خبرگزاری ایسنا - به نظر میرسد کمرنگ بودن سواد رسانهیی در ایران به آشنایی ناکافی با اصل تکنولوژی از یک طرف و ویژگیهای آن از طرف دیگر بستگی نزدیکی دارد. گرچه حضور رایانه و اینترنت در زندگی روزمره شهروندان ایرانی افزایش یافته، اما شیوه بهکارگیری بهینه این تکنولوژی هنوز برای بسیاری مبهم است و به عقیده کارشناسان اخلاق و هنجارهای حاکم بر بهکارگیری این رسانه نیز از موارد دیگری است که کمتر در کشور به آن پرداخته شده است.
در زمانی زندگی میکنیم که رشد فزاینده تکنولوژی در حوزه رسانههای جمعی تمامی افراد جامعه را در معرض سیل اطلاعاتی قرار داده است که موجب تعدد حق انتخاب میشود اما تمیز بین دروغ و حقیقت را مشکل میکند زیرا هیچ رسانهای پا به عرصه ارتباطات نمیگذارد مگر با احساس ضرورت دفاع از یک جریان فکری و در پی آن رسانههای جمعی در اشکال مختلف بر دیدگاههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم تاثیر میگذارند و نحوه برداشتشان را از جهان شکل میدهند.
حال باید دید در این فضا چگونه میتوان مخاطب را در مقابل تاثیرات منفی و یا ناخواسته رسانهها حفظ کرد؟ و یا چطور آنچه رسانهها به جامعه و اجزای آن تزریق میکنند را با بالا بردن توانایی و آگاهی، بهتر و درستتر دریافت و درک کرد؟
سواد رسانهیی یک مفهوم قدیمی است که اولین بار در سال 1965 توسط مارشال مک لوهان در یکی از کتابهایش عینا به کار برده شد؛ مک لوهان معتقد بود زمانی که دهکدهی جهانی فرا رسد باید انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهیی دست یابند، اما در دنیای امروز اصطلاح سواد رقومی بیش از سواد رسانهیی رواج یافته است.
جهت گیری اطلاعاتی، فاکتور توجه به سواد رسانهیی
حسن بشیر - رییس دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) - معتقد است: جهتگیری اطلاعاتی، فاکتور اصلی در میزان توجه به مبحث سواد رسانهیی یا آموزش رسانهیی است؛ به بیان دیگر حجم اطلاعات را نمیتوان عامل اصلی بیسوادی در حوزه رسانه دانست، ضمن اینکه این مبحث پیش از آنکه در اصل به کارگیری رسانهها تحقق یابد، باید در دیدگاههای عملیاتی نسبت به رسانه و چگونگی حضور آن در جامعه محقق شود.
او میگوید که حضور کمرنگ بحث سواد رسانهیی یا بهعبارتی مناسبتر آموزش رسانهیی (Media Education) تنها به بخشهای آکادمیک، تالیف و حتی ترجمه در ایران منحصر نیست؛ چراکه اصولا سواد رسانهیی بحث جدیدی است که عمر تالیف و تحقیق درباره آن در جهان هم به بیش از دو دهه نمیرسد.
به اعتقاد وی جدید بودن تکنولوژی مربوط به رایانه و تحولات جهان مجازی از جمله اینترنت از دلایل توجه کمتر به سواد رسانهیی در کشور است؛ چراکه بسیاری از زوایای این تکنولوژی در حوزه مطالعات مربوط به ارتباطات جهانی، همچنان از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار بوده و کتابهای موجود در این حوزه نیز نسبتا کم هستند؛ به همین دلیل ترجمه ادبیات مربوط به این حوزه نیز کمتر دیده میشود.
اما به یاد داشته باشیم آموزش رسانهیی تنها یادگیری نحوه بکارگیری رایانه به عنوان مهمترین مصداق تکنولوژی مدرن در این زمینه نیست؛ بلکه مهمتر از آن، آشنایی با اخلاق بهکارگیری رسانه است که میتواند نوعی از تحول حقیقی در راستای این آموزش تلقی شود که در این زمینه باید دیدگاههای جدید و بدیع بسیاری را نیز طراحی کرده و آموزش داد.
برخی کارشناسان جهتگیری اطلاعاتی را فاکتور اصلی در میزان توجه به مبحث سواد رسانهیی یا آموزش رسانهیی دانسته و معتقدند فقر اطلاعات گرچه همیشه میتواند در مقایسه با کشورهای مختلف افزایش یا کاهش پیدا کند؛ ولی فاکتور اصلی دراین باره جهت گیری اطلاعاتی است. به عبارت دیگر حجم اطلاعات در این حوزه عامل اصلی بیسوادی در حوزه رسانه نیست.
شاید ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه و حتی اروپایی از اطلاعات بسیار خوبی در حوزه رسانه و تجربیات برنامهریزی یا بهکارگیری رسانههای مدرن برخوردار باشد اما نکته مهم در این باره جهتگیری است نه حجم این اطلاعات و تجربیات، ضمن اینکه این جهتگیری میتواند زمینههای اخلاق بهکارگیری رسانهیی را نیز برمبنای اطلاعاتی که برای بهکارگیری در سطح جامعه تولید میشوند، تنظیم کرده و متعادل کند.
برخی کارشناسان رسانه دلیل اصلی نگاه آکادمیک به سواد رسانهیی در ایران را نیز در همین تفاوت جهتگیری و دیدگاه عنوان و خاطر نشان میکنند: رسانههای مدرن از جمله رایانه و اینترنت باید برمبنای خاصی که در برنامهریزی توسعهیی هر کشور تعریف شده است بهکار گرفته شوند؛ چرا که اگر این برنامه توسعهیی نتواند حدود این حوزه را مشخص کند، قطعا افزایش کمی بهکارگیری این تکنولوژی مدرن شاخصی برای توسعه به حساب نخواهد آمد.
بنابراین آموزش رسانهیی یا سواد رسانهیی پیش از آنکه در اصل بهکارگیری رسانهها تحقق یابد، باید در دیدگاههای عملیاتی نسبت به رسانه و چگونگی حضور آن در جامعه محقق شود؛ زیرا بدون این نگاه عمیق، گسترش بهکارگیری فیزیکی رسانههای جدید نوعی از توسعه و آموزش یا سواد محسوب نمیشود.
حتی در شرایط نامتعادل میتوان این گسترش را بیسوادی رسانهیی و نه سواد رسانهیی تلقی کرد. در اینجاست که تفاوت اساسی میان کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه که بیشتر به گسترش تکنولوژی و نه بهکارگیری مناسب آن فکر میکنند، روشن میشود.
مشکل دیگر سرعت بهکارگیری رسانههای مدرن توسط افراد جامعه است که ضرورتهای دیگری را برروی آنان دیکته کرده است و اصولا نمیتواند منتظر بررسیها و پژوهشهای آکادمیک باشد. به عبارت دیگر سرعت تزریق رسانههای مدرن، وضعیتی نه چندان حقیقی و شاید نوعی وضعیت کاذب در جامعه به وجود آورده که مسابقهای را تداعی میکند که همه افراد جامعه ناچارند در آن شرکت کرده یا بیننده آن باشند که به هر حال نوعی از مشارکت در این مسابقه به حساب میآید.
بشیر در این باره با بیان اینکه این مسابقه بهکارگیری رسانههای مدرن، مساله آموزش را که باید پیش از این بهکارگیری مورد توجه قرار گیرد با مشکل جدی روبهرو کرده است، افزود: در این وضعیت هیچ تناسبی میان آموزش و بهکارگیری وجود ندارد. هر تلاشی هم که در این زمینه صورت میگیرد نمیتواند حجم وسیع بهکارگیری نامتناسب آن را پوشش دهد.
سواد رسانهیی، ابزار غیرقابل انکار دنیای رسانه
اما عطاءالله ابطحی - کارشناس رسانه - با تاکید بر اینکه کاربرد مفاهیم مدرن و امروزی فراوان در مکالمات روزانه، در حالی که تعریف درستی از آنها نداریم، تقریبا به یک بلا و حتی فاجعه در کشور تبدیل شده است، اظهار کرد: متاسفانه بسیاری از کارشناسان کشور حتی در حوزه رسانه با وجود کاربرد واژه سواد رسانهیی، اطلاعات کافی درباره معنای آن ندارند که متاسفانه این امر عواقب و پیامدهای ناخوشایندی داشته و دارد.
یک بحران رسانهیی
وی با اشاره به اینکه مقاله و ترجمه کافی در حوزه سواد رسانهیی در کشور وجود ندارد، افزود: در اینکه سواد رسانهیی موضوعی خوب، مهم و لازم است، شکی نیست؛ بنابراین مورد نیاز بودن این موضوع امری واضح و مبرهن است که نیاز به صحبت ندارد؛ این در حالی است که متاسفانه مباحثی که در این حوزه در مقالات و همچنین دانشگاه های کشور مطرح میشود همچنان به همین موضوعات اختصاص دارد.
به گفته او هنوز سواد رسانهیی در کشور تدریس نمیشود، مفاهیمش شکل نگرفته و در نتیجه خروجیهایی هم در این حوزه وجود ندارد که این خود، یک بحران رسانهیی است.
این کارشناس رسانه با بیان اینکه سواد رسانهیی در ایران کاربردی ندارد، تصریح کرد: فهم رسانهیی در کشور جایگاهی ندارد؛ چرا که خروجیهای رسانهیی کشور به فهم رسانهیی چندانی نیازمند نیستند. البته نداشتن سواد رسانهیی همچنین باعث شده است بعضا کارهای رسانهیی خارج از کشور را نیز که به مقصد ما انجام میشود را متوجه نشده و از تاثیرات آنها بر خودمان مطلع نشویم.
در مباحثی مانند مفاهیم رایانهیی به دلیل احساس نیاز، کتابهای زیادی چاپ میشود ولی با توجه به نگاه موجود در حوزه مسائل رسانهیی تنها حرف در حوزه سواد رسانهیی گفته میشود و اطلاعات کافی درباره آن در کشور وجود ندارد.
ابطحی در این باره توجه اندک به بحث سواد رسانهیی را ازجمله پیامدهای حرفهیی نبودن فضای رسانهیی کشور دانست و اضافه کرد: نگاه آکادمیک صرف به مسائل باعث میشود خروجی مورد نیاز در آن حوزه وجود نداشته باشد که این امر به هیچ وجه مورد قبول نیست؛ زیرا در کنار آن که تمامی کارهای عملیاتی باید از پشتوانه آکادمیک برخوردار باشند؛ مباحث آکادمیک نیز باید کاربردی باشند؛ بنابراین محصور کردن حوزه سواد رسانهیی در دانشگاهها نیز به هیچ وجه درست نیست.
در یک تعریف سواد رسانهیی یعنی هر فردی بهعنوان مخاطب یا دستاندرکار رسانه از فهم مطالب و محتوای رسانهیی برخوردار باشد. درواقع مخاطب برای آن که بفهمد برنامههای رسانهیی چطور و از چه راهی برروی او تاثیر دارند باید سواد رسانهیی داشته باشد.
اگر معتقدیم مخاطب فقط شنونده و بیننده ماست و غیر از آنچه ما میگوییم هیچ نمیشنود یا نمیبیند یا به بیان دیگر تنها به آنچه ما به او القا میکنیم باور دارد؛ میتوانیم بگوییم به سواد رسانهیی نیازی نیست؛ اما شواهد موجود در دنیای رسانهیی امروز چیز دیگری میگوید.
به اعتقاد کارشناسان مخاطب برای انتخاب درست میان حق و باطل باید دارای بینشی باشد که این بینش نیز از طریق سواد رسانهیی به دست میآید. درواقع از طریق آشنایی با سواد رسانهیی است که مخاطب میتواند بفهمد رسانه چطور با او حرف زده و تاثیرگذار است؛ زیرا در دنیای امروز رسانههای حرفهیی بهطور غیرمستقیم حرفهای مورد نیاز را با مخاطب خود بیان میکنند؛ بنابراین میتوان گفت حرفهیی نبودن عملکرد رسانهیی داخل، از جمله دلایل احساس نیاز نکردن به آشنایی با سواد رسانهیی است.
یکی از مهمترین مولفههای مهم در سیاستگذاریهای رسانهیی و ارتباطی که در نیم قرن اخیر توسط کشورهای مختلف جهت تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تاثیرات رسانهها برروی اقشار مختلف جامعه به کار رفته، سواد رسانهیی است که مخاطبانی را پرورش میدهد که توانایی گزینش دارند و شکل، قالب و محتوا در رسانههای جمعی را با نگاهی انتقادی مینگرند و نمیخواهند تحت تاثیر هژمونی فرهنگی، تعمیم فلسفه سیاسی و حفظ قدرتهایی باشند که رسانههای بزرگ برای بقای آنها ایجاد شدهاند.
تمام آنچه گفته شد نشان از اهمیت مفهوم سواد رسانهیی در عالم ارتباطات دارد که نیم قرن از ورودش به این حوزه میگذرد اما در دنیای کنونی بیش از عمر ارتباطات دارای اهمیت است و نیازمند بررسی و گسترش در بین مخاطب فهیم ایرانی است که با سیاستگذاری فعالان عرصه رسانههای جمعی اعم از مکتوب، آنلاین و دیداری و شنیداری محقق خواهد شد.