونده استات اویل، مافیای زمین و کیش اورینتال اویل که وحشتناکی پروندهاش به حدی بود که کسی جرات نمیکرد اسم شرکت و پشت صحنهاش را بیاورد هم ما افشا کردیم. ادبیاتی که در بازتاب ابداع شد، هم اکنون توسط رسانههایی مثل کیهان و سایتهای حامی دولت استفاده میشود. حتی این سایتها ونشریات نتوانستند به پروندههای جدیدتری دست پیدا کنند.