مجيد رضائيان* - او آرام رفـت و روزنامهنگاران و دانشپژوهان عرصه ارتباطات و رسانه را نا آرام كرد. حق هم همين است، براي همه ما روزنامهنگاران پروفسور معتمدنژاد درسي و ردي از خود برجاي نهاده است. به ياد دارم كه در زمان راهاندازي روزنامه ايران و در نشستي كه به مصاحبه تفصيلي فيچري با ايشان منتهي شد، «نوآوريها» را نه تنها تاييد ميكرد كه با جسارتي مثالزدني مباحث را توسعه ميداد. قصد دارم در اين نوشتار بر دو موضوع بسيار محوري از شخصيت تمام نشدني استاد معتمدنژاد و ديدگاههاي الگو و حرفهيياش تاكيد كنم و مورد بازخواني قرار دهم. بقيه موارد شايسته و ضروري را دانشآموختگان بلافصل او بازخواهند گفت.
يكم: «آزادگي و ايستادگي»، رفته رفته براي روزنامهنگاران و مديران و دانشپژوهان رسانهها -كه بيشتر به بخش دولتي بستگي كم يا زيادي دارند- به يك امر حاشيهيي تبديل شده است. استاد در عمل به ما آموخت كه لازمه آزادگي، دور بودن منطقي از عرصههاي دولتي است و اين امر نيازمند «سواد و بار علمي» خواهد بود؛ اما بيترديد اين مساله توازني را ميآفريند كه در يك دست روزنامهنگاري، ارتباطات و رسانه و در دستي ديگر، سياستهاي دولتي و تلاش براي اصلاح يا شايد تقويت آن مدنظر باشد.
دوم: پژوهش همواره نيازمند نوگشايي است، مشروط بر آنكه پژوهشگر در اين سطح از نياز باشد، نيك ميدانيم مطالعات ارتباطي، مطالعات رسانه و مطالعات ژورناليزم، هر كدام در جاي خود، نيازمند عرصههاي پژوهشي نوين هستند پروفسور معتمدنژاد از اساتيدي بود كه دايره پژوهشهايش، هر دو عرصه ارتباطات و ژورناليزم را در بر ميگرفت و افزون بر آن به دليل تسلطي ويژه بر مباني حقوق كه از تهران تا پاريس استمرار داشت پژوهشهاي اين دو عرصه را با حقوق درآميخت و هر پژوهشي را كه به پايان رسانيد، با موضوعي تازه همراه شد و عرصهيي نوين را بازگشود. كمتر كسي را مشاهده ميكنيم كه تا اين اندازه، مسلط بوده باشد و حاضر نشود كه مضموني تكراري را در فعاليتهاي مستمر و فشرده پژوهشي خود قرار دهد.
سوم: ارتباطات، مقولهيي است و ژورناليزم مقولهيي ديگر كه با يكديگر ارتباطي تنگاتنگ دارند، اما هر كدام از شخصيتي مستقل برخوردارند.
بر اين اساس در جهان امروز پژوهشگران ارتباطات براي عرصه ژورناليزم يا پژوهشگران ژورناليزم براي عرصه ارتباطات توصيه يا راهكاري ارائه نميكنند؛ مگر آنكه با فردي مواجه باشيم كه در هر دو عرصه تسلطي يگانه و منحصر به فرد داشته باشد و وجود چنين افرادي نه تنها در ايران كه در سطح جهاني بسيار نادر است. پروفسور معتمدنژاد استادي بود كه ارتباطات را از يك سوي و در نهايت تسلط و ژورناليزم را از ديگر سوي و در نهايت كار حرفهيي، ميدانست و با آن زيسته بود. از همينرو است كه جاي استاد قطعا پر نخواهد شد و كساني كه او را و ديدگاههايش را ميشناسند، به درستي ميدانند كه راهكارها و راهحلهاي استاد هم از پشتوانه تئوريك برخوردار بود و هم به عرصههاي سخت و پرپيچ و خم عملي و پراگماتيك تكيه داشت.
آخر: درباره استاد معتمدنژاد نوشتن و گفتن كاري است بسيار دشوار اما درباره ديدگاههايش، وظيفه قطعي همه ما است كه بارها و به كرات بنويسيم و بازخواني كنيم: تنها جملهيي كه باقي ميماند، اين است كه او رفت، اما ديدگاههايش هرگز! پس، بكوشيم ديدگاههاي او را در عرصه پژوهشهاي ارتباطي از يك سوي و مطالعات ژورناليزم از ديگر سوي عملي كنيم و تحقق بخشيم.
* استاد دانشگاه و پژوهشگر
منبع: روزنامه اعتماد