ماهنامهی مهر نو - در روزگاری که معمولا تصور میشود «هر که سر بتراشد، قلندری داند» دکتر سعید رضا عاملی شاهد خوبی برای نقض این قاعده غلط ذهنی است. معمولا با اولین برخورد حضوری تمام پیش فرضهای بیرونی و اولیهای که راجع به او داری شکسته میشود.
مردی که اکنون در لباس روحانیت صاحب یکی از کرسیهای نظریهپردازی در حوزه جهانی شدن و فضای مجازی است، به روزگار جوانی در آمریکا مکانیک میخوانده و بعد از انقلاب به ایران برگشته و پس از تحصیلات حوزوی به تحصیلات دانشگاهی اما این بار در رشته علوم اجتماعی پرداخته و فوقلیسانس و دکترایش را هم در دوبلین و لندن در رشته ارتباطات کسب کرده است. حالا او رئیس دانشکدهای در دانشگاه تهران است که برای نخستین بار در ایران و به همت او و همکارانش شکل گرفته است: دانشکده مطالعات جهان. علاوه بر اینها معاونت طرح و برنامه و ریاست مرکز سیاستگذاری فضای مجازی دانشگاه تهران را هم برعهده دارد. اما مسئولیت مهمی که بیشتر به موضوع گفتوگوی ما با او ارتباط دارد، راهبری پروژه مطالعاتی شهرمجازی تهران است که در یک سال گذشته انجام شده و به نتایج قابل تاملی نیز رسیده است.
معماری ذهنی اغلب پژوهشها و نظریات دکتر سعیدرضا عاملی بر پایه نگاه دو فضایی شده به زندگی آدمی استوار شده است. او بر پایه همین نگاه نو شهر مجازی تهران را هم ناگزیر از رویارویی با همین رویکرد جدید میداند. جایی که اگر بر طبق یک برنامه عادلانه طرحریزی شود میتواند برای بسیاری از مشکلات زندگی در کلانشهر تهران چارهجویی کند. مشکلات تهران در این عالم خاکی حل نمیشود، شهر دیگری بباید ساخت اما نه در فضای فیزیکی بلکه در فضای مجازی. جزییات بیشتر این شهر را در گفتوگوی مبسوط ما با وی بخوانید.
به نظر میرسد صحبت درباره مختصات و ویژگیها شروع مناسبی برای بحث در حوزه شهر مجازی باشد. واقعا شهر مجازی چه طور جایی است و چطور تعریف میشود؟ آیا این هم یک پدیده فانتزی در فضای وب است؟ گمان میکنم بد فهمیهایی درباره این موضوع وجود دارد.
واقعیت این است که بدفهمیهایی که راجع به شهر مجازی وجود دارد، به بد فهمیهای ما از معنای «مجاز» مربوط میشود. گاهی مجازی و مجاز را مساوی دروغ تعریف میکنیم، بعضیها مجاز را به معنای فضای خیالی و تخیلی تفسیر میکنند و بعضی مجاز را عالم ساختنهای بیثمر و یا غیرکارآمد میدانند. هیچ کدام از اینها با واقعیت مجاز در فضای مجازی مطابقت ندارد. مجاز در لغت به معنای اثر مترتب بر واقعیت و حقیقت است. در ادبیات معنای مجازی یعنی معنای ثانوی و یا معنای غیر متبادر که بکارگیری لغت در معنای مجازی نیازمند قرینه است. بنابر این وقتی مثلا میگویند: «این معنای مجازی لغت است نه معنای حقیقیاش» منظور این است که لغت مورد نظر ما یک معنای حقیقی دارد که به ذهن متبادر میشود و یک معنای دیگر که اسمش را میگذاریم معنای مجازی.
مثل همان مثال معروف شیر!
بله. وقتی میگویید شیر، این یک لفظ مشترک برای معانی متفاوتی است. وقتی در یک روستا میگویی شیر، شیر درنده به ذهن میآید. وقتی از یک خانم خانه دار سراغ شیر را میگیرید شیر خوردنی به ذهن میآید. ولی وقتی که میگویید شیر آب را باز کردم، اینجا همه میدانند منظور آب است. در این مثال آخر این شیر را باز کردن، این بازکردن یک قرینهای میشود که آن معنای مجازی میآید جای معنای حقیقی تان را میگیرد.
فضای مجازی چون با یک امور غیر ضروری زندگی شروع شده، این فرض راجع به آن وجود دارد که شهر مجازی یا فضای مجازی به تعبیر شما یک موضوع فانتزی و غیرضروری به نظر میرسد. اما در واقع اینطور نیست. ما با یک دنیای واقعی ولی مجازی روبهرو هستیم. در واقع فضای مجازی از جنس بسیار جدی واقعیت است.
حالا با این اوصاف تحقق شهر مجازی در تهران چقدر ضرورت دارد؟
تهران را باید به عنوان یک کلان شهر بررسی کنیم. امروزه کلانشهرها مشکلات و مسائل مهم و مشترک زیادی دارند. مهمترین مسئله ابر شهرها ترافیک است. ترافیک مردم را اذیت میکند. الان مسئله مشترک لندن، نیویورک، توکیو، مسکو و همین تهران خودمان ترافیک است. در مسکو و مخصوصا در روزهای برفی گاهی شما در راه بندانهای سه، چهار ساعته گرفتار میشوید.
مسئله دوم شهرهای بزرگ مسئله آلودگی هواست. براساس آخرین آمار در 7/15 روزها منواکسیدکربن بگونهای است که هوای تهران ناسالم است و در 10/10 روزها ذرات معلق در هوا بگونهای که هوای ناسالم را برای شهروندان تهران به وجود میآورد. در تهران روزانه نزدیک به 5/12 میلیون سفر بین شهری انجام میشود. این یعنی زنگ خطر برای سلامت ساکنان تهران و محیط زیست شهر. اگر میزان هر سفر درون شهری را 4 دقیقه در کیلومتر فرض کنیم، و هر سفر را بهطور متوسط 4 کیلومتر فرض کنیم، با میزان 12 میلیون و 500 هزار سفر روزانه در تهران مواجه هستیم. با این حساب تقریبا زمانی برابر با 835 هزار ساعت زندگی شهروندان در سفرهای روزانه صرف میشود. اینها یعنی اسراف در زمان و از دست دادن فرصتها و انرژیها برای هیچ و هیچ و در نهایت هدر دادن توان آدمی...
مسئله سوم، بحث آلودگی روحی و روانی در شهرهای بزرگ است. نظام بروکراسی شهری به گونهای است که فرد را دچار بنبستهای بسیار جدی میکند. پاس کاریهای معمول و مرسوم در محیطهای اداری گاهی یک کار ساده را چندین روز به تاخیر میاندازد. مسئله چهارم، برای به اصطلاح شهرهای بزرگ مسئله تفریحات سالم و توسعه محیط زیست است.
همه این مسایل تا حدودی با ارائه خدمات مربوطه در یک شهر مجازی سازمان یافته قابل کنترل است.
اما برای حل همین مسایل نزدیک به دو دهه است که میخواهیم پایتخت را جابهجا کنیم...
ببینید. به نظر من حتی انتقال پایتخت این مسائل چندگانه تهران را حل نمیکند. فرض که پایتخت را منتقل کردیم، چقدر از جمعیت شهر کم خواهد شد؟ در خوشبینانهترین حالت یک میلیون! باز هم آن مشکلات سر جایشان خواهند بود. من فکر میکنم برای حل این مشکلات مسئولان باید به طبقه دوم شهر تهران فکر کنند. اگر به این طبقه دوم و فضای مجازی شهر تهران به عنوان یک فضای بسیار جدی کاربردی و کارکردی نگاه کنیم، دیگر میتوانیم فکر انتقال پایتخت را از ذهنمان بیرون کنیم و متحمل هزینههای سنگین این کار هم نشویم.
واقعا همه ابعاد زندگی واقعی را میشود در این طبقه دوم مجازی هم داشت؟
البته که میشود. بر اساس مطالعاتی که ما روی شهر تهران انجام داده ایم، 83 درصد عملکرد اداری و اجتماعی شهر تهران قابل انتقال به طبقه دوم تهران است. ما 7 نوع شهرمجازی را از هم متمایز میکنیم. یکی از انواع شهرهای مجازی، شهر توریستی و شهر گذران اوقات فراغت است. در این شهر مجازی شما میروید با لوگوهای مجازی مثلا بازی میکنید. بازیهایی را در شهر طراحی میکنید که مثلا ممکن است همه اعضای شهر در آن مشارکت کنند و یا حتی بازیهای بینالمللی طراحی میکنید و یک دفعه 70 هزار نفر، یک میلیون نفر درگیر آن شوند، مثل بازی تراوین که ملیتهای زیادی را درگیر خود میکند.
شهرهای توریستی، یکی دیگر از انواع شهرهای مجازی هستند. شهرهای ماهوارهای هم نوع دیگری از شهرها هستندکه مثلا گوگل ارت؛ تلاش میکند تا میتواند خود را به شهرهای واقعی نزدیک کند. شهرهای آزمایشی که محیط نرم برای ساختن و خراب کردن و البته بدون تخریت طبیعت را در معرض عموم قرار دهد تا فرصت را برای انواع تمرینها و آزمایشها فراهم آورد.
یکی دیگر دیگر از انواع شهرهای مجازی، شهرهایی هستند که به موازات عملکرد شهرهای فیزیکی برای آنها جایابی میشود. یعنی اگر ما در شهر واقعی بانک داریم، در شهر مجازی هم بانک به وجود میآید و تراکنشهایی که در فضای بانکی وجود دارد اینجا هم اتفاق میافتد. اما تفاوتش این است که در شهر مجازی همه چیز کوچک تر میشود. مثلا دیگر خوانش کنتور برق و آب و گاز وجود ندارد.کنتورها به طور اتوماتیک ابتدای هر ماه میزان مصرف شما را به مرکز داده میفرستند. بعد هم مبلغ قبض را به صورت اتوماتیک از حسابتان کم میکند. در چنین شرایطی نه صفهای 40،50 نفری درست میشود و نه به آن همه مامور بانک و خواندن کنتور و ... احتیاج هست.
خب اینکه یک جور اشتغال زدایی هم هست!
متاسفانه این تصور اولیه و اشتباه درباره فضای مجازی است. بعضیها فکر میکنند که فضای مجازی مشغلهها را کم میکند اما این فضا مشغلهها را کم نمیکند بلکه تکنیکیتر میکند و جابهجاییهایی را در کار ایجاد میکند. مثلا اگر، گوگل 150 هزار سرور دارد، مدیریت این 150 هزار سرور یک مجموعه آدم میخواهد. اخیرا هم گوگل با ناسا قراردادی برای ساخت یک مجموعه 100 هزار متری بسته که بتواند این فضای جهانی را مدیریت کند. قرار داد سنگینی برای نانوتکنولوژی و نظامهای توزیع اطلاعات بسته است. گوگل دیگر، گوگل 1997 نیست که صرفا یک پردازشگر اطلاعت و رباط جستوجوگر باشد. ما واقعا نیاز داریم که مراکز بزرگ پژوهش مجازی را بهعنوان مراکز استراتژیک مطالعات فضای مجازی بصورت جدی تاسیس کنیم.
علاوه بر این ما اشتغال را خیلی پر تعریف کردهایم. واقعا کارمندی که مجبور است 12 ساعت سر کار باشد، آیا واقعا 12 ساعت کار میکند یا این که در محاسبات ما کار واقعیاش 2 ساعت است؟ خب چرا 2 ساعت نمیآوریمش سر کار؟ الان در آلمان ساعت کار را با همین مجازیسازیها از 40 ساعت در هفته به 30 ساعت در هفته کاهش دادهاند. پیشبینیشان هم این است که در کشورهای پیشرفته کار به 2 ساعت در روز تقلیل پیدا کند. با تعریفی که الان از اشتغال وجود،خیلی از ما فرصت زندگی کردن هم نداریم.کم نیستند آنهایی که حتی 3 شیفت کار میکنند. بنابراین باید اشتغال بازتعریف بشود. این اتفاق اگر در فضای مجازی بیفتد آدمها در زمان کمتر کارایی بیشتری خواهند داشت. البته خب نه در همه شئون زندگی. ولی همه امور تکرار شونده میتواند موضوع اتوماتیک شدن باشد. شهرهای مجازی، شهرهای کاملا واقعی با عملکرد واقعی هستند.
می خواهیم بدانیم این شهرهای مجازی چه رابطهای با شهر فیزیکی برقرار میکنند؟یعنی نسبت این دو فضا با هم چگونه تعریف میشود؟
از نظر من در این زمینه چهار شکل متصور است. یک مورد همان کارهایی هستند که فقط باید در فضای فیزیکی انجام شوند. مثلا شما به عنوان روابط عمومی یک سازمان به این نتیجه میرسید که باید کارمندانتان را هر سال یک بار در یک محیط متفاوت دور هم جمع کنید. مثلا برنامهریزی میکنید که به زیارت حضرت امام رضا(ع) مشرف بشوند. این را دیگر نمیشود به فضای مجازی منتقل کرد. من در الگوی بررسی نسبت فضای مجازی و فیزیکی اسم این امور را میگذارم: «امور X». ما البته نیاز داریم که فضاهایی را که فقط و فقط باید بهصورت حضوری و عینی و در جغرافیای طبیعی داشته باشیم فهرست کنیم و به ساحت آنها برای مجازی سازی نزدیک نشویم، نمونههای بارز آن عبادت در مسجد، ورزش کردن، سیر و سیاحت در طبیعت و... است.
یک سری موارد هم «امور Y» هستند که فقط در فضای مجازی باید انجام شوند. یعنی اصلا نمیشود آنها را به فضای فیزیکی آورد، مثل پرداختهای بانکی.در اینجا به اعتقاد من باید «استبداد مجازی»داشت. یعنی حتما به این سمت برویم که همه این کارها در فضای مجازی انجام شوند. یا طبیعت بعضی از امور هست که باید در فضای مجازی صورت بگیرد، مثل اینکه شما یک متنی را بخواهید در یک لحظه در اختیار همه اعضاء مثلا یک سازمان و یا شرکت قرار دهید.
گاهی اوقات این نسبت به صورت«XY» است.یعنی کار در فضای مجازی است اما بخشی از آن باید در فضای فیزیکی انجام شود. بنابراین آن کاری که پایانه اش به فضای فیزیکی ختم میشود، گریزی نیست که دو فضایی تعریف بشود، مثل دریافت گذرنامه.شما همه کارها را در فضای مجازی انجام میدهید، اما در نهایت باید یک حضور فیزیکی داشته باشید تا گذرنامه تان را تحویل بگیرید.
شکل آخر رابطه «XX» است.یعنی برای شهروندان حق انتخاب قائل بشویم که یک کار را یا در فضای مجازی دنبال کنند یا در فضای واقعی. البته باید در مواردی حق انتخاب ایجاد کرد که دنبالکردن آنها در فضای واقعی مشکلات مانند ترافیک،آلودگی هوا،تخریب محیط زیست و... ایجاد نکند.
خب براساس این روابط، زندگی در شهرهای مجازی چگونه خواهد بود؟
زندگی در چنین فضایی چند حلقه دارد،که یک موردش حوزه عمومی شهر است. ما در مطالعات اولیه برای شهر مجازی تهران، برای پایتخت 69 لایه و 1700 نوع خدمات پیشبینی کردهایم. فضاهای عمومی، یک سرمایه عمومی محسوب میشوند که به همه عرصههای نیازهای شهروندان توجه جدی کردهاند. در اینجا در واقع به جای یک شهر، 69 شهر داریم؛ شهر کتاب، شهر بازار، شهر بانک ها، شهر کودکان، شهر نوجوانان و جوانان، شهر میان سالان و شهر کهنسالان، شهر خدمات شهر؛ شهر فوریتهای شهری و چندین شهر دیگر.
در اینجا فرامتغیرها و سیاستهای کلانی وجود دارد که مزیتهای طبقه دوم شهر تهران را نسبت به طبقه اول بیشتر میکند. اولا به ناتوانان و یا کم توانهای جسمی مثل کم بیناها یا نابیناها و یا ناتوانان جسمی که مشکل حرکتی دارند؛ توجه خاص شده است و در همه لایهها و خدمات، امکان دسترسی برای آنها فراهم شده است.
رویکرد تاریخی گرایی و ایرانی گرایی نیز یک راهبرد همگانی شهر است. همه جای شهر، از تاریخ برخوردار است و اساسا شهر در چند دوره تاریخی فضاسازی و در صورت امکان شبیهسازی میشود. ایرانیت این فضا یک اصل فرهنگی است که حس تهرانی بودن شهروندان را تقویت میکند. عدالت گرایی به معنای توجه عمیق به همه شهروندان و در معرض قرار دادن خدمات عمومی برای همگان بنیان دیگری است که در این بسترسازیها مورد توجه قرار گرفته شده است.
به نظر میرسد که ادعاهای فضای مجازی همین باشد که ما شهروند درجه یک و درجه دو نداریم. اما مثلا شما میخواهید در سایتی خدماتی را تعریف کنید، اما مثلا میگویند کشور شما تحریم است. این اگر تبعیض نیست،پس چیست؟
بله در مقیاس جهانی خیلی ظلمها میشود. البته اینکه عدهای را از خدماتی محروم کنند،تبعیض است. حتی در نظام برنامهای هم شما میتوانید با یک برنامه عالمانه، ظلم را برنامه بکنید. این تبعیض هست، اما ما داریم راجع به ایران مجازی صحبت میکنیم. یعنی میگوییم قرار است به موازات ایران فیزیکی یک ایران مجازی تولید بشود که تحت سیطره سیاست گذاری دولت، شورای شهر و نهادهای عمومی قرار میگیرد. بنابراین اگر که یک برنامه عدالت گرایانه برای اجرا در فضای مجازی وجود داشته باشد، تضمین لازم برای اجرای بدون خطایش هم هست. اما در فضای واقعی همه آن چیزی که برنامه است، حتما و قطعا اجرا نخواهد شد. شما همین قانون اساسی را ببینید. در اینکه یک برنامه عدالت گرایانه برای اداره کشور هست، شکی نیست اما ممکن است فلان کارمند یا مسئول یک سازمانی این برنامه را طوری اجرا کند که شما از حقی که قانون برای شما لحاظ کرده محروم شوید. اما در فضای مجازی شما با ماشین سر و کار دارید و ماشین هم حب و بغض انسانی ندارد که بخواهد شما را از حقی محروم کند. بنابراین امکان اجرای عدالت در فضای مجازی تحققپذیرتر از فضای واقعی است.
به نظر میرسد در مقایسه این دو فضا، فضای مجازی مزیتهای بیشتر و دیگری هم داشته باشد.
بله، البته. این موضوع یک گفتوگوی مفصل است، اما من فقط به چند قابلیت ذاتی این فضا اشاره میکنم. یکی در حوزه سود مالی. قاعده سود این فرمول ساده است که هزینه منهای درآمد مساوی با سود میشود .حالا اگر درآمد متمایل به بینهایت باشد قاعده سود چه میشود؟ هر چیز منهای بی نهایت میشود بی نهایت! یعنی سود شما این جا متمایل به بینهایت است. چرا درآمد در فضای مجازی میتواند بی نهایت باشد؟ چون یک محصول را میتوانید بی نهایت بار بفروشید، بدون اینکه تمام شود. مثل این است که بتوانید یک ساختمان را به تعداد نامحدودی آدم به طور همزمان بفروشید.
نکته دوم در مورد کار است. در جهان فیزیکی، چه کار دستی باشد و چه کار مکانیکی، یک کار برای یک محصول است. حتی برای تولید 10 گلگیر ماشین هم یک دستگاه باید 10 بار عمل کند، اما در فضای مجازی یک کار به مثابه و منزله متمایل به بینهایت کار است؛ بینهایت تولید، بینهایت عرضه و بینهایت مصرف. فقط یکی از خروجیهای ساختن چنین فضایی ،داشتن شهر ارزان است.
شهر مجازی، شهر ریاضیات و اعداد است. در شهر اعداد و ریاضیات؛ مجهولات به فراست تحلیل ریاضی امکان تبدیلشدن به معلوم را دارد. در واقع با تاکید بر حساسیتهای مختلف مثل هزینه؛ آلودگی هوا؛ ترافیک و... میتوان برای طبقه دوم شهر مسیریابیهای موثری تعیین کرد و این ظرفیتی است که در جهان ریاضی به مراتب فراهمتر از جهان اشیاء است. ریاضیات در این شهر فراعامل است که در کنار همه متغیرهای شهر؛ قدرت عمل پیدا میکند.
به نظر شما چقدر اصولا زیر ساختهای لازم برای تحقق شهر مجازی در ایران وجود دارد.با توجه به مشکلاتی مانند سرعت اینترنت،دسترسی همگانی،پهنای باند و ...آیا واقعا تحقق شهر مجازی تهران عملی هست؟
به نظر من 2 تا گره اصلی برای تحقق شهر مجازی وجود دارد.یکی همین زیر ساختهای فنی و فاکتورهایی مانند پهنای باند است. اما قبل و مهمتر از آن ما مشکل پهنای ذهن داریم. پهنای ذهن اگر درست باشد، مشکل پهنای باند حل میشود. ما الان امکانات فنی کمی در تهران نداریم. همین الان خوشبختانه 6 هزار کیلومتر کابل نوری در پایتخت توزیع شده است. البته در مقایسه با استکهلم که شهر مجازی اول دنیاست وضع مان خوب نیست، آنها حدود 14500 کیلومتر کابل نوری دارند. ولی در مجموع اوضاع فنی خیلی هم بد نیست. الان تهران میتواند صاحب وایرلس، جیپیاس، وایمکس و هر چیزی که لازم هست بشود، ولی گرههای ما مربوط به پهنای ذهن آدمهاست. پهنای ذهن هم مربوط به نگرانیهایی است که راجع به آسیبهای این فضا وجود دارد و واقعا هم نگرانیهای به جایی هم هست. اما به نظر من این نگرانیها باید بزرگتر از این باشد که مثلا پورنوگرافی توی فضای مجازی وجود دارد. البته اوایلی هم که فضای مجازی به وجود آمد پورنو پرمصرف ترین مصرف فضای مجازی بود، ولی الان دیگر نیست. الان نگرانی مان باید این باشد که 90 درصد میزبانی اطلاعات در اروپا و آمریکا دارد انجام میشود . سهم ما در میزبانی اطلاعات بسیار ضعیف است. این نگرانکننده است که شما تمام پولت توی قلک شخص دیگری باشد، تمام اطلاعاتت در قلک یک شخص دیگری باشد. خب چرا این قلک را خودمان درست نکنیم؟ از سوی دیگر باید نگران امپراطوریهای مجازی باشیم. به نظر میرسد جهان سلطه؛ سلطه خود را از جهان فیزیکی به جهان مجازی نیز توسعه میدهد؛ اگر به سرعت جاگیری نکنیم؛ جهان سلطه، سلطه خود را بر کاربران مجازی طبقه دوم ایران نیز توسعه خواهد داد. طبق آخرین آمار 32 میلیون ایرانی، جامعه کاربران اینترنت را تشکیل میدهد. باید برای این 32 میلیون و جامعه رو به توسعه کاربران فضای مجازی ایرانی، برنامه جدی داشته باشیم.
این پهنای ذهن که گفتید منظورتان چیست؟
در مبحث آمادگی الکترونیک که از ظرفیتهای محیط مجازی صحبت میکند و در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران در آن، رتبه 68 دارد، از شش قلمرو مهم و صد متغیر صحبت میکند. 20% این ظرفیتها، ظرفیت فنی است و 80% این ظرفیت به ظرفیتهای مربوط به سیاست گذاری، آمادگی فرهنگی و اجتماعی، ظرفیتها قانونی و تجاری و رابطه تجارت و جامعه و دولت باز میگردد. اسم این 80% را میتوان پهنای ذهن گذاشت. این پهنای ذهن از اهمیت بسیار زیاد، تعیینکننده و به نوعی معنا دهنده به پهنای باند برخوردار است.
خب الان اوضاع شهر مجازی تهران چگونه است؟ به عنوان مسئول مطالعات تحقق تهران مجازی بگویید الان در چه وضعیتی هستیم و چقدر میتوان به آینده امیدوار بود؟
خوشبختانه مطالعاتی که تاکنون انجام شده مطالعات برای مطالعه نبوده، بلکه مطالعه برای کار بوده است. شهرداری تهران هم اعلام کرده که در 5 سال آینده تهران جزء 10 شهر مجازی موفق جهان خواهد شد. این خیلی حرف بزرگی است اما دور از دسترس هم نیست. اما الان رسیدن به شهر مجازی دارد در قالب برنامه 5 ساله شهرداری تهران دنبال میشود. قرار است تعیین کنند که سال اول چه اتفاقی باید بیافتد و سال دوم چطور و همین طور این برنامه ادامه پیدا بکند.
با انجام پژوهشها گامهای اولیه برداشته شده، اما طبیعتا چنین مطالعهای وقتی به دستگاه اجرایی میرسد، باید بر اساس توانایی وآن سیستم بازسازی شود. البته این نگاه وجود دارد که همه اقدامها به موازات هم انجام بشوند. یعنی این طور نباشد که بگوییم اول باید 100 درصد اقدامات و امکانات فنی فراهم بشود و بعد باید امکانات نرمافزاری به وجود بیاید . با فرض بر اینکه همه زیرساختهای فنی لازم فراهم شده ما باید برنامه ریزی و مطالعه کنیم که با استفاده از این امکانات چه برنامههایی را باید اجرا کنیم و کدام خدمات را ارائه بدهیم. الان به موازات دارد در همه این حوزهها مطالعه و البته کار میشود.
و سوال آخر اینکه شهر مجازی تهران فقط مختص کسانی است که در فضای فیزیکی همین شهر زندگی میکنند؟
نه خیر. شهر مجازی مصداق شکلگیری جهان در شهر و شهر در جهان است. تهران مجازی دیگر فقط پایتخت ایران نیست بلکه در درجه اول شهر همه ایرانیان است و در درجه بعدی امکانات خاص و عام ایجاد میکند. بعضی از امکانات آن مختص تهرانیها خواهد بود و بعضی از امکانات در معرض استفاده همگان است.