خبرآنلاین، بهنوش خرمروز - از گوشیهای همراه گرفته تا پیامک، توییتر تا تلویزیون و یوتیوب تا فیسبوک، چندکاره بودن در استفاده از رسانهها به واقعیتی در زندگی مدرن تبدیل شده است. با این حال، شمار روز افزون منابعی که همزمان از آنها اطلاعات میگیریم، میتواند توانایی ما را برای تمرکز روی یکی از آنها تحتالشعاع قرار دهد و در واقع، توان انجام چند کار همزمان به طور موثر را از ما بگیرد.
به گزارش تایمز، پژوهشها حاکی از آنند که ایمیلها، تماسهای تلفنی، پیامهای متنی و رسانههای اجتماعی آنلاین که اغلب با وجود تلویزیون، رادیو و یا موسیقی، برای کسب توجه ما در رقابتند، میتوانند بار اضافی برای مغز ایجاد کنند. بدین ترتیب، حواس ما از تمرکز بر روی فعالیتهای خاص پرت میشود و توانایی از یک کار سراغ کار دیگر رفتن در ما پایین میآید، در حالی که این توانایی کلید چندکاره بودنی است که کسانی که خوره رسانه هستند، معمولا به آن میبالند.
این مطالعه که به سرپرستی کیلفورد نس، از دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا انجام شده، از جمله اولین پژوهشهایی است که روی تاثیر احتمالی رسانههایی که مردم در زندگی روزمره خود استفاده میکنند بر تواناییهای شناختی آنان متمرکز شده است. نتایج این مطالعه در نشریه روند آکادمی ملی علوم انتشار یافته است.
دانشمندان در این زمینه مینویسند: با گسترش نمایشگرهای بزرگتری که چندین پنجره و مرورگر را در خود جای میدهند، رشد چت و پیامک و رسانههای همراهی که با انتظارات کاری و اجتماعی مربوط به پاسخگویی فوری همراه شدهاند، خیلی سریع چندکارهای رسانهای را همه جا خواهید دید. این تغییرات فشارهای تازهای بر پردازش شناختی و خصوصا تخصیص توجه وارد میآورند.
در ابتدا دانشمندان از یک پرسشنامه استفاده کردند تا ارزیابی کنند افراد با چه فراوانی از 12 منبع مختلف اطلاعات استفاده میکنند: دستگاه پرینت، تلویزیون، ویدئوهای رایانهای مانند یوتیوب و آیپلیر، موسیقی، صداهایی غیر از موسیقی، بازیهای رایانهای، تماسهای تلفنی، پیامک، چت، ایمیل، گشتن در اینترنت و برنامههای رایانهای مانند پردازش کلمات.
از نتایج این پرسشنامه ، بسته به این که هر کدام با چه فراوانی از این وسایل به طور همزمان استفاده نموده بودند، برای تعیین چندکارههای رسانهای شدید و خفیف استفاده شد. سپس به افراد هر گروه چند تست شناختی داده شد. در این تستها، افراد باید روی یک تکلیف اصلی، مانند این که چهارگوشهای قرمز رنگ روی نمایشگر رایانه تغییر جهت دادهاند یا نه، متمرکز میشدند. در برخی تمرینها به آنها اطلاعاتی اضافی داده میشد که حواسشان را پرت میکرد، مثلا در میان چهارگوشهای قرمز، چهارگوشهای آبی هم بودند که باید نادیده گرفته میشدند.
در تستهای اصلی، بین دو گروه تفاوت چندانی وجود نداشت اما وقتی اطلاعاتی که باعث پرتشدن حواس میشدند وارد تستها شدند، برای افراد گروه شدید، انجام تست به طور صحیح، زمان بیشتری میبرد. در گروه دیگری از تستها، توانایی افراد در رفتن از یک کار سراغ کار دیگر ارزیابی شد، در این مورد، بین یک تمرین متنی و یک تمرین عددی. باز هم افراد گروه شدید به طور معنادار زمان بیشتری را صرف انجام موفقیتآمیز این تست کردند.
در هر مورد، افراد گروه شدید در جدا کردن اطلاعات بیربط مشکل بیشتری داشتند، چه در مورد محرکهایی که قرار بود حواسشان را پرت کند و چه در مورد تکلیف دومی که در اولویت قرار نگرفته بود.
این نتایج میتواند نشانگر این باشد که مغز آنان به این صورت در آمده است که بر اطلاعاتی که از منابع مختلف میآید به طور همزمان تمرکز کند و به همین دلیل تمرکز بر یک کار مهم یا انتقال موثر به یک کار دیگر برای آنها دشوار است.
احتمالا افراد گروه شدید، عملکرد خود را در فعالیت اول فدا میکنند تا بتوانند از سایر منابع هم اطلاعاتی دریافت کنند. در حالیکه افراد گروه خفیف برایشان سادهتر است که در مواجهه با محرکهای حواسپرتی، توجه خود را صرف تمرکز بر یک فعالیت نمایند.
البته پژوهشگران میگویند که به مطالعات بیشتری در این زمینه نیاز است. آنها میگویند: در محیطی که بیش از پیش با رسانهها اشباع شده، استفاده همزمان از چند رسانه به طور روزافزون به پدیدهای شایع، خصوصا بین نسل جوان تبدیل شده است. به نظر میرسد این مسئله خصوصا به شواهدی نیاز دارد که نشان دهد شناخت انسان هم در توجه به دادههای چندگانه و هم انجام همزمان چندین تکلیف، مشکل دارد.