تبلیغات در مدیانیوز

 

آخرین اخبار


- چرا «اکونومیست» نداریم؟
- پشت‌ پرده تجارت «لایک» و «فالو» در ایران
- کتاب جدید: سیاست‌گذاری و مدیریت رسانه
- سه دایره روزنامه‌نگاری بحران
- کتاب جدید: سیاست‌ و رسانه در دموکراسی‌های نو ظهور
- برگزاری کنفرانس بین‌المللی روزنامه‌نگاری، تبلیغات و مطالعات رسانه در تایوان
- برگزاری کنفرانس اروپایی رسانه، ارتباطات و فیلم در انگلیس
- کتاب جدید: دین و مبانی ارتباطات
- رسانه‌هایی که حضورشان در نمایشگاه مطبوعات قطعی شد
- رابطه فیس‌بوک و آژانس‌های جاسوسی آمریکا زیر ذره‌بین اروپا

 

گروه خبری: جامعه ‌اطلاعاتی

تاریخ ارسال: جمعه، 10 بهمنماه 1393  

 

نو آورانی که عصر اطلاعات را شکل دادند

 
 

جیمز مایکل سورو ویکی 

 
 

«جیمز مایکل سورو ویکی» روزنامه نگار آمریکایی نیویورکر در مقاله ای با عنوان «اندیشمندان و مخربان: نوآورانی که عصر اطلاعات را شکل دادند» با مقایسه دو کتاب «نوآوران» نوشته «والتر ایزاکسون» و «صفر تا یک» اثر «پیتر تیل» به زمینه های ایجاد نوآوری ها در عرصه فناوری های اطلاعاتی پرداخته است.

به گزارش ایرنا، آنچه در پی می آید برگردانی از این مقاله است:

در طول تاریخ بشری پیشرفت فناوری پدیده ای جدید و شگرف است. در حالی که در گذشته گه گاه برخی ابداع های جدید و دستاوردها در حوزه فناوری حاصل می شد اما تنها پس از انقلاب صنعتی بود که پیشرفت پایدار فناوری به واقعیت تبدیل شد و همراه با آن امکان رشد و افزایش مداوم استانداردهای زندگی نیز به وجود آمد. طی 2 سده ی گذشته این پیشرفت در بخش صنعت و کشاورزی بیش از سایر عرصه ها نمایان شده است. اما در 60 سال گذشته قسمت عمده ای از این نوآوری ها به یک بخش خاص اختصاص داشته است: بخش گسترده و نامحدودی که در زمان حاضر «فناوری اطلاعات» نامیده می شود. امروزه اگر بخواهیم درباره نوآوری در آمریکا صحبت کنیم نخستین و گاهی تنها مکانی که به ذهن خطور می کند منطقه Silicon Valley (محل استقرار بزرگترین شرکت های فناوری در آمریکا) است.

«والتر ایزاکسون» در کتاب خود با عنوان «نوآوران» با تاکید ویژه بر عواملی که به طور عمده باعث ایجاد نوآوری می شود به تشریح چگونگی پیشرفت فناوری در آمریکا و ایجاد منطقه Silicon Valley پرداخته است. با این حال باید گفت که منطقه Silicon Valley و حتی کل آمریکا خاستگاه نوآوران نیست. ایزاک سون در واقع شرح وقایع را با داستان فعالیت های 2 ریاضیدان انگلیسی یعنی «آدا لاولیس» و «چارلز بابیج» آغاز می کند که در دهه های 1830 و 1840 ایده اولیه رایانه های همه منظوره (مشابه کامپیوترهای امروزی) را ارایه دادند که در آن زمان ایده ای شگرف بود.

ایزاکسون سپس به یک قرن بعد و سال های قبل از جنگ دوم جهانی و زمانی اشاره می کند که مجموعه ای از پیشرفت ها و دستاوردهای مفهومی به ساخت دستگاه هایی منجر شد که باید آنها را نخستین کامپیوترهای بدوی و اولیه دانست. پس از این توضیحات کتاب ایزاکسون، همان گونه که از عنوان آن پیداست به مجموعه ای از زندگینامه های مختلف تبدیل می شود و نویسنده در آن یکی پس از دیگری به شرح زندگی مردان و زنانی می پردازد که کامپیوتر را از یک ایده نظری به یک واقعیت روزانه تبدیل کردند. البته این رویکرد نویسنده محدودیت هایی هم دارد و گاهی خواننده احساس می کند که به یکباره مطالب زیادی خوانده اما هنوز درباره شخصیت مورد نظر اطلاعات کافی به دست نیاورده است. با این حال آنچه این کتاب را از تبدیل شدن به مجموعه ای از یک سری زندگینامه ساده و خلاصه شده نجات می دهد این است که ایزاکسون به طور ماهرانه ای هر یک از شخصیت ها را در زمان و مکانی درست (صحیح) معرفی می کند.

وی شرایط و زمینه های نهادی و سازمانی را که شخصیت ها در آن ایفای نقش کرده اند و همچنین گرایش های گسترده تر اجتماعی که شخصیت ها از آنها تاثیر گرفته یا باعث شکل گیری این گرایش ها شده اند نیز به تصویر می کشد. نتیجه تمام این تلاش ها کتابی است که تصویری روشن و واضح از افرادی را ارایه می دهد که به واقع تاریخ ساز بوده اند؛ حتی اگر نتوانسته باشند کاملا مطابق با شرایط خاص خود کارشان را انجام بدهند.

*** پیشگامان نوآوری

مطالب ارایه شده در کتاب ایزاکسون را می توان به سه دوره تقسیم کرد. سال های اوج دوره نخست به سال 1946 میلادی و آغاز پیدایش «انیاک» (ENIAC: the Electronic Numerical Integrator and Computer) برمی گردد که ایزاکسون آن را اولین کامپیوتر واقعی معرفی می کند، یعنی کامپیوتری که الکترونیکی و قابل برنامه ریزی بود و به جای تک منظوره بودن «در تئوری قادر به انجام هر کاری» بود. از عمده مشخصه های این سال ها تقاضای متعدد ارتش آمریکا برای چنین نوآوریی هایی بود (انیاک در ابتدا به منظور محاسبه مسیر توپ و موشک های ارتش آمریکا ساخته شد) و این کار در ابعاد وسیعی در آزمایشگاه دانشگاه ها و تاسیسات نظامی انجام می گرفت.

در بیست و پنج سال بعدی شرکت های خصوصی، ابتدا در Bell Labs (جایی که ترانزیستور ابداع شد) و پس از آن در منطقه Silicon Valley به فعالان اصلی توسعه کامپیوتر تبدیل شدند. با این حال دولت آمریکا هنوز اصلی ترین بازیگر عرصه پیشرفت فناوری به حساب می آمد چرا که سرمایه گذاری های دولت فدرال در زمینه تحقیقات بسیار کلان و چشمگیر بود. سرمایه گذاری های وزارت دفاع آمریکا و بنیاد علوم طبیعی این کشور در زمینه تحقیقات پایه با کل سرمایه گذاری های شرکت های خصوصی طی دهه های 1950 تا 1980 برابری می کرد. ارتش آمریکا طی سال های نخستین این دوره یکی از مشتریان اصلی صنعت فناوری به ویژه ریزتراشه ها، بود. در واقع اصلی ترین عامل محرک تغییرات فناوری در این دوره عاملی است که ایزاکسون آن را «ترکیب ارتش-صنعت-آکادمی» می نامد که سرانجام به ابداع اینترنت در دهه 1970 میلادی انجامید.

پیامی که از ظهور اینترنت دریافت می شد، به ویژه پس از اختراع کامپیوترهای شخصی یا PC، حاوی ایده ای جامع و فراگیر بود که همان گونه که ایزاکسون یادآور می شود، نشان می داد «کامپیوترها باید شخصی اما تعاملی» باشند. این ایده طی سه دهه اخیر به ویژه در علوم کامپیوتری به درونمایه اصلی پیشرفت فناوری تبدیل شد؛ شخصی سازی فناوری و تبدیل کامپیوترها از دستگاه های گران قیمتی که استفاده از آنها دشوار است به دستگاه های خانگی قابل دسترس و مقرون به صرفه ای که قدرت محاسبه بسیار چشمگیری را در اختیار افراد قرار می دهند. اگرچه شرکت ها در روند این پیشرفت عاملی مهم تلقی می شوند اما طی 20 سال گذشته شاهد ظهور شیوه های مهم و جدیدی برای ارایه نرم افزار و اقدام های سازمان یافته بوده ایم؛ مانند نرم افزارهای متن باز یا ویکی پدیا.

نکته آخر بسیار مهم است، چون همان طور که ایزاکسون توضیح می دهد پیشرفت های صورت گرفته در انقلاب دیجیتالی شکل هرمی به خود گرفته اند. آسان ترین نوآوری ها تمهیداتی هستند که مردم آنها را ساخته اند و نرم افزارهایی که مردم آنها را نوشته اند. البته در زمینه تامین مالی نیز ابتکارات مهمی نظیر افزایش سرمایه گذاری مخاطره پذیر صورت گرفت.

همچنین برخی نوآوری های مهم سازمانی نیز پدیدار شد که از آن میان می توان به ایجاد آزمایشگاه های تحقیقاتی-مشارکتی مانند Bell Labs و Xerox PARC اشاره کرد که سرمایه گذاری های چشمگیری را در زمینه تحقیقات پایه و توسعه محصول انجام داده و به منشایی عمده برای دستاوردهای فناوری تبدیل شدند؛ اگرچه شرکت هایی که مالک این آزمایشگاه ها بودند همیشه از آنها سود نبردند.

در مدیریت فناوری نیز برخی ابتکارها و نوآوری ها حاصل شد که ساختار غیر سلسله مراتبی ایجاد شده از طرف «رابرت نویس»، «گوردون مور» و «اندرو گراو» در شرکت اینتل از جمله آنهاست. به این ترتیب طی سال های اخیر شاهد «پیشرفتی» بودیم که به گفته ایزاکسون «بیشتر به انقلاب شبیه است». به عبارت دیگر این پیشرفت عبارت است از شیوه ای که اینترنت از طریق آن «همکاری بین گروه ها و هم همکاری بین افرادی را امکان پذیر کرد که یکدیگر را نمی شناختند.»

کسانی که تاریخ فناوری را به طور کامل مطالعه کرده اند به موارد مشابهی از این قبیل بسیار برخورده اند. اما ایزاکسون برای تشریح جزییات از شیوه ای منحصربه فرد و جالب بهره گرفته است و در به تصویر کشیدن اقدام های نوآورانی نظیر «داگلاس انگلبارت» بسیار متبحرانه عمل کرده است. (انگلبارت در دهه 1960 کامپیوتری را ابداع کرد که تقریبا از تمام ویژگی هایی که برای کاربران امروزی اهمیت دارد، برخوردار بود). همینطور «جی. سی. آر. لیکلیدر» که در وزارت دفاع آمریکا مشغول به کار بود و به عبارتی مقدمات ابداع و ظهور اینترنت را فراهم کرد. اینها افرادی هستند که تاثیر عمیقی بر زندگی مدرن داشتند اما اغلب مردم درباره آنها چیزی نشنیده اند. ایزاکسون در عین حال که به ظاهر داستانی را روایت می کند اما در حقیقت تلاش می کند تا از تاریخ برای ارزیابی چگونگی عملکرد نوآوری بهره بگیرد.

*** چگونگی حصول موفقیت در کسب و کار

راه رسیدن به موفقیت در کسب و کارهای مرتبط با فناوری بیش از آنچه بتوان تصور کرد فریبنده و دشوار است. عامل فریب دهنده و وسوسه آمیز در این مسیر این است که کافی است به سادگی نوآوران موفق و شکست خورده را مورد توجه قرار دهیم و به شناسایی اقداماتی بپردازیم که افراد موفق آن را به درستی انجام داده و افراد ناموفق از انجام آن بازمانده اند. مشکل و مانع موجود در این راه نیز این حقیقت است که دلایل شکست یا موفقیت هر مورد خاص اغلب به اندازه کافی واضح و شفاف نیستند و تعداد نوآورانی که به موفقیت حقیقی رسیده اند چندان زیاد و قابل توجه نیست. همان طور که ایزاکسون در کتاب خود می نویسد: «گاهی اوقات تفاوت بین افراد نابغه و کودن به این بستگی دارد که آیا ایده های آنها درست از آب در می آید یا خیر.' این حقیقت باعث می شود تا فرد اندکی به این اطمینان برسد که امکان تعیین و تشخیص قطعی ویژگی های ممتاز افراد نابغه و کودن وجود دارد.

هنوز هم برخی درون مایه های مشترک از تاریخ انقلاب دیجیتالی پدیدار می شوند. شاید یکی از مهمترین این مضامین این باشد که نباید از ابتدا فقط به نوابغ تکیه کرد. این نکته شاید عجیب به نظر برسد چرا که از تاریخ نوآوری اغلب به عنوان داستان نوآوران بزرگ یاد می شود. اما همان طور که ایزاکسون متذکر می شود، همکاری و تشریک مساعی، موتور اصلی نوآوری است. جفت شدن و همکاری یک ایده پرداز خلاق با یک مهندس عملگرا نظیر «جان ماکلی» و «جی. پرسپر اکرت» ابداع کنندگان انیاک یا «استیو جابز» و «استیو وزنیاک» در شرکت اپل) می تواند بهره وری چشمگیری را به دنبال داشته باشد. این مساله فقط به زوج های علمی قوی محدود نمی شود بلکه سازمان هایی که در زمینه نوآوری بهترین عملکرد را داشته اند سازمان هایی هستند که بر گروه هایی قوی و متشکل از اندیشمندان متعدد رشته های مختلف علمی تکیه کرده اند. این گروه ها هرگز سعی نکرده اند تا تفکر مستقل را نقض کنند بلکه از آن استقبال کرده اند. همان طور که ایزاکسون یادآور می شود «فردگرایی مفرط و گرایش برای تشکیل کارگروه های انجمن گونه به طور کامل بایکدیگر سازگاری دارند و حتی می توانند مکمل هم باشند و این مساله به ویژه در خلق مشترک نوآوری ها کاملا مشهود است».

یکی از دلایل موفقیت چشمگیر گروه های متشکل از اعضای متعدد و متنوع این است که این گروه ها در تبدیل ایده ها به محصولات حقیقی بهتر عمل کرده اند. یکی از مهم ترین درونمایه های کتاب ایزاکسون این است که نوآوری های حقیقی فقط حاصل بینش روشن و درخشان نیستند. نوآوری ها حاصل بینش و بصیرت های درخشان، تبدیل آنها به چیزهایی که مردم بدان نیاز دارند و همچنین حاصل یافتن راهی برای رساندن محصولات به دست مردم هستند.

یکی از جذاب ترین بخش کتاب نوآوران بخشی است که ایزاکسون در آن تلاش آرمان گرایانه و انفرادی «جان آتاناسوف» برای ساخت کامپیوتر همه منظوره در اوایل دهه 1940 را به تصویر می کشد. آناتاسوف جنبه های مهمی از آنچه بعدها تحت عنوان کامپیوتر انیاک ارایه شد پیش بینی کرد و نمونه اولیه ای از آن را ساخت. اما چون به جای کار در آزمایشگاه و همکاری با سایر دانشمندان و مهندسان به تنهایی و در زیرزمین کالج ایالتی ایووا کار می کرد، کامپیوتر وی هرگز به طور کامل کاربردی نشد و نام او به حاشیه تاریخ رانده شد و تحت الشعاع نام آورانی نظیر ماکلی و اکرت قرار گرفت. ایزاکسون به طور جدی به تلاش های آتاناسوف می پردازد در عین حال متذکر می شود که «ما نباید درباره این افراد انزواطلب و دوستدار تنهایی داستانپردازی کنیم» نوآوری حقیقی فقط یک نوآوری نیست. همان طور که اکرت عقیده دارد برای برخورداری از یک نوآوری «شما باید از سیستمی کلی برخوردار باشید که به درستی کار کند» و تحقق این هدف زمانی که به تنهایی اقدام می کنید، امکان پذیر نیست.

به همین ترتیب، ایزاکسون در کتاب خود به مزایای عمومی مالی تحقیقات پایه می پردازد و یادآور می شود که آن چه باید «مشترکات دانش» نامیده شود یعنی سه عنصر اطلاعات، داده ها و محتوا که مالکیت و مدیریت آنها را اجتماعی از کاربران به عهده دارند، به طور مداوم در حال بازپروری و احیای دوباره است. اگرچه قوانین مربوط به حقوق انحصاری ثبت اختراعات و مالکیت فکری در بطن مسیری قرار دارد که صنعف فناوری امروزه در آن به پیش می رود اما بخش عمده ای از تاریخ 60 سال اخیر را سرگذشت افرادی تشکیل می دهد که نوآوری های خود را به طور آزادانه بر مبنای ایده های دیگران ساخته و ارایه کرده اند.

البته برخورداری از تمام عوامل گفته شده نمی تواند شکوفایی در نوآوری را تضمین کند. در این کتاب به صفحاتی بر می خوریم که ایزاکسون در ارایه مطالب به نوعی تقلیل گرایی مبتلا می شود، به ویژه زمانی که نتیجه گیری می کند که شیوه ای که آمریکا نوآوری را به پیش برده یعنی با تکیه بر اقداماتی که تامین مالی آن را دولت به عهده داشته است، پیگیری مشترک منافع و اقدامات مبتنی بر کار اشتراکی و منبع باز، بهترین الگوی شکوفایی نوآوری در سراسر جهان است. اما این حقیقتی نیست که ما به آن رسیده باشیم. آنچه ما می دانیم این است که بهره گیری از این رویکرد چندجانبه ثمربخش بوده است. این که آیا بهره گیری از عملکردی متفاوت می تواند نتایج بهتری به دنبال داشته باشد یاخیر معمایی است که هنوز به آن پاسخی داده نشده است.

*** جاه طلبی در نوآوری

برغم این که نوآوران کتاب ایزاکسون دارای تفاوت هایی بودند، تمام آنها یک نقطه اشتراک داشتند: آنها مطمئن بودند که ایجاد تغییرات چشمگیر و عمده امکان پذیر است و کامپیوتر و شبکه می تواند روش زندگی مردم را تغییر دهد. این نوع از جاه طلبی همان چیزی است که «پیتر تیل»، یکی از بنیانگذاران شرکت پیپال که در زمان حاضر به عنوان یک سرمایه دار و منتقدی مشهور در Silicon Valley شناخته می شود، عقیده دارد که کارآفرینان امروزی فاقد آن هستند. این ایده عجیب به نظر می رسد چرا که هیچ روزی نیست که در آن از تاسیس شرکتی نوپا بر مبنای یک سرمایه مخاطره پذیر عظیم و قابل توجه خبری منتشر نشود. اما تیل در کتاب جدید خود با عنوان «صفر تا یک»، که شامل مباحث مطرح شده در کلاس «آموزش کارآفرینان» وی در دانشگاه استانفورد است، یادآور می شود که امروزه تعداد زیادی از شرکت های نوپا ایده ای بسیار محتاطانه از آنچه امکان پذیر است پذیرفته اند. آنها به جای حل مشکلات پیچیده و مهم به کارهایی نظیر تولید اپلیکیشن های جدید شبکه های اجتماعی می پردازند و این کار آنها مانند این است که به جای تلاش برای ایجاد نوآوری در چرخ، کاری کنند که چرخ های موجود فقط اندکی سریع تر حرکت کنند.

تیل عقیده دارد که آنچه جهان نیاز دارد افرادی مانند «ایلان ماسک» است که شرکت های Tesla Motors و SpaceX را پایه گذاری کرد. اما در عوض آنچه در دنیای امروز با آن مواجه هستیم تعداد زیادی شرکت های نوپا هستند که کاری را انجام می دهند که سایرین نیز در حال انجام آن هستند و این شرکت های نوپا فقط این امید را دارند که کار مورد نظر را کمی بهتر از دیگران انجام دهند.

طبق عقیده تیل، چنین تفکری برای آغاز یک کسب و کار جدید، راهبرد (استراتژی) نادرستی است. وی تاکید می کند که رقابت و چشم و هم چشمی، دشمن هر کسب و کاری است و اگر یک شرکت نوپا به فعالیتی بپردازد که سایر شرکت ها در حال انجام دادن آن هستند، رقابت علیه خود را تضمین کرده است. آن چه موسسان شرکت ها باید به دنبال آن باشند «کالای انحصاری» است و بهترین راه رسیدن به آن تولید چیزی است که سایرین آن را تولید نمی کنند. برای مثال خودرو برقی مدروز و مقرون به صرفه ای که ایلان ماسک ابداع کرد.

اگرچه واژه ها و سبک نگارشی که تیل برای تشریح این نکته از آن بهره می گیرد به گونه ای است که توجه مخاطب را به خود جلب می کند (آیا کالاهای انحصاری ایده خوبی نیستند؟)، اما وی سعی می کند به وضوح نکته ای مهم را شرح دهد: کسب و کارهای مختلف باید از «کالایی شدن» (commoditization) اجتناب کنند چرا که در روند کالایی شدن بین محصول آنها و محصول رقبایشان هیچ تفاوت و تمایز مشخصی وجود ندارد. اگرچه حتی در یک بازار رقابتی نیز امکان «پول درآوردن» وجود دارد اما این کار همیشه با دشواری صورت می گیرد و حاشیه سود این بازار نیز همواره اندک و ناچیز است. در عوض، کالاهای انحصاری همیشه پر سود و منفعت هستند. به عقیده تیل کالا و تولیدات انحصاری ایده مناسبی است چرا که رسیدن به انحصار و منافع حاصل از آن افراد را تشویق می کند تا با ابداعات و نوآوری های اساسی و عمیق وارد صحنه شوند.

البته ورود به صحنه با چنین نوآوری هایی کار چندان آسانی نیست و اگرچه در کتاب تیل توصیه های جالب و حقیقی برای کارآفرینان ارایه شده است اما نویسنده به وضوح بیان می کند که بخش اعظمی از ارزش اقتصادی حاصل از فعالیت شرکت های نوپا فقط به بخش کوچکی از شرکت های نوپا اختصاص دارد. به عبارت دیگر می توان گفت که شانس موفقیت بسیار اندک است، اما تیل که طرفدار آزادی اراده است این نکته را در قالب واژه های متفاوتی بیان می کند. وی تاکید می کند سوال مهمی که یک کارآفرین باید قادر به پاسخگویی باشد این است که «شما چه چیزی را می دانید که بقیه مردم جهان آن را نمی دانند؟» اگر شما به عنوان یک کارآفرین پاسخ مناسبی برای این سوال داشته باشید باید تلاش کنید تا ایده خود را به واقعیت تبدیل نمایید.

بخش عمده ای از کتاب «صفر تا یک» به این مساله می پردازد که یک شرکت نوپا (حتی شرکتی که ایده ای بزرگ دارد) برای رسیدن به موفقیت باید در سطوح سازمانی و فرهنگی چه اقداماتی انجام دهد. اما تیل بر تک تک کسب و کارهای مختلف تمرکز نمی کند بلکه او در کتاب خود علیه یک ویژگی کلی و عمومی تر یعنی محدود بودن جاه طلبی و برخوردار نبودن از قوه تخیل در دنیای تجارت و در حقیقت در کل جامعه سخن می گوید و همین ویژگی است که کتاب تیل را به مکملی جالب برای کتاب ایزاکسون تبدیل می کند.

نویسنده کتاب «نوآوران» درباره پیشرفت فناوری و نوآوری در آمریکا دیدگاهی خوشبینانه دارد اما تیل عقیده دارد که آمریکا (و به طور کلی تمام جهان) طی 40 سال گذشته در وضعیتی که وی آن را «پیشرفت افقی» می نامد به دام افتاده اند. افراد در کپی کردن آنچه درحال انجام است مهارت یافته اند. اما به جز مواردی اندک، اغلب آنها در حوزه فناوری اطلاعات نتوانسته اند جهش های بزرگی همانند آنچه در گذشته اتفاق افتاده است و ایزاکسون آنها را «پیشرفت عمودی» می نامد تکرار کنند. شاید بپرسید «درباره جهانی شدن که توانسته استانداردهای زندگی میلیاردها نفر را بهبود ببخشد، چه می توان گفت؟» تیل جهانی شدن را یک پیشرفت افقی می داند: جهانی شدن به کشورهای در حال توسعه ای مربوط می شود که در حال تقلید موفقیت های سایر کشورها هستند. اگرچه جهانی شدن رفاه مردم کشورهای در حال توسعه را بهبود داده است اما تیل عقیده دارد که این پدیده به طور کلی باعث غنی تر شدن جهان نشده است.

بدبینی تیل نسبت به نوآوری امروزه به ایده ای رایج تبدیل و با نگرانی هایی درباره وقوع «رکود قرنی» در اقتصاد و امکان دایمی شدن رشد آهسته اقتصادی در جهان همراه شده است. همچنین درباره آنچه با عنوان رشد سریع تغییرات در زمان حاضر گفته می شود نیز تاکید کرده است که نمی توان با قاطعیت اعلام کرد که تغییراتی که طی 50 سال گذشته (از 1965 تا کنون) ایجاد شده اند بیشتر از تغییراتی است که در 50 سال قبل از آن (1965-1915میلادی) به وقوع پیوسته بودند. طی سال های 1915 تا 1965 شاهد ظهور رادیو، تلویزیون، هواپیماهای جت، پنی سیلین، دستگاه های تصفیه هوا، سامانه بزرگراه های بین شهری، ریزپردازنده ها، نیمه رساناها و غیره بوده ایم. این در حالی است که موارد ثبت شده طی 5 دهه گذشته در هیچ زمینه ای به اندازه مواردی که از آن نام بردیم چشمگیر و قابل توجه نبوده است.

*** دستیابی به موفقیت و تحقق اهداف

کم اهمیت جلوه دادن پیشرفت های دهه 1970 به بعد از سوی تیل نظیر اینترنت، کامپیوترهای شخصی و تلفن های هوشمند در عین حال باعث شده است تا مزایای چشمگیر این پیشرفت ها در حیطه سرگرمی و تحصیلات مردم و همچنین روش های همکاری و ایجاد ارتباط آنها نیز مورد اغماض قرار بگیرد. ایزاکسون به نوبه خود در مدح نقش آفرینی اینتزنت در ظهور هوش جمعی و تلاش جمعی در یک مقیاس بزرگ و به گونه ای که در گذشته امکان پذیر نبود، شرح شگفت انگیزی ارایه می دهد. اما به نظر می رسد که تیل در این زمینه صبوری و علاقه چندانی از خود نشان نمی دهد. بنابراین عجیب نیست که فناوری های نامتعارف مربوط به شبکه های اجتماعی برای او بی اهمیت و مبتذل جلوه کنند. اما نمی توان گفت ابزاری که به طور مداوم مورد استفاده مردم قرار می گیرند و به نظر می رسد که از آنها لذت می برند فاقد اهمیت باشند. تیل در مصاحبه های مختلف خاطر نشان می کند که اندک افرادی که از توییتر استفاده می کنند نشان می دهد که عملکرد این شرکت انقلابی و متحول کننده نبوده است. اما صرف نظر از آنچه فرد درباره توییتر می پندارد باید گفت که برای تعیین ارزش اجتماعی آن، سرشماری اعضا روشی نامناسب است. ارزیابی شبکه توییتر باید برمبنای میزان ارزشی که این شبکه برای کاربران ایجاد کرده است انجام شود.

نکته عجیب آن که «تیل» که یکی از سرمایه گذاران اولیه فیس بوک است در کتاب صفر تا یک اعلام می کند که گوگل،آی پد، آی پاد و اوبر از جمله نوآوری های حقیقی هستند. با این حال وی در برخی سطوح به وضوع از این نوآوری ها ابراز نارضایتی می کند. ممکن است این نوآوری ها در برخی موارد زندگی افراد را از نو پایه ریزی کرده باشند. اما تیل به دنبال هدفی بزرگتر است شاید هدفی نظیر برنامه فضایی آپولو. اگرچه تیل طرفدار آزادی اراده است، اما وی نقش دولت در هماهنگ سازی برنامه فضایی آپولو و پروژه منهتن را مورد مدح و ستایش قرار می دهد. وی فقط از این که جاه طلبی های دولت نیز در چند سال اخیر محدود شده است، ابراز تاسف می کند. البته هنوز مشخص نیست که برنامه آپولو بر زندگی مردم عادی آمریکا تاثیر چندان شگرفی گذاشته باشد. در واقع مقیاس عظیم این برنامه است که تحسین تیل را برمی انگیزد.

برغم موارد ذکر شده، بی توجهی به انتقاد تیل از محدود شدن جاه طلبی و بلندپروازی ها در زمان حال و یا توصیه های وی به کارآفرینان برای داشتن اندیشه و ایده های بزرگ اشتباه است. تعداد بسیاری از شرکت های نوپا فقط پول در می آورند تا در بهترین حالت اپلیکیشنی ابداع کنند که بتواند ارزش فزاینده ای را در اختیار این شرکت ها قرار دهد. بهینه سازی تولید در بسیاری از کسب و کارها نیز چنان ناامیدی و سرخوردگی عظیمی را به دنبال داشته است که صاحبان آنها تمایل یا حتی توانایی دستیابی به نوآوری های حقیقی و چشمگیر را از دست داده اند.

تیل همچنین زمانی که می گوید «خوشبینی مطلق» دوره پس از جنگ (که طبق آن فرض بر این بود که آینده رو به بهبودی خواهد رفت چون آمریکایی ها آینده را این گونه خواهند ساخت) به «بدبینی مطلق» تبدیل شده است، در واقع قصد بیان نکته ای مهم را دارد و آن این باور عجیب است که پیشرفت آمریکایی ها ادامه دارد اما آنها برای تحقق اهداف و رسیدن به موفقیت هیچ ایده حقیقی و روشنی ندارند.

به عبارتی می توان گفت آنچه تیل خطاب به کارآفرینان اظهار می دارد فقط در این توصیه خلاصه نمی شود که درباره آنچه باعث ثروتمند شدن می شود، بیندیشید بلکه او توصیه های دیگری نیز دارد: زندگی خود را چگونه سپری خواهید کرد؟ آیا تمایل دارید که ابداع کننده یکی از میلیون ها اپلیکیشن موجود در فروشگاه iTune باشید یا مشاوری باشید که با شرکت های مختلف برای ذخیره بخشی از ویجت های پول ساز همکاری می کنند؟ آیا شما نیز مانند بسیاری از شرکت های نوپا قصد دارید به مدت طولانی خرابکاری کرده و امیدوار باشید که اتفاق خوشایندی رخ بدهد؟ یا قصد دارید در راستای انجام کاری شگرف و متحول کننده فعالیت کنید؟

تیل به وضوح عقیده دارد که کارآفرینان باید به اقدام اخیر روی بیاورند البته اگر واقعا ایده های بزرگی دارند. وی پیشنهاد می کند که در غیر این صورت بهتر است که آنها برای افراد دیگری که ایده های بزرگی در سر دارند کار کنند.

همان طور که او تاکید می کند «بهتر آن است که به جای ریسک کردن بر سر مسایل مبتذل و بی ارزش برای اجرای اقدامات تهورآمیز و جسورانه ریسک کنیم.» اگرچه تیل نقش بخت و اقبال در موفقیت یا ناکامی افراد را مورد تایید قرار می دهد اما تاکید می کند که «کارآفرینان باید جایگاه طرح و برنامه ریزی را برتر از بخت و اقبال قرار دهند» . برغم این که آنها از قطعی بودن نتایج و دستاوردهای بالقوه اقدامات خود مطمئن نیستند اما باید برنامه ریزی کنند و از این عدم قطعیت به عنوان بهانه ای برای احتیاط بیش از حد بهره نگیرند و دست به عصا حرکت نکنند.

اینها اقداماتی است که نوآوران معرفی شده در کتاب ایزاکسون انجام داده اند. در تاریخ ایزاکسون می خوانیم که نوآوری موفقیت آمیز به طور ذاتی مستلزم تقویت باورهاست، نوعی تمایل و اراده برای باور این که فرد می تواند از صفر به یک برسد؛ یا همان گونه که «الن کی»، دانشمند علوم کامپیوتری، می گوید: «بهترین راه برای پیش بینی آینده این است که خودمان آن را ابداع کنیم».

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg    
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook