سایت خبرآنلاین، پیروزه روحانیون - این روزها سرویس عکس مطبوعات دیگر رونق و تمرکز گذشته را ندارد. مسئولیت بسیاری از عکاسانی که در سرویس عکس مشغولند، به جستجوی عکس در سایتها، پایگاههای عکس و خبرگزاریها و عکاسی از شخصیتهایی که با آنها مصاحبه شده و این قبیل فعالیتها محدود شده است. دیگر رقابت و اشتیاق برای تهیه عکس خبری در میان عکاسان مطبوعات از بین رفته و تمام عکسهای روزنامهها شبیه هم و حتی گاهی دقیقا یکی است.
پیش از اینکه مزایا و معایب این جریان را بررسی کنیم و نتیجه بگیریم که این اتفاق پیشرفتی است در کار روزنامهنگاری یا یک فاجعه ژورنالیستی، میخواهیم علت ایجاد چنین جریانی را بدانیم.
«یلدا معیری»، عکاس 27 سالهای که 9 سال قبل عکاسی را به صورت تجربی آغاز کرد و از جمله عکاسانی است که سعی کرده در بسیاری از وقایع مهم جهان حضور داشته باشد و عکاسی کند؛ از جمله: جنگ افغانستان (1379)، جنگ عراق (1382)، واقعه سونامی در اندونزی (1383)، زلزله پاکستان (1384)، انتخابات پارلمانی افغانستان (1384)، جنگ لبنان (1385)، آزادسازی اسرای فلسطینی در لبنان (1387) و جنگ گرجستان (1387). او در این سالها هم برای مطبوعات، هم برای سایتها و خبرگزاریهای داخلی و هم برای آژانسهای عکس فعالیت کرده و همین موضوع، دلیل انتخابش برای گفتوگو بوده است.
عکس یک رسانه است؛ به عنوان یک عکاس چقدر با این نظریه موافقید؟
عکس تأثیرگذار است اما به نظر من رسانه غیر از تأثیرگذاری ویژگیهای دیگری هم باید داشته باشد، بنابراین عکس میتواند رسانه باشد، اگر اجازه نشر و عرضه برای مخاطب را داشته باشد.
عکس در کشور ما چقدر یک رسانه محسوب میشود؟
یکی از استادان ما میگفت: ما ملت گوش هستیم نه ملت چشم، و به همین خاطر ادبیات بیشتر از هنر تجسمی در این سرزمین با اقبال و موفقیت روبهرو بوده است اما به نظر من حداقل امروز دیگر این حرف صدق نمیکند و این عدم موفقیت در همه عرصههای خبری (حداقل) به چشم میخورد؛ چه تصویری، چه نوشتاری. چون رسانههای ما رسانههای آزادی نیستند، در نتیجه ما نمیتوانیم از عکس به اندازه یک رسانه توقع داشته باشیم. عکس در جامعهای میتواند رسانه محسوب شود که اجازه و آزادی نشر داشته باشد. شما ببینید عکس خبری و رسانهای موفق در کدام کشورها وجود دارد. آیا در ونزوئلا یا کوبا یا سوریه رسانه موفق داریم؟ در حالیکه این کشورها عکاسان بسیار موفقی دارند. از آن سو در کشوری مثل فرانسه چرا لوموند و فیگارو وجود دارد و عکسهای خوبی هم منتشر میشود؟ چون در آن مملکت وقتی پلیس با باتوم بر سر دانشجو میکوبد، عکاس و خبرنگار حق تهیه عکس دارد و وقتی عکس گرفت، اجازه دارد آن را منتشر کند.
1آذر امسال که دانشگاه تهران شلوغ شده بود، من با هزار زحمت توانستم خودم را به داخل دانشگاه برسانم و عکسهای خوبی هم از این ماجرا تهیه کردم. عکسهایی از دانشجویان معترض و پلیسی که در آن سو با لگد در را شکسته است. این عکسها گویای مسائل زیادی هستند؛ بیانگر اعتراض بخشی از مردم این کشور است نسبت به هر چیز و واکنش پلیسی که علیرغم همه دستورات و توصیهها نتوانسته خودش را کنترل کند و به خشونت متوسل شده است. من به عنوان یک عکاس خبری با هزار زحمت توانستم چنین عکسهایی تهیه کنم اما حتی امیدوار نبودم به انتشار این عکسها؛ و همینطور هم شد، چون سردبیر ترجیح داد یک عکس آرشیوی از کنگره حج در روزنامه چاپ کند که دردسر کمتری هم دارد.
شما آزاد نبودن رسانهها را دلیل این محدودیتها دانستید، فکر نمیکنید بخشی از این مشکل به ضعف رسانهها مربوط باشد؟
چرا، بخش بزرگی از مشکل ما این است که دستاندرکاران رسانهها نمیدانند رسانه یعنی چه و تحلیل درستی از آن ندارند؛ به خصوص در موارد بصری. واقعیت این است که بیشتر افرادی که در رأس رسانههای ما هستند، آدمهای رسانهای نیستند و معمولاً چون در شغلهای قبلیشان نقشها و سمتهای مهمی داشتند، همچنان باید برای سمتهای مهم انتخاب شوند؛ پس به یکی از رسانههای بزرگ میآیند و در نقش سرپرست و مدیر آن رسانه فعالیت میکنند. نه به دلیل اینکه علم و آگاهی و تجربه این کار را دارند، بلکه فقط به خاطر اینکه باید در یک سمت مهم ایفای نقش کنند. عدهای دیگر هم به خاطر مصلحتهای سیاسی به عنوان مدیر رسانه انتخاب میشوند.
شما هم در روزنامه و هم در خبرگزاری فعالیت کردید، به نظر شما چه چیزی باعث کمرنگ شدن فعالیت واحد عکس در مطبوعات شده است؟
حدود سه چهار سال پیش متأسفانه در خبرگزاریها خشت کجی گذاشته شد توسط آقای فاتح، رئیس وقت ایسنا، که تبعاتش تا امروز گریبانگیر عکاسان مطبوعات است. آن زمان آقای فاتح میخواستند اتفاقات دولت آقای خاتمی در ابعاد وسیع و گسترده منتشر شود. بنابراین یکی از اقداماتشان در این زمینه، انتشار عکسهای خبری در ابعاد بزرگ و کیفیت خوب به صورت رایگان روی سایت بود. خبرگزاری ایسنا با اهداف سیاسی این کار را کرد. بعد از آن ایلنا با همین هدف عکسهایی با ابعاد بزرگتر روی سایتش گذاشت و بعدتر فارس و مهر و جامجم آنلاین هر کدام عکسهایی با ابعاد بزرگتر و کیفیت بهتر و رایگان در اختیار مخاطبان و نشریات قرار دادند. همین امر باعث شد روزنامهها کمکم دست به تعدیل نیرو در سرویس عکس بزنند؛ عده زیادی از عکاسان بیکار یا جذب خبرگزاریها نشدند و در نتیجه روزنامههای متعدد عکسهایی مشابه هم برای اخبارشان چاپ کردند، چون بیشتر آنها از عکسهای خبرگزاریها استفاده میکردند.
چرا عکاسان مطبوعات اقدامی برای مقابله با این جریان نکردند؟
چون ما در ایران قانون کپیرایت نداریم و بسیاری از سردبیران میتوانند با مسئول خبرگزاری تماس بگیرند و بگویند فلان عکس را در ابعاد بزرگتر از آنچه روی سایت گذاشتید، برای ما بفرستید تا بتوانیم در صفحه اول روزنامه چاپ کنیم و وقتی با درخواست مبلغی برای آن عکس مواجه میشوند، پاسخشان این است: «خبرگزاریها و سایتهای دیگری هستند که عکس را رایگان برایمان میفرستند، با آنها تماس میگیریم».
خبرگزاریها حتی لوگو و نشانه خبرگزاری را هم طوری گوشه عکس حک میکنند که خرج از بین بردنش تنها یک کراپ ساده در فتوشاپ است. بسیاری از روزنامهها و نشریات هم لطف میکنند عکس را چاپ میکنند بی آنکه زحمت نوشتن نام خبرگزاری و عکاس را در کنار عکس به خودشان بدهند. به این ترتیب عکسهای بسیاری از عکاسان چاپ میشود، بدون آنکه مخاطبان نام عکاس را بدانند یا مسئولان رسانهها مبلغی برای استفاده از نتیجه زحمت آن عکاس بپردازند. اعتراض عکاسان هم به هیچ نتیجهای نمیرسد، چون نهایتاً آنها به خبرگزاریها میپیوندند و برای آنها عکاسی میکنند، چون باید زندگیشان را بگذرانند با پولی که از راه عکاسی بهدست میآورند.
در سفرهایی که برای عکاسی به دیگر کشورها داشتید، حتماً با عکاسان رسانههای دیگر کشورها تعامل داشتید. وضعیت عکاسان خبری در کشورهای دیگر به چه صورت است؟
ببینید، در خاورمیانه عکاسان دو کشور حرف اول را میزنند؛ ترکیه و ایران. ما در کشورمان عکاسان خوبی داریم که بسیار قوی و باانگیزه هستند. من برای عکاسی در کشورها و موقعیتهای مختلفی حضور داشتم و با عکاسانی از کشورهای دیگر مواجه میشدم که از بسیاری از همکاران من غیرحرفهایتر و کمتجربهتر بودند و از یک رسانه بسیار کماهمیتتر از رسانههای ما آمده بودند. این افراد به کشورهای مختلف سفر میکنند، پول میگیرند، عکاسی میکنند و تجربه بهدست میآورند. درحالیکه بچههای ما با تمام انرژی و استعدادی که دارند، مجبورند به سختی و با سرمایه شخصی به این سفرها بروند یا همیشه از کسب این تجربهها محروم باشند.
سفر برای تهیه عکس خبری در رسانههای ما تعریف نشده است. اگر به مدیر رسانهای که در آن کار میکنی بگویی در یک جای دنیا سونامی اتفاق افتاده، میگوید مهم نیست. حتی اگر تمام رسانههای دنیا روی این موضوع متمرکز شده باشند، بیشتر مدیران رسانهای ما آنقدر متوجه اهمیت خبری آن نیستند که حاضر باشند برای تهیه خبر و عکس دست اول هزینههای اعزام خبرنگار را بپردازند. البته عکاسانی هم هستند که نمیتوانند عدم درک رسانهای را بهانه کنند و دست روی دست بگذارند، بنابراین بار سفر میبندند و با سرمایه شخصی راهی میشوند، به این امید که شاید با دریافت حقالتصویر عکسها بخش کوچکی از هزینههای سفر را دریافت کنند.
ببینید، مشکل مالی مشکل کمی نیست. وقتی شما برای پوشش خبری و عکاسی به کشوری که در آن واقعهای اتفاق افتاده سفر میکنید، و به خاطر مشکلات مالی نمیتوانید در هتلی که محل اقامت خبرنگاران دیگر کشورها و خبرگزاریها است اقامت کنید، بسیاری از اخبار، نشستها و نکات مهم خبری را از دست میدهید. چون شما مجبورید در جایی ارزان و دور از هتل خبرنگاران اقامت کنید و نهایتاً میتوانید هر روز خودتان را به لابی هتل برسانید و با خبرنگاران گپ بزنید و از خبرها مطلع شوید؛ در حالیکه در چنین شرایطی باید نزدیک و در دسترس اطلاعات و انتقال خبرها باشید. تو باید بین خبرنگاران باشی، با آنها سر یک میز غذا بخوری، با آنها در تعامل باشی تا همیشه در جریان اخبار قرار بگیری. بزرگترین تعاملهای خبری بین خبرنگاران سر میز غذا (به خصوص صبحانه) صورت میگیرد. بچههای ما همیشه در شرایط بسیار سخت و بدی اخبار را پوشش میدهند. این در شرایطی است که در بسیاری از کشورها برای فعالیتهای رسانه اهمیت قائلند و امکانات را برای حضور خبرنگاران و عکاسان در اتفاقات و جریانات خبری در نقاط مختلف دنیا فراهم میکنند، طوریکه عکاس و خبرنگار بتواند بر خبر مسلط و متمرکز شود و نگران هزینهها و مشکلاتی از این دست نباشد.