تبلیغات در مدیانیوز

 
راهنمای آنلاین روزنامه‌نگاران
 
دوره‌های دانشگاهی رسانه و ارتباطات
 

--------------------------------------------
mevlana rumi
Jalaluddin Mohammad (Rumi), the Persian Sufi poet and Mystic
--------------------------------------------
مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای
مطالعات فرهنگی، مطالعات رسانه‌ای، مطالعات ارتباطی
--------------------------------------------

 

آخرین اخبار


- گوگل ۳۲ نام دامنه را تصاحب کرد
- پرونده اکتا به دیوان دادگستری اروپا ارجاع شد
- اعتراض به خودکشی تعدادی از کارگران اپل در چین
- قوانین تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی
- فناوری‌های تشخیص چهره به کمک تبلیغات می‌آیند
- این هرم وارونه نمی‌ماند: پاسداشت ۴۰ سال روزنامه‌نگاری حسین قندی
- حمله هکرها به بازار بورس آمریکا در حمایت از جنبش وال‌استریت
- رئیس گوگل 1.5 میلیارد دلار سهامش را می‌فروشد
- تولید تبلت ۲۰۰ دلاری توسط ارتش پاکستان
- مایکروسافت چرخه زندگی ویندوزها را طولانی می‌کند

 

گروه خبری: interview

تاریخ ارسال: شنبه، 3 اسفندماه 1387  

 

شکاف اطلاعاتی به شکاف فرهنگی منجر شده است

 
 

گفت‌وگوی روزنامه اعتماد با آنابل سربرنی، مدیر موسسه بین المللی تحقیق در ارتباط جمعی درباره شکاف میان ایران و غرب 

 
 

روزنامه اعتماد، پدرام الوندی و علی شاکر - آنابل سربرنی یک سالی است که به عنوان دبیرکل انجمن بین المللی تحقیق در ارتباط جمعی برگزیده شده است. او علاوه بر این مدیر مرکز مطالعات فیلم و رسانه وابسته به مدرسه مطالعات آسیایی و آفریقایی (SOAS) دانشگاه لندن است. او در سه کشور ایران، امریکا و انگلستان ارتباطات درس داده است و در همه این سال ها به سبب زندگی مشترک با استاد ایرانی ارتباطات، دکتر علی محمدی، علاوه بر تسلط خوب به زبان فارسی با مسائل مربوط به ایران آشناست. می گوید کتابی نیز درباره وبلاگ نویسی در ایران در دست تالیف دارد. او به حق تکثیر (کپی رایت) به عنوان راهی برای توانمند سازی فرهنگی ایران اشاره کرد؛ مساله یی که می تواند به آگاهی بیشتر افکار عمومی غرب از ایران منجر شود و در نهایت به کاهش شکاف میان ایران و غرب بینجامد؛ شکافی که به عقیده او بیش از هر چیز دیگری ناشی از نبود شناخت از ایران در میان مردم کشورهای غربی است. روی میز اتاقش نسخه هایی از سه فیلم مشهور سینمای ایران را دیدیم؛ سارا و لیلای مهرجویی و مادر علی حاتمی. او گفت هم «مادر» است و هم دو دختر به نام های «لیلا» و «سارا» دارد و از این رو این سه فیلم برایش تداعی خاصی دارند، از روزهای حضورش در ایران و انقلابی که از نزدیک شاهد آن بوده است.

- به نظر می رسد فرصت هایی که گسترش اینترنت پیش روی ایران قرار می دهد، مورد غفلت واقع می شوند؟

سیاستگذاران اینترنت در ایران با فواید آن آشنا نیستند. آموزش الکترونیک، سلامت الکترونیک و تجارت الکترونیک و نظایر این را نمی شناسند. از اینها مهم تر حقوق مولف در ایران هنوز شناخته شده نیست و اهمیت آن مورد توجه قرار نگرفته است. مثلاً وقتی یک ایده خلاقانه مطرح و منتقل می شود، برای صاحب آن چیزی باقی نمی ماند و جریان اقتصادی او مختل می شود، با این اوصاف شما در ایران بسیار متضرر می شوید. در اینجا فیلم های خوبی ساخته می شوند، موسیقی غنی وجود دارد و نرم افزار نویسان خوبی دارید اما هیچ کس نمی تواند با اتکا به ایده ها و دارایی های معنوی اش زندگی کند.

- اثر بلند مدت این پدیده در کجا خود را نشان می دهد؟

در 50 سال گذشته غرب با همه وسعتش در تولید فرهنگ بسیار قوی بوده است. یکی از پنج بخش اصلی اقتصاد در اروپا به محصولات فرهنگی اختصاص یافته است. بازی های رایانه یی، فیلم و موسیقی از جمله اینها هستند. غربی ها علاوه بر ایجاد گردش مالی به کمک این محصولات بر فرهنگ های دیگر نیز نفوذ دارند. در تمام دنیا مردم به فیلم های هالیوودی علاقه مند هستند. هم دوره های من دوست دارند به صدای بیتلزها گوش کنند و هم دوره های شما در همه دنیا صدای بریتنی اسپیرز را دوست دارند. تولید این محصولات ایجاد اشتغال می کند و در عین حال به افزایش نفوذ فرهنگی کمک می کند. اما در ایران به بسط صنایع فرهنگی کمک نمی کنید و این داشته های کنونی یک روز تمام می شوند. با این روال محصولات فرهنگی شما نه درآمد زایی خواهند داشت و نه در دنیا مورد توجه قرار می گیرند. شما به من بگویید الان فرهنگ ایران در کجای دنیاست؟ فیلم های خوبی در ایران ساخته می شود و می تواند فیلم های بهتری هم ساخته شود که به دلیل رشد نکردن صنایع فرهنگی آنها نیز فضایی برای رشد نیافته اند. موسیقی سنتی ایران نیز دارای ظرفیت های بسیاری است که می تواند مورد توجه قرار گیرد.

- با این حساب، این مساله روی شناخت جهانیان از ایران هم تاثیر می گذارد؟

بله، غرب امروز از ایران می ترسد، برای اینکه از ایران کم می داند. ارتباط فرهنگی وجود ندارد. وقتی می پرسید ایران، مردم می گویند «خب چی هست؟» آنها فقط از یک مجرا درباره ایران اطلاعات دارند، از رفتارهای دولت ایران تصویری رسانه یی دارند و فقط همین، در حالی که جای خالی فرهنگ ایرانی و مردم ایران در این تصویر شکل گرفته وجود دارد.

- آیا رسانه ها در شکل گیری این تصویر مقصر نیستند، به نظر می رسد آنها بیشتر اولویت های سیاسی دارند؟

وقتی از 195 کشور فقط می توانید نیم ساعت خبر بدهید، خروجی اش همین گونه می شود. اخبار در غرب بیشتر متکی بر سیاست است. «سخت خبر» سهم عمده یی در بخش اصلی خبر دارد. در این زمان فشرده و اندک، چه داستانی می تواند از ایران پخش شود؟ خبر سیاسی بالطبع در اولویت قرار می گیرد. به نظرم نباید این گونه فکر کنیم که سی ان ان برنامه یی از پیش تعیین شده برای مقابله با ایران دارد، اما در آن زمان کوتاه فرصتی بیش از این وجود ندارد.

- اما در مجموع هیچ گاه تصویر خوبی از کشورهای جنوب در رسانه های غربی به تصویر کشیده نمی شود؟

چرا، مثلاً در زمان آقای خاتمی تصویر بهتری از ایران در رسانه های غربی وجود داشت اما در مجموع در اینکه مردم اطلاع کمی از کشورهای جنوب دارند، رسانه ها مقصر هستند. مثلاً در انگلستان روزنامه های متنوعی وجود دارند و مردم از میان آنها یکی را انتخاب می کنند، ولی در مورد کشورهایی مثل ایران و چین یا نیجریه اطلاعات کمی در رسانه ها وجود دارد و مردم نیز کمتر به دنبال اخباری از سرزمین های دور هستند و بالطبع در روزنامه ها هم این اخبار را نمی بینند. به نظرم توریسم یکی از راه هایی است که می تواند به افزایش شناخت و اطلاع از کشورهای دورتر منجر شود. من در سفرم به ایران به اصفهان رفتم. دیدم بر خلاف سال های دورتر، بازار اصفهان تقریباً حالت نیمه تعطیل دارد و آن رونق گذشته را ندارد. وقتی گردشگر نمی آید این بازارها گردش مالی لازم را نخواهند داشت. مردم ایران خونگرم و صمیمی هستند و اگر گردشگری مورد توجه قرارگیرد، با توجه به برخورد خوب مردم ایران توریست ها می آیند و با خاطره خوب از ایران می روند و به دیگران هم توصیه می کنند که ایران را ببینند. وقتی ارتباطات فرهنگی از این دست نباشد، اطلاعات مردم به همان روزنامه ها محدود می شود و از ایران فقط چیزهایی در مورد انرژی اتمی و مسائل سیاسی دیگر می شنوند. ما در سواس (SOAS) با همکاری موسسه فیلم بریتانیا تمام فیلم های «رخشان بنی اعتماد» را در لندن نشان دادیم و خود خانم بنی اعتماد هم بود و در لندن هم بسیار از این نمایش ها استقبال شد. مثال هایی از این دست نشان می دهد، ظرفیت حوزه فرهنگ در ایران بسیار قابل توجه است.

- و برای تقویت فرهنگ باید پیش از هر کار دیگری حقوق مولف را مورد توجه قرار داد؟

بله، شما ببینید جایگاه خلاقیت در ایران کجاست؟ فردی با بهترین خلاقیت چگونه می تواند در ایران زندگی کند؟ یک اثر خلاقانه به سادگی در ایران کپی و تکثیر می شود و این گونه این اثر خلاقانه هنری به سرعت تقلید شده و تولیدکننده آن بهره یی نمی برد.

- پس گام اول برای بهبود چهره ایران در جهان را تقویت فرهنگ می دانید؟

بله.

- تاثیر رسانه هایی مثل پرس تی وی را در تغییر این تصویر چگونه می بینید، چقدر شانس دارند مورد توجه قرار گیرند؟

چیزی که من در پرس تی وی می بینم این است که آشکارا می گوید ساخته شده تا در ذهن مخاطب «نفوذ» کند. پیامش این است که هر چه در غرب است، همه اش خراب است. دنیا اینقدر سیاه و سفید نیست. اگر پرس به سوی این برود که فرهنگ ایران و ظرفیت های بالقوه فرهنگ روزمره و سنتی اش را نمایش دهد، کم کم دیده می شود و مورد توجه قرار می گیرد و می تواند اثر گذار باشد.

- نمونه خوب این رویکرد فیلمی بود که «راگه»، گزارشگر مسلمان بی بی سی از ایران ساخت و تصویر خوبی از ایران نشان داد.

بله، این فیلم را میلیون ها نفر در بریتانیا دیدند و با واقعیت زندگی در ایران آشنا شدند.

- البته نقدهایی هم به این فیلم وارد شد مثل اینکه چرا او سوار تاکسی کهنه و قدیمی شده است که مشابه اش در تهران اندک است.

به نظرم دلیل اینها خیلی ساده و تصادفی است و خیلی از این انتخاب ها اینقدرها هم که تصور می شود پیچیده نیستند.

- ولی شاهد این هستیم که گزارش کریستین امان پور به اندازه راگه بی طرفانه نیست.

بله و این بیش از آنکه ناشی از تفاوت بی بی سی و سی ان ان باشد ناشی از این است که راگه ایرانی نیست و پیش زمینه ذهنی درباره ایران ندارد، اما امان پور ایرانی است و نگاه ویژه یی به ایران دارد.

- البته این نگاه ایرانی ها به رویدادهایی که احتمالاً تصادفی هم هستند، یک بدگمانی تاریخی به دولت های غربی و به ویژه دولت انگلستان است که دستش پشت تمام مشکلات ایرانی ها دیده می شد.

بله، اما شما باید متوجه باشید که بی بی سی یک رسانه مستقل است و دولتی نیست. در غرب روزنامه ها با هر دولتی در چالش و جنگ هستند و روزنامه نگاری تحقیقی رواج دارد. روزنامه ها در دستان دولت ها نیستند و از دولت تاثیر نمی پذیرند. روزنامه خصوصی واقعاً خصوصی است و رانتی ندارد. اما بالطبع این رسانه ها بر اساس پیش داوری هایی که در مورد جهان دارند عمل می کنند و هیچ کس فارغ از این پیش داوری ها نیست.

- به ارتباطات میان فرهنگی اشاره کردید. به نظر شما شبکه های اجتماعی چقدر می توانند در شکل گیری فضاهای فرهنگی موثر باشند؟

من فکر می کنم ایرانی ها به خاطر سنت فرهنگی شان، اعضای بسیار قوی ً شبکه های اجتماعی هستند. ایرانی ها بر خلاف غربی ها خانواده های بزرگی دارند و با شبکه های اجتماعی در فضای واقعی آشنا هستند، به همین دلیل آنها اعضای با استعداد این شبکه های مجازی هستند. این شبکه ها فضاهایی هستند که هرکسی می تواند چیزهایی را به اشتراک بگذارد. شما در این فضا پرو فایل یکدیگر را می بینید، از سبک موسیقی و فیلم مورد علاقه دیگران با خبر می شوید و فعالیت های یکدیگر را دنبال می کنید. بر همین اساس با هم ارتباط برقرار می کنید؛ براساس اشتراک در علاقه به یک موسیقی خاص، عضویت در یک گروه خاص یا هر بهانه دیگری. من نمی فهمم چرا در میان سیاستگذاران شما از چنین ارتباطی ترس وجود دارد؟ این نوع از ارتباط به شکل گیری شناخت و ارتباط میان آدم هایی از تمام دنیا کمک می کند. شما اگر سری به مدرسه دهخدا بزنید، می بینید جوانان امریکایی و اروپایی بسیاری برای آموختن زبان فارسی آنجا هستند و اینها زبان می آموزند، گردش و با مردم ایران صحبت می کنند و این میراث را به کشور خود می برند و تصویر اینجا را منتقل می کنند.

- از همین بحث سراغ رسانه های جدید و نقش آنها در انتخابات امریکا برویم، خود اوباما هم انگار تکیه زیادی بر رسانه های جدید داشته است؟

اوباما هفت میلیون آدرس اینترنتی از رای دهندگان داشت. هر پیامی که به این هفت میلیون نفر فرستاده می شد، دست کم برای هفت میلیون نفر دیگر ارسال می شد. این کار شکل جدیدی از یک کمپین سیاسی را طراحی کرد. او از فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی به خوبی استفاده کرد. رسانه های جدید خیلی به اوباما کمک کردند. کمپین او بسیار به رسانه های جدید مسلط بودند و این یکی از دلایل اصلی برنده شدن او بود.

- به نظر شما رقیب او مک کین می توانست با تکیه بر همین رسانه ها پیروز شود؟

خب این سوال بسیار مهمی است. مسلماً فناوری تنها عامل موثر نیست. اوباما خودش شخصیت بسیار کاریز ماتیکی دارد، به خوبی، روشنی و زیبایی صحبت می کند، امریکا پس از هشت سال حضور بوش آماده تغییر بود، بوش به یکی از نا محبوب ترین رئیس جمهوری های امریکا تبدیل شده بود. اگر اوباما سیاست مدونی برای پیروزی نداشت رسانه های جدید به کمک او نمی آمدند، همان طور که به کمک مک کین نیامدند.

- می توان گفت این کمپین به خوبی بر موج اقبال به رسانه های جدید سوار شد؟

بله، هواداران اوباما برای او سایت خبری ایجاد می کردند و بسیاری از این سایت ها به فرمان کمپین او به راه نیفتادند. یکی از تفاوت های رسانه های جدید با رسانه های قدیمی در همین ساختار افقی و از پایین به بالای آنهاست. اوباما بیشترین پول را نسبت به همه تاریخ امریکا جمع کرد و بسیاری از این پول ها از 10 دلار و 20 دلارهای مردم بود. یک جنبش مردمی پشت اوباما بود و با حذف پدیده رسانه های جدید هم اوباما رای می آورد.

- آیا می توانیم مدعی شویم در کمپین های انتخاباتی، رسانه های جدید تلویزیون را پشت سر گذاشته اند؟ یعنی اگر اوباما مناظره های تلویزیونی را به مک کین می باخت شانس پیروزی در انتخابات را داشت؟

این هم از آن دسته سوال های مهمی است که مقیاسی برای پاسخ به آن وجود ندارد.

- حدس شما چیست؟

اگر رسانه های جدید و قدیم را کنار بگذاریم، من به شما می گویم که امریکا آماده تغییر بود. بوش اقتصاد امریکا را نابود کرد. جوزف استیگلیتز در کتابی می گوید جنگ عراق با هزینه شش تریلیون دلاری اقتصاد امریکا را برای یکصد سال آینده از کار انداخته است. بر همین اساس امریکا آماده تغییر بود. مک کین حرف جدیدی نداشت، کمپین اش ضعیف بود و خودش جزیی از سیستم بوش محسوب می شد. در مقابل اوباما خوش صحبت بود، حرف جدیدی داشت و سیاه بود و بسیاری از اقلیت ها یکی مانند خود را می دیدند که می خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود.

- شما کتابی به همراه دکتر علی محمدی دارید و در آن روی اثر رسانه های کوچک بر انقلاب ایران پژوهش کرده اید، آیا می توانیم بگوییم رسانه های جدید ادامه رسانه های کوچک هستند؟

سوال خوبی است، بله و نه. در کتاب رسانه های کوچک گفتیم این رسانه ها نه به دست دولت و نه به دست بورژوازی بلکه به دست مردم اداره می شوند. از این منظر وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی به نوعی رسانه های کوچک هستند. بسیاری از شبکه های اجتماعی الان خصوصی هستند. برخی از اینها به مسائل اجتماعی و سیاسی مربوط هستند و بسیاری از آنها به مسائل شخصی و کوچک مربوط اند. وقتی ما این کتاب را نوشتیم یک حرکت سیاسی و یک جنبش پشت این رسانه ها وجود داشت. یک جنبش اجتماعی انقلاب را به وجود آورد و این جنبش به دنبال ابزاری برای طرح پیام خود بود. اما داستان اینترنت متفاوت است. بسته به شرایط اجتماعی ممکن است بستری برای یک حرکت اجتماعی شود و ممکن است نشود.

- البته محتوای رسانه های کوچک آلترناتیو بود، اما رسانه های جدید محتوای متنوعی را در خود دارند.

اینکه چه محتوایی به خود بگیرند به فضای اجتماعی بستگی دارد. در انگلستان فضای سیاسی باز است و شما روزنامه های سیاسی و بحث های تلویزیونی را دارید برای همین نیازی به اینترنت برای فعالیت سیاسی نیست. اما در چین با توجه به بسته بودن فضای سیاسی، اینترنت به ابزاری برای فعالیت سیاسی تبدیل می شود و محتوای آن متفاوت می شود. فناوری خود را با نیاز اجتماعی سازگار می سازد.

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg Socializer  
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook FriendFeed