تبلیغات در مدیانیوز

 
راهنمای آنلاین روزنامه‌نگاران
 
دوره‌های دانشگاهی رسانه و ارتباطات
 

--------------------------------------------
mevlana rumi
Jalaluddin Mohammad (Rumi), the Persian Sufi poet and Mystic
--------------------------------------------
مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای
مطالعات فرهنگی، مطالعات رسانه‌ای، مطالعات ارتباطی
--------------------------------------------

 

آخرین اخبار


- گوگل ۳۲ نام دامنه را تصاحب کرد
- پرونده اکتا به دیوان دادگستری اروپا ارجاع شد
- اعتراض به خودکشی تعدادی از کارگران اپل در چین
- قوانین تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی
- فناوری‌های تشخیص چهره به کمک تبلیغات می‌آیند
- این هرم وارونه نمی‌ماند: پاسداشت ۴۰ سال روزنامه‌نگاری حسین قندی
- حمله هکرها به بازار بورس آمریکا در حمایت از جنبش وال‌استریت
- رئیس گوگل 1.5 میلیارد دلار سهامش را می‌فروشد
- تولید تبلت ۲۰۰ دلاری توسط ارتش پاکستان
- مایکروسافت چرخه زندگی ویندوزها را طولانی می‌کند

 

گروه خبری: interview

تاریخ ارسال: چهارشنبه، 28 اسفندماه 1387  

 

نشانه‌های هویت بخش

 
 

گفتگوی روزنامه اعتماد با فرزان سجودی درباره نشانه‌شناسی زندگی روزمره با تکیه بر لباس  

 
 

روزنامه اعتماد، بیژن مومیوند - چندان جای تعجب ندارد که تزوتان تودوروف فرانسوی از دو هزار سال تاریخ نشانه شناسی سخن می گوید، چراکه نشانه شناسی ریشه در کهن ترین روزگاران کنش آدمی دارد و در هزارتوی پر رمز و راز تاریخ پرورده شده است. با این همه از زمانی که فردینان سوسور از ضرورت پایه گذاری علمی تحت عنوان «نشانه شناسی» سخن گفت تنها یک قرن می گذرد. ابتدا نشانه شناسی را بیشتر در زبان و واژه ها جست وجو می کردند اما اکنون حد و مرز نشانه شناسی بسیار فراتر از زبان رفته و طیف وسیعی از پدیده ها و کنش های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... را دربرمی گیرد و پرداختن به رمزگان لباس ها، غذاها، حرکات و... جایگاه مهمی در نشانه شناسی دارند. ماشین ها، لوازم خانگی، ساختمان ها، لباس ها و... قبل از هر چیز دلالت بر موقعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی افراد دارند و در حقیقت نشانه هایی هویت بخش و منزلت آور هستند.

نشانه شناسی در ایران با نام فرزان سجودی گره خورده و او در این حوزه کتاب ها و مقالات زیادی منتشر کرده است. با توجه به فرا رسیدن سال نو و توجه ویژه ایرانیان در این ایام به خریدن لباس به سراغ سجودی رفتم و درباره نشانه شناسی زندگی روزمره (با تکیه بر لباس) با او به گفت وگو نشستم. به اعتقاد او نشانه شناسی لباس در بین نظام های نشانه یی از اهمیت بالایی برخوردار است و نقش ویژه یی در فهم زندگی روزمره و مناسبات آن دارد.

---

- به عنوان مقدمه بحث در ابتدا لطفاً اشاره مختصری داشته باشید به سیر چگونگی پیدایش و تکامل نشانه شناسی و اینکه چگونه نشانه شناسی از زبان شناسی به نشانه شناسی فرهنگی رسید.

نشانه شناسی به مفهوم امروزی در اوایل قرن بیستم توسط فردینان دو سوسور در اروپا و چارلز ساندرز پیرس در امریکا بنا نهاده شد. اگرچه این دو هیچ ارتباطی با هم نداشتند و نمی توانستند با هم تبادل آرا داشته باشند اما گویی در این مقطع با توجه به سیر تحولات رشته های علوم انسانی، تولد این علم ضرورت پیدا کرده بود. سوسور چون از یک رویکرد نشانه شناختی به مطالعه زبان می پردازد قبل از اینکه به دنبال نوشتن یک دستور زبان باشد، به دنبال توجیه این است که زبان به عنوان یک نظام نشانه یی چگونه کار می کند، کارکردهای اجتماعی آن چیست، دلالت در آن چگونه شکل می گیرد، چگونه معنا تولید و دریافت می شود و... بنابراین به این نتیجه می رسد که علم بزرگ تری به نام نشانه شناسی می تواند وجود داشته باشد. برای اینکه انسان تنها از طریق زبان عمل دلالت و تولید معنا را انجام نمی دهد بلکه آدمی در آیین ها، رفتارها، ژست ها، لباسی که می پوشد و... پیوسته در حال تولید متن و معنا است. سوسور در تعریف نشانه شناسی می گوید؛ «نشانه شناسی علمی است که به مطالعه اجتماعی نشانه ها می پردازد.» بنابراین می توان گفت سوسور از همان ابتدا به شکلی، مفهوم یک نوع از نشانه شناسی اجتماعی یا فرهنگی را در ذهن داشته است پس نشانه شناسی علمی مانند فیزیک نیست که ظاهراً قواعد آن عام و جهانشمول است و به نظر می رسد ربطی به فرهنگ های جوامع مختلف ندارد. وقتی به زندگی اجتماعی نشانه ها اشاره می کند، یعنی نشانه ها در بافت ها و بنیان های فرهنگی مختلف، ممکن است کارکردهای دلالتی متفاوت داشته باشند. از سوی دیگر پیرس تقسیم بندی جالبی از نشانه ها ارائه می دهد و آنها را به شمایلی، نمایه یی و نمادین تقسیم می کند. شمایلی مبتنی بر مشابهت است (عکس، کاریکاتور، ماکت)، نمایه یی مبتنی بر مجاورت است(مانند دلالت ردپای گرگ بر گرگ، بوها، طعم ها) و نمادین مبتنی بر قراردادهای اجتماعی یا وضعی است. (زبان، چراغ های راهنمایی) هرچند به جای این سه طبقه از نشانه ها به اعتقاد اکو بهتر است از سه نقش نشانه یی سخن گفت. بنابراین یک نشانه ممکن است در بافت ها و کاربردهای مختلف شمایلی یا نمایه یی یا نمادین باشد. سوسور چون زبان شناس بود از یک راه به نشانه شناسی پرداخته و پیرس چون یک فیلسوف پراگماتیست و منطق دان بود از راه دیگری وارد بحث شده است. در واقع سوسور و پیرس پایه های حرکت نشانه شناسی را پی ریزی می کنند و در این مرحله آغازین اصطلاحات تعریف می شود، قلمرو آن شکل می گیرد و... در سال های بعد نشانه شناسی به رشد خود ادامه می دهد و نشانه شناسان پساسوسوری چون یاکوبسن، بنونیست، یلمسلف و دیگران ظهور می کنند. در فرانسه مکتب نشانه شناسی پاریس شکل می گیرد، و همچنین رولان بارت در دهه 60 به نوعی احیاگر نشانه شناسی سوسوری می شود که البته بعدها راه خود را در مسیر پساساخت گرایی ادامه می دهد. در حقیقت بارت با کتاب عناصر نشانه شناسی سعی می کند همان علمی را که سوسور پیش بینی کرده بود، پایه گذاری کند. همچنین در امریکا نشانه شناسی پراگماتیستی و سنت پیرسی به شکل نشانه شناسی رفتاری ادامه پیدا می کند و امروز کسانی مثل سبئوک روی نشانه شناسی جانوری و تولید معنادار نشانه از سوی جانوران کار می کنند. این دو جریان و وارثان آنها هر کدام راه خود را می روند اما در جاهایی نیز توسط کسانی چون امبرتو اکو تلاش می شود همپوشی های بین این دو جریان صورت بگیرد. نکته جالب و آن چیزی که به کار ما می آید این است که چه در قلمرو نشانه شناسی پراگماتیستی امریکا و چه در حوزه سوسوری و اروپایی سرانجام به این سمت گرایش پیدا کرده اند که نشانه ها را در بافت فرهنگی شان مطالعه کنند و فرهنگ را به مثابه یک نظام پیچیده نشانه یی یا نظام نظام های نشانه یی بررسی می کنند. نشانه شناسی به این سمت آمده که در فرهنگ های متفاوت، چیزها چگونه کارکرد نشانه یی پیدا می کنند. تکه یی از پوشاک قبل از اینکه نشانه باشد یک چیز است و ممکن است در یک نگاه خیلی معمولی فقط پوشش و محافظ ما در مقابل عوارض آب و هوایی و... باشد اما رویکرد نشانه شناسانه به این می پردازد که تکه های پارچه و لباس چگونه به نشانه تبدیل می شوند و در یک فرهنگ ارزش دلالتی پیدا می کنند.

- در مورد تبدیل شدن یک شیء (در اینجا لباس) به نشانه و تفاوت های دلالتی آن، یک مثال عینی که تفاوت های معنایی و دلالت شناسانه مختلف داشته را تفسیر کنید؟

به عنوان مثال به کراوات می توان اشاره کرد. کراوات از نظر مادی یک تکه پارچه است اما این تکه پارچه وقتی به نوع خاصی از پوشاک تبدیل می شود کارکرهای ویژه یی پیدا می کند و در یک دوره از تاریخ (مثل تاریخ معاصر ایران) قلمرو دلالتی آن با تغییرات و افت و فرودهای زیادی همراه می شود و به مثابه یک نشانه بسیار پویا عمل می کند. در واقع پویایی کارکردهای نشانه یی کروات بازتابنده و همسو با تحولات اجتماعی معاصر ماست. کراوات که پوشاک بی نشان طبقه متوسط در سال 54 و 55 بوده، بعد از انقلاب دلالت های متفاوت و گاه متضاد پیدا کرده است. زمانی بر ضدانقلاب بودن، لیبرال بودن، و طرفدار غرب بودن فرد دلالت می کرد (و در بافت هایی هنوز می کند). بعد به تدریج تغییر می کند و برخی گروه های اجتماعی مثل پزشکان کراوات زدند در این برهه کراوات زدن علاوه بر کارکرد قبلی اش (یعنی دلالت بر نوعی مخالفت با جریان فرهنگی مسلط) به یکی از نشانه های برخی گروه های شغلی اجتماعی از جمله پزشک ها، وکلا و بعدها شاگرد بوتیک ها و... تبدیل شد که در این کارکرد جدیدش الزاماً همان دلالت قبلی بر لیبرال بودن را همراه نداشت. علاوه بر اینها کسی که کراوات می زند شاید هم داماد و شاید هم نشانه عید باشد (چون بعضی ها در دید و بازدیدهای سه چهار روز اول عید کراوات می زنند) و این حیات پویا وابسته به اوج و فرودهای زندگی اجتماعی است. شاید بتوان گفت تصرف سفارت امریکا در زندگی نشانه شناختی کراوات یک اتفاق مهم بود و برای مدتی کراوات را به قلمرو لیبرال بودن و اپوزیسیون نظام بودن راند چرا که این اتفاق یک جریان کراوات زن را از صحنه سیاسی ایران خارج کرد (چون اعضای دولت موقت کراوات می زدند). این مثال کاملاً مشخص می کند امروز نشانه شناسی به قلمرو زندگی اجتماعی و روزمره انسان ها کشیده شده و زندگی ما پر از نشانه های معنادار است و معناهای نشانه ها نیز ثابت و همیشگی نیست و با توجه به تحولات اجتماعی دائم در حال تغییر هستند. دیدیم که چطور قلمروی دلالی یک قطعه لباس ارتباط جدایی ناپذیر با تحولات اجتماعی دارد و چطور چندلایه و ناایستا عمل می کند.

- نشانه شناسی چگونه و از چه زمانی به متن زندگی روزمره کشیده شد و چه جریانات فکری و فرهنگی باعث این کار شدند؟

از حدود دهه 60 میلادی و به دنبال اعتصابات دانشجویی و کارگری در مه 1968 ظاهراً دوران جدیدی در اروپا و سپس در سراسر جهان آغاز شد که از قضا همسو بود با پررنگ تر شدن نقش نشانه شناسی در مطالعه زندگی روزمره. به قول بودریار سرمایه داری در این برهه داشت به سمت اقتصاد سیاسی نشانه حرکت می کرد و به جای کالا، «نشانه- کالا» تولید می کرد. همه چیز در ابعاد گسترده یی تبدیل به متن شده بود. با گسترش سرمایه داری، تولید برند، تبلیغات بازرگانی، شأن نشانه یی کالاها و مصرف گرایی گسترده باعث شد انسان ها به ماشین های خوانش متن های پیرامون تبدیل شوند (به قول بودریار غلبه ابژه بر سوژه) گویی که انسان مدرن سیزیف وار محکوم به خواندن ابدی شده و زیر سلطه متون قرار گرفته است. ما بیش از آنکه به عنوان فرد کنترل کننده معنا و رفتار خود باشیم، این نظام های اجتماعی هستند که به رفتار ما معنا می دهند و بنابراین تولد نشانه شناسی فرهنگی نیز امری اجتناب ناپذیر بود چون فرهنگ وارد قلمرو تازه یی شد و زیر سیطره هجوم نشانه ها، تبلیغات، مصرف گرایی و... قرار گرفت. تا قبل از سلطه «نشانه-کالا» جنبه بهره وری و کارکردی کالاها و لباس ها شاید به جنبه ارزش نشانه یی آنها می چربید اما اکنون کالاها بیش از بهره وری، شأن اجتماعی و نشانه یی پیدا کرده اند (اعم از لباس، موبایل، وسایل خانگی، ماشین و...). خرید وسایل و لباس های مد روز به خاطر کارکرد و بهره وری بهتر آنها نیست بلکه بیشتر دلالت بر قدرت اجتماعی و اقتصادی فرد دارند.

بارت در فرانسه از بنیانگذاران نشانه شناسی فرهنگی است که راجع به معماری، برج ایفل، اتومبیل، لباس و...حرف زده ولی به اعتقاد من نشانه شناسان مکتب تارتو- مسکو و کسانی چون لوتمان، آسپنسکی، تروپ و سونسون در سوئد در نظریه پردازی در باب نشانه شناسی فرهنگی نقش اساسی داشته اند.

- در نشانه شناسی فرهنگی، تبدیل شدن کالا به نشانه موضوع و مساله اصلی است یا تبدیل شدن کالا به متن؟

هر دو، ولی در ابتدا چیزها (کالاها) زندگی روزمره، شأن نشانه یی پیدا کردند و در گام بعدی فراگیری متونی مطرح است که کالاها نیز به بخشی از آن تبدیل می شوند. همه کالاها غیر از کارکردهای واقعی شان، تبدیل به متون صوری (تصویرها، تصویرهای متحرک، تلویزیون، بیلبوردها، پوسترهای تبلیغاتی و...) شدند. یک فضای درهم آمیخته از هنر و نظام های تولید معنا و متن، کالا و... به وجود آمده که حول «متنیت- نشانگی» می چرخد. عصر، عصر تولید نشانه است و کالا در حاشیه تولید نشانه قرار گرفته است. ویژگی مشخص و بارز کالاها در مراحل اولیه جامعه سرمایه داری استحکام و کارکرد بالای کالا بود اما امروز کالاها را به این دلیل تولید نمی کنند که ماندگاری بالایی داشته باشند بلکه به این دلیل تولید می کنند که شیک هستند و شیکی یک مفهوم نسبی است که بناست پذیرفته شود و برای دارنده کالا، شأن اجتماعی تولید کند. نظام های متنی که این مفهوم را به کالاها و وسایل می بخشند، چند روز دیگر همین صفت شیکی را از آن می گیرند و کالای دیگری را جانشین آن می کنند. اقتصاد اکنون دائماً در فضای دلالت کار می کند نه در فضای بهره وری و کارکرد کالا؛ اینچنین است که نشانه ها و متون از اصل مهم تر شده اند. مثلاً در تبلیغات پودر لباسشویی گفته می شود حاوی آنزیم های لیپاز و فلان. همه هم می گویند فلان چون اصلاً نمی دانند چه هست. تولیدکننده هدفش از تولید این متن این است که ما را مرعوب متنی کند که از گفتمان علمی بهره گرفته است.

- تولید متن و منزلت بخشی از طریق متن در مورد لباس چگونه صورت می گیرد؟

در مورد لباس این اتفاق این گونه می افتد که مثلاً می گویند نیکول کیدمن از مزون x لباسش را خریده و در جشنواره کن شرکت کرده بود. این یک پیرامتنی است برای متن لباس او یا برعکس لباس او پیرامتنی است بر متن مزون و مارک لباسی که قرار است از طریق او شأن پیدا کند. در چنین بستری است که مساله برند جایگاه نشانه شناختی پیدا می کند و به دنبال آن برندهای تقلبی وارد عرصه می شوند. اگرچه مصرف کننده می داند برندی که انتخاب کرده اصل نیست و تقلبی است اما چون در نظام تولید شأن های اجتماعی، مفهوم برند وارد شده، برند تقلبی جایگاه نشانه شناختی فقدان مارک را پر می کند. توده ها از این طریق می توانند مارک داشته باشند. چون قبل از اینکه اصل یا تقلبی بودن مارک مطرح باشد، خود مفهوم مارک و مارک دار بودن به محل تولید شأن و دلالت تبدیل شده است.

- گاهی خود مارک های اصلی به کارخانه ها و شرکت های دیگر سفارش می دهند، به عنوان مثال وسایل بسیاری با مارک سونی تولید می شود، در حالی که بسیاری از آنها را کمپانی اصلی سونی تولید نکرده ولی اجازه داده با برند سونی تولید شود. از منظر نشانه شناسی این مساله چگونه تبیین و تفسیر می شود؟

سرمایه داری وارد مرحله یی شده که کمپانی های بزرگ و چند ملیتی فقط نشان می فروشند. مثلاً NEC اصلاً جایی کارخانه ندارد و تنها امتیاز استفاده از نشانش را می فروشد و حداکثر یک نظارت کیفی روی تولیدکننده می کند که برای مدت زمانی تحت شرایطی امتیازش را بفروشد. مثال دیگر محصولات نایک است که بخش زیادی از کفش های آن در ویتنام تحت عنوان نایک تولید می شود. این کار بیانگر رخ دادن تحولات عجیبی در ساختارهای فرهنگی و اقتصادی است که تایید کننده بحث نشانه شناسی فرهنگی است. اینکه سرمایه گذار ویتنامی به دنبال خرید برند نایک است، حکایت از آن دارد که قلمرو دلالتی نشانه ها از خود کالاها گسترده تر شده است. ما در مرحله یی هستیم که به وسایل و کالاهای مصرفی زندگی روزمره مان از طریق اینکه چه نشانی دارد، معنا می بخشیم نه از طریق کیفیت و جنس کالا. بنابراین معنا دادن به زندگی روزمره معاصر به شدت وابسته به نشانه ها است که شامل برندها هم می شود. اکنون این نشان است که در کانون و محور قرار گرفته و کیفیت جایگاه حاشیه یی پیدا کرده است.

- کیفیت به چه دلیل به حاشیه رفته، به دلیل مسائل اقتصادی یا نه صرفاً به خاطر تبلیغ و تحمیل مارک؟

به دلیل اینکه یک مارک و نشانه روی پوشاک بی درنگ در شبکه دلالتی نشانه های نظام صوری و افتراقی پوشاک قرار می گیرد (نایک، لی وایز، لی و...) اسم ها نیستند که در شبکه افتراقی قرار می گیرند، بلکه این نشانه ها هستند که قابلیت قرار گرفتن در یک شبکه صوری و افتراقی را دارند و در نتیجه قابلیت ارزشیابی متنی را پیدا می کنند. مارک ها همچون واژه ها بهترین ابزار شکل دادن به یک نظام صوری هستند، اما اجناس و کیفیت آنها برای این کار مناسب نیستند و نمی توانند در نظام صوری دلالت عمل کنند. مارک ها در یک نظام افتراقی به سرعت می توانند جایگاه تمایزی پیدا و از طریق جایگاه تمایزی شان تولید معنا، منزلت اجتماعی و...کنند.

- از تفاوت های مهم نظام نشانه یی لباس با نظام های نشانه یی دیگر، پدیدارگی آن و همچنین کارکرد فراوانش در زندگی روزمره انسانها است. با توجه به این دو ویژگی به نظر می رسد نشانه شناسی لباس می تواند نقش مهمی در فهم نشانه شناسی زندگی و فرهنگ روزمره داشته باشد.

به همین دلیل است که پوشاک به مثابه یک نظام نشانه یی بسیار اهمیت دارد، برای اینکه پدیداری ترین وجه شخصیت انسان پوشاک است و حتی با پوشاک می توان تقلب و خود را به گونه دیگری معرفی و وجوهی از شخصیت را زیر آن پنهان کرد. قلمرو معنایی پوشاک بسیار گسترده است، هر چند به ظاهر بسیار طبیعی به نظر می رسد. اصولاً نظام های نشانه یی همیشه کوشش می کنند عملکردی ناخودآگاه برای مخاطبان شان داشته باشند. و تنها نشانه شناسان هستند که بسیار آگاهانه و هوشیارانه به کارکرد نشانه ها نگاه می کنند. نشانه شناسان معتقدند رمزگان های متعددی فضای فرهنگی جامعه را می سازند که دائم در حال تحولند. در میان کالاها، چیزها و اشیا، بعضی ها نسبت به دیگر چیزها جایگاه مهم تری دارند. مثلاً اگر نظام نشانه یی پوشاک با نظام نشانه یی لوازم خانگی مقایسه شود، مسلم است که نظام نشانه یی پوشاک مولدتر، پویاتر و معناسازتر از نظام نشانه یی لوازم خانگی است چرا که پوشاک بیشتر در معرض دید است و نقش بیشتری در زندگی روزمره انسان ها دارد، سیال تر است و وقتی به متن تبدیل می شود مورد خوانش بیشتری قرار می گیرد.

- نظام نشانه یی لباس با سایر نظام های نشانه یی چه اشتراک ها و افتراق های دیگری دارد؟

نظام نشانه یی پوشاک مانند هر نظام نشانه یی دیگری از طریق محورهای انتخاب و ترکیب (ساختار نحوی) کار می کند، چه یک مرکز مد این را انجام دهد و چه خودمان انجام دهیم و چه همسو با آن مرکز مد انجام دهیم. ما زمانی که می خواهیم لباس بپوشیم پیوسته در شبکه یی از متون و پیرامتن ها، از مجموعه یی از امکانات (محور جانشینی) انتخاب می کنیم و با توجه به قواعد ترکیب پذیری آنها را با هم ترکیب می کنیم. قواعد ترکیب پذیری مربوط به بخشی از فرهنگ است که رفتارهای فرد را کنترل و قاعده تولید می کند. طبق هنجارها و قواعدی که در این بخش تولید شده مثلاً نمی توان پیراهن و کت و شلوار رسمی را با کفش اسپرت ترکیب کرد. اگر کسی با کت و شلوار کفش اسپرت بپوشد ناهنجار یا هنجارگریز محسوب می شود که اتفاقاً گاهی از طریق همین هنجار گریزی و بی هنجاری مفاهیم تازه یی تولید می شود. بخش زیادی از جنبش های آوانگارد در حوزه مد و پوشاک از طریق جنگ با هنجارهای پوشاکی رسوب شده در فرهنگ شکل گرفت. بعضی هایشان فقط در حد روی صحنه مد باقی می مانند (مثل شلواری که یک پاچه ندارد و...) به عبارت دیگر اینها را می توان شعر و نمایش پوشاکی دانست، اما برخی دیگر تا حدودی مورد استقبال قرار می گیرد. در ایران کت و شلوار ساده و بی نشانی که امروز فراگیر شده وقتی مقابل لباس های سنتی آن زمان قرار گرفت، شاید نوعی قرتی گری شهری به حساب می آمد و لباس های هنجارگریخته امروز نیز ممکن است در آینده به هنجار لباسی تبدیل شوند و در فرهنگ رسوب کنند.

- فرهنگ آیا می تواند خود را به نشانه ها تحمیل کند؟

همیشه یک رابطه دوسویه وجود دارد. فرهنگ چون بخش رسوب شده کارکرد نظام های نشانه یی است، دائماً در حال تحمیل کردن معناهای خودش است. وقتی می گوید این لباس را نپوش چون زشت است، در حال تحمیل یک دلالت است. از طرف دیگر یک انرژی در کارکرد و حیات نشانه ها وجود دارد که سعی می کند معناهای رسوب شده در فرهنگ را تغییر دهد. موتور پویایی و تغییرات فرهنگی همین رابطه دیالکتیکی است وگرنه ما هنوز باید مثلاً با همان فرهنگ هخامنشی زندگی می کردیم. زمانی که پوشاک جین وارد بازار ایران شد (اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50) برای بسیاری قباحت داشت و لباس جین پوشیدن را ضدهنجار می دانستند، در حالی که همان زمان در امریکا جین پوشاک سخت کارگری بود. حتی نشانه ها وقتی سفر می کنند دلالت هایشان عوض می شود. وقتی نشانه ها از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر حرکت می کنند معناهایشان تغییر و معناهای تازه یی پیدا می کنند و گاهی همین تعارض معناها در مرزها باعث تعارض معنایی و سرگشتگی می شود. در سال 56 اگر زنی لباس زنان امروزی طبقه متوسط را می پوشید دلالت بر مذهبی بودنش داشت، اما همین لباس در سال 87 به عنوان بد حجاب قلمداد می شود.

- روی لباس بعضی از جوان های ایرانی طرح ها و شکل هایی هست که آنها اصلاً از معنا و مفهوم آن خبر ندارند و فقط به خاطر اینکه ظاهر آن را دوست دارند، استفاده می کنند.آیا این هم بخشی از همان سرگشتگی است که به آن اشاره کردید؟

یکی از دلایل آن انتقال نشانه ها بدون انتقال تاریخ و بافت و بستر اجتماعی آنها است. آنها فکر می کنند لباس هایی که می پوشند یک جریان تازه پوشاک و مد است، بدون اینکه از دلالت های بافتی و فرهنگی آن اطلاع داشته باشد. در ایران مهم ترین دلالت لباس هایی با طرح های خاص به روز بودن است و جوانان سعی می کنند از سنت ها تبعیت نکنند و متفاوت باشند، ولی شاید از دلالت طرح و مدی که استفاده می کنند در بافت اصلی اش اطلاع نداشته باشند. این نشانه ها در سفری که به اینجا کرده اند فقط وجه دلالتی متفاوت بودن و به روز بودن را با خود آورده اند. نکته دیگر این است که سرگشتگی در نظام نشانه یی پوشاک کمتر از بسیاری از نظام های نشانه یی دیگر است. به قول بارت لباس بر خلاف زبان این امکان را دارد که مرکز تصمیم گیری داشته باشد. هر چقدر هم مراکزی چون فرهنگستان زبان بخواهند نوعی مرکز تصمیم گیری برای زبان باشند، اما زبان به عنوان یک پدیده اجتماعی و تاریخی زیر بار دستور و سفارش نمی رود. برخلاف زبان مراکز تصمیم گیری در مورد لباس کار می کنند و مراکزی هستند که برای توده های وسیعی معنا تولید می کنند که یکی از مهم ترین معناهایشان متفاوت بودن است. اگرچه موج های لباس سریع می آیند و می روند، اما یک نشانه شناس لباس فقط به موج هایی که با سرعت می آیند و می روند، نگاه نمی کند و به جنبه های ماندگارتری از پوشاک که با تحولات اجتماعی و تاریخی همراه هستند، نیز توجه می کند. مثلاً پوشاک خانم ها و سیر تحول آن در بعد از انقلاب و پدیده ترکیب مقنعه عربی و مانتوی اروپایی به طور گسترده یی قابل مطالعه است.

- مد با نشانه شناسی چه ارتباطی دارد و فرآیند بازار چه تاثیری بر این دو دارد؟

مد نظام نشانه یی لباس است که ویژگی بارز آن انگیختگی است. در مورد نظام نشانه یی زبان گفت وگوهای روزمره ما بیشتر قراردادی است، اما شعر دارای انگیختگی است. بر همین اساس می توان مد را انگیخته ترین سطح نظام نشانه یی پوشاک دانست که سطح دلالتی آن بسیار بالا است. بازار می داند مراکز تصمیم گیری مد بیشتر رسانه ها هستند و چشم مردم به آنها است،بنابراین بازار برای اینکه به حیات خودش ادامه بدهد تا آنجایی که امکان دارد از مد تبعیت می کند. مد شدن لباسی در سطح توده ها فرآیند پیچیده یی دارد، از یک طرف خریدار پوشاک قبل از اینکه ویترین فروشگاه را نگاه کند به ویترین مد، شبکه های پخش مد، مزون ها و... نگاه می کند و بعد در ویترین مغازه ها دنبال مدهای انتخابی دلخواه می گردد. بنابراین مد نه تنها به جریانات فرهنگی پوشاک شکل می دهد بلکه به سوگیری سرمایه ها و اقتصاد در پوشاک نیز شکل می دهد چون اقتصاد اگر از مد تبعیت نکند مشتری اش را از دست می دهد. از طرف دیگر اگر سرمایه داران بزرگ تصمیم بگیرند یک مرکز مد را زمین بزنند و از آن تبعیت نکنند، مدهای آن مرکز وارد زندگی روزمره توده ها نمی شود و در نتیجه اعتبار و ارزش آن مرکز از بین می رود. پس مثل چیزهای دیگر بین مد و بازار نیز یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد.

- گاهی یک نوع لباس در مقطعی مد می شود و بعد از مدتی به طور طبیعی از مد می افتد، اما پس از گذشت چند دهه باز همان لباس تبدیل به مد می شود. این فرآیند رفت و برگشت چگونه اتفاق می افتد؟

به دلیل اینکه نظام نشانه یی پوشاک ساختار نحوی محدودی دارد ناچار است هرچند وقت یک بار خودش را تکرار کند. دلیل دیگر آن است که هر شکلی (چه در مد و چه در ادبیات و...) بعد از مدتی برای مخاطب آشنا می شود و وقتی آشنا شد دیگر دیده نمی شود و برجستگی زیبایی شناختی خود را از دست می دهد و از مد می افتد در نتیجه شکل های تازه یی به عرصه می آیند. از مد افتادن بلایی است که سر هر آوانگاردی می آید. بازگشت مدها در پوشاک نیز طبق همین قاعده است. مدی که دوباره می آید، این بار هم آشنایی زدایی می کند و هم نوستالژی گذشته را نیز با خود می آورد و بخشی از جذابیتش به این نوستالژی مربوط می شود.

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg Socializer  
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook FriendFeed