تبلیغات در مدیانیوز

 

آخرین اخبار


- چرا «اکونومیست» نداریم؟
- پشت‌ پرده تجارت «لایک» و «فالو» در ایران
- کتاب جدید: سیاست‌گذاری و مدیریت رسانه
- سه دایره روزنامه‌نگاری بحران
- کتاب جدید: سیاست‌ و رسانه در دموکراسی‌های نو ظهور
- برگزاری کنفرانس بین‌المللی روزنامه‌نگاری، تبلیغات و مطالعات رسانه در تایوان
- برگزاری کنفرانس اروپایی رسانه، ارتباطات و فیلم در انگلیس
- کتاب جدید: دین و مبانی ارتباطات
- رسانه‌هایی که حضورشان در نمایشگاه مطبوعات قطعی شد
- رابطه فیس‌بوک و آژانس‌های جاسوسی آمریکا زیر ذره‌بین اروپا

 

گروه خبری: مخاطرات روزنامه‌نگاری

تاریخ ارسال: یکشنبه، 11 فروردینماه 1392  

 

جوانمرگی مطبوعات پیامد‌های ملی بر‌جای می‌گذارد

 
 

بررسی حال و روز مطبوعات ایران در گفت‌وگو با «هادی خانیکی»  

 
 

در ایران همه سال‌ها را می‌توان «سال مطبوعات» نام گذاشت، به‌ویژه چندسال اخیر را، از آن رو که در این مدت سالی نبوده که رویدادی ویژه برای مطبوعات رخ نداده باشد. از توقیف ناخواسته و خودخواسته تعدادی رسانه گرفته تا تولد و پاگرفتن عده‌ای دیگر، سال 91هم از این ویژگی مستثنا نبود، در این سال روزنامه‌ «بهار» پس از چندسال از محاق توقیف درآمد و «مغرب» مجوز انتشار گرفت. همچنین سال 91 شاهد توقیف چندماهه و انتشار مجدد روزنامه‌ «شرق» بود. علاوه بر این سال91 برای روزنامه‌نگاران هم سال خاصی بود، علاوه بر این آمدوشد روزنامه‌ها، تعدادی از روزنامه‌نگاران دوماه مانده به پایانش بازداشت و راهی اوین شدند که البته، تاکنون بسیاری از آنان‌ آزاد شده‌اند. برای بررسی حال و روز این سال مطبوعات ایران به سراغ هادی خانیکی استاد دانشگاه و مدرس رشته ارتباطات رفتیم. با او در این گفت‌وگو از جوانمرگی مطبوعات در ایران و ناامنی شغلی روزنامه‌نگاران و همچنین روآوردن دستگاه‌‌های مختلف به راه‌اندازی رسانه گفت‌وگو کردیم، مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم.

برخی از مخاطبان از ما گله می کنند که چرا <<شرق>> امروز، یا کلا مطبوعات امروز مانند مطبوعات دوره اصلاحات نیستند و در زمینه کیفیت نوشتن و میزان جسارت در پرداختن به سوژه ها ضعیف عمل می کنند، در جواب ما به این مخاطبان منتقد می گوییم که، آن زمان خط قرمزها به شدت امروز نبود رسانه های رقیب مانند وب سایت های خبری، شبکه های ماهواره ای و... نبودند که اخبار را سریع و بدون سانسور به مخاطبان برسانند، نظر شما در این باره چیست. آیا واقعا مطبوعات امروزی به نسبت مطبوعات آن دوره ضعیف تر شده اند یا عوامل بیرونی و فضای سیاسی اجتماعی جامعه مانع شده است؟

امروزه در ارزیابی های علمی از ارتباطات عمدتا این نظر بیشتر مقبولیت دارد که پیام الزاما آن چیزی نیست که فرستاده می شود، پیام در برداشت مخاطبان شکل می گیرد، به عبارتی فهم یا خوانش خوانندگان مطبوعات اهمیت بیشتری پیدا کرده به نسبت گذشته، می شود این نتیجه را گرفت که هر پیامی در هر شرایطی یکسان خوانده و دریافت نمی شود، بر این مبنا من جواب این پرسش را می دهم. می شود این نتیجه را گرفت که در موقعیت هایی که جامعه کنش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر است، سطح مشارکت سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف معنادار تر است طبیعتا در چنین شرایطی مطبوعات هم بیشتر و بهتر خوانده می شوند، حتی اگر مطبوعات از یکنواختی در محتوا و شکل برخوردار باشند. از سویی مطبوعات هم در محیطی که در آن هستند تاثیر می پذیرند. یعنی هم مطبوعات محاط هستند در شرایط سیاسی و هم جامعه، به این اعتبار مطلقا نمی شود مطبوعات را با سطح توانایی حرفه ای آنها و نوع مطالبی که به آن می پردازند ارزیابی کرد. هم تولید محتواهای مطبوعاتی و هم خواندن این تولیدها و فرآورده های فکر خبری و... هر دو پدید ه های اجتماعی هستند، یعنی باید از منظر جامعه شناسی و محیطی که مطبوعات در آن تولید و خوانده می شوند هم نگاه کرد. در یک مطالعه تاریخی به خصوص در همین ایران هم نگاه کنیم این مساله دیده می شود، یعنی هر وقت جامعه یک جامعه فعالی شده و به لحاظ تکاپوهای مدنی در جامعه پویایی بیشتر شده اقبال مردم به مطبوعات هم بیشتر شده، مشروطه، دهه بعد از 20 تا سال 32، زمان انقلاب، زمان اصلاحات و... در این دوره ها مطبوعات خوانده می شوند و تاثیر گذار هستند و در میان مردم و مسوولان روی مطالب آنها بحث می شود، این یعنی اقبال به مطبوعات بر اساس مسایل مطرح در جامعه است. اما وقتی جامعه در یک رکود سیاسی اجتماعی باشد، مطبوعات برای خود کارهایی می کنند اما جامعه برای خود دنبال مسایل دیگری است.

پس می شود این طور گفت که لزوما کیفیت مطبوعات را نمی توان عامل اصلی اقبال یا عدم اقبال مردم دانست و بیش از هر چیز نوع فضای سیاسی اجتماعی موجود در جامعه است که این اقبال یا عدم اقبال را رقم می زند؟

بله، اگر به این معنا بگیریم که جریان پیام از مخاطب شروع می شود و نه از فرستنده پیام، یعنی باید مساله ای در ذهن مخاطبان وجود داشته باشد که برای آنها واجد اهمیت هایی باشد، وگرنه شما می توانید تولیداتی داشته باشید، همین مطبوعات ما در همین شرایط حداقل تولیدات، تحلیلی فرهنگی هنری خوبی هم دارند ولی عمدتا در لابه لای چهره روز خبری خود که چهره ای محتاطانه و از مسایل روز هم حتی الامکان فرار می کند در لابه لای آن گم است و خوانده نمی شود. اگر رابطه مطبوعات و مخاطبان را در فضای ساختار مدنی ارزیابی کنیم، به وضوح دیده می شود در دوره ای که سطح کنش های مدنی بالا هست، نخبگان در دوره ای از فعالیت به سر می برند می بینیم که شکل گرایش، تولیدات و حتی دوره و کانون های انتشار مطبوعات هم متفاوت است. در دوره هایی می بینیم که مطبوعات نه تنها در تهران که در شهرهای مختلف کشور فعال هستند. وقتی هم هست منحصر می شود به مطبوعات مرکزی، دوره ای هست که استقبال مخاطب بیشتر و بهتر به روزنامه هاست و وقت هایی گرایش به سمت ماهنامه ها و فصلنامه ها و سالنامه هاست. طبیعتا جامعه ای که فعال تر باشد سطح توجه اش بیشتر به سمت روزنامه هاست، اما وقتی جامعه ای از میزان کنشگری اش کاسته می شود افراد بیشتر به سمت دیگر شکل های مطبوعاتی مثل ماهنامه و فصلنامه می روند، یعنی از اطلاع رسانی و آگاهی بخشی دورتر می شوند و به مسایل انتزاعی می پردازند؛ به مسایلی که کمتر با ذهنیت اجتماعی و مسایل مردم ارتباط دارد.

ماجرا شبیه داستان مرغ و تخم مرغ است، به هر حال وظیفه و کارکرد مطبوعات آگاهی سازی و اطلاع رسانی به مردم است تا از نتیجه این آگاهی سازی وضعیت عمومی جامعه به شکلی بهتر و مطلوب تر تغییر کند، اما از سویی دست کم در کشور ما به تجربه دیده می شود که هر گاه وضعیت جامعه به لحاظ سیاسی اجتماعی مطلوب تر شده آنگاه مطبوعات با اقبال و استقبال مواجه شده اند. پرسش این است که برای رسیدن به وضعیت مطلوب نیازمند فعالیت آگاهی بخش مطبوعات هستیم، یا مطبوعات خود یکی از ثمرات وضعیت مطلوب و فعالانه جامعه است؟

مساله مطبوعات در ایران را محدود به دوره ای کوتاه نباید کرد، مساله مطبوعات در ایران تاریخی است، این مساله توسعه نیافتگی تاریخی مطبوعات، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، عامل یک متغیر وابسته یا عامل ثانوی هستند نسبت به یک متغیر مستقل به اسم ساخت قدرت در ایران و وضعیت جامعه مدنی. یعنی هر وقت در ایران وضعیت جامعه مدنی مناسب تر و بهتر بود و قدرت سیاسی در موقعیت دموکراتیک تر و قانونمند تری بوده آنگاه وضعیت مطبوعات هم با معیارهای مطلوب تر نزدیک تر شده. در نتیجه این مرغ و تخم مرغی که شما گفته اید اینجا به هم نزدیک شده اند. چون مطبوعات تابعی از وضعیت سیاسی بوده اند به همین دلیل نمی توان انتظار فوق العاده ای داشت که مطبوعات تغییر مبنایی و اساسی در جامعه ایجاد کنند. یعنی انتظار نقش عاملیت و اساسی داشتن از مطبوعات در ایران بیهوده است. یک جامعه شناس آرژانتینی به نام <<اودنل>> از مبحثی به نام صدای سوم سخن گفته است، البته بحث صدای سوم کلا در مطالعات فرهنگی و ارتباطی مهم است، این منظر می تواند به موقعیت رسانه ها و مطبوعات کمک کند. او می گوید صدای اول را باید صدای افقی دانست، یعنی صدایی که در میان اعضای جامعه مدنی شکل می گیرد وقتی که ساختارهای مدنی وجود دارد و شبکه های اجتماعی و احزاب فعال هستند در این جامعه خود جامعه با هم گفت وگو می کنند. صدای دوم صدای عمودی است و از بالا به پایین است، یعنی از اصحاب قدرت با شهروندان شکل می گیرد. پس از این وقتی این دو صدا موقعیتی مناسب نداشته باشند یعنی اعتمادی در سطوح مختلف اجتماعی نسبت به قدرت وجود نداشته باشد، صدای اول و دوم ضعیف می شوند. اینجا صدای سوم شکل می گیرد؛ صدایی که به گفته او صدای مورب است و شکل استعاره و طنز به خود می گیرد. این صدا با مکانیزم های شناخته شده ارسال پیام منطبق نیست، یعنی پیام و خبری ارسال می شود اما برداشتی که از آن می شود متفاوت از آن چیزی است که انتظار می رود.

پس احتمالا به همین دلیل است که بسیاری از بهترین کاریکاتوریست های دنیا در کشورهای بسته مثل شوروی سابق، کوبا و... زندگی می کنند.

بله، همین طور است، به همین دلیل است که این صدای سوم را به گونه ای می شود صدای مقاومت نامید؛ یعنی مقاومتی که در واقع حتی گاهی به صورت گریز از ارتباطات و رسانه هاست، گویا تبدیل به یک ارزش می شود. برگردم به سوال اول شما، ممکن است در اینجا روزنامه امروز و چندسال پیش شما به لحاظ محتوا حتی کاملا یک روزنامه باشد. اما یک جور خوانده نمی شود، از سویی حتی شرایط تاثیر می گذارد روی زبان و در فضای بسته تر نویسنده به سمت زبان طنز و ایما و اشاره می رود، گویا خوانندگان دنبال سطور نانوشته هستند، یا اصلا به گونه ای مخاطبان می خواهند رسانه ها را بیازمایند به این معنا که ببینند آنچه که من می دانم آیا در این روزنامه آمده است. مجموع اینها وضعیت و ترافیک صدا را به وجود می آورد.

در زمان دولت اصلاحات یا در زمان قدیم، روزنامه ها رقبایی مثل وب سایت های خبری و شبکه های ماهواره ای نداشتند، این رسانه ها امروز هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کارکرد به گونه ای هستند که می توانند با سرعت و بدون محدودیت اخبار و مطالب را به مخاطبان برسانند، یعنی امروزه صدها سایت خبری داخلی و خارجی و شبکه های ماهواره ای فعال وجود دارد که عرصه را بر روزنامه ها تنگ کرده اند. در آن سال ها اما روزنامه ها این رقبا را نداشتند، تاثیر این رقبا بر کار روزنامه ها را چطور می بینید؟

قطعا به لحاظ تکنیکی و فنی ورود رقبای جدید که در دوره گذشته رادیو و تلویزیون بوده و امروز وب سایت های خبری شبکه های ماهواره ای و تلفن های همراه و... هستند تاثیر گذار بوده است، اما باید مراقب بود که این کار منجر به یک ساده سازی نشود؛ یعنی اینکه موقعیت نامطلوب مطبوعات هم از لحاظ دیده شدن و خوانده شدن و هم از لحاظ تاثیر گذاری در جامعه. اما به هر حال به نظر من این را هم می شود عامل ثانوی دانست. یعنی اگر فرض کنیم که جامعه در موقعیت اطلاع رسانی در حالتی مطلوب و مستقر باشد نوعی تقسیم کار صورت خواهد گرفت. یعنی نوع اخبار و مطالبی که سایت ها و دیگر رسانه ها منتشر می کنند و آن خبرها و مطالبی که روزنامه ها انتشار می دهند با هم متفاوت خواهد بود. حتی شکل مطبوعات خیلی تعیین کننده نیست که به صورت کاغذی باشند یا آنلاین. مساله به نظر من عمیق تر از اینهاست و بسته به میزان اعتماد عمومی به مطبوعات است. از آن سو موقعیت نهادینه شده و مستقر مطبوعات از سوی حکومت است. یعنی آیا مطبوعات در یک وضعیت کلی پذیرفته شده اند یعنی آنها مطبوعات را خیر لازم می دانند یا شر لازم. یعنی نگاه جامعه و حکومت به مطبوعات نگاهی طبیعی و درست باشد نباید خیلی نگران این بود که دیگر رسانه ها می توانند آن را نابود کنند و به مخاطره بیندازند.

از نگاه حکومت به مطبوعات سخن گفتید، به نظر شما علت این میزان از حساسیت روی مطبوعات و به خصوص روزنامه ها چیست؟

مثالی هست از <<آقای مارک فدرمن>> مدیر ارشد برنامه فرهنگ و فناوری بنیاد <<مک لوهان>> در تورنتو که می گوید در دوره جنگ مرد گاریچی ای بود که هر روز با یک گاری از مرز عبور می کرد و با خود بار سنگ به آن سوی مرز می برد مرزبان به این فرد مشکوک بود اما هر چه نگاه می کرد دلیلی برای غیرقانونی بودن کار او نمی دید چون انتقال سنگ به آن سوی مرز کاری غیرقانونی نبود. بعد از پایان جنگ مرزبان روزی گاریچی را در جایی می بیند و به او می گوید در زمان جنگ تو هر روز از مرز عبور می کردی و با خودت سنگ حمل می کردی، من می دانم که کار تو ایرادی داشت اما با اینکه هر روز اوراق هویتی ات را بررسی می کردم هرگز نفهمیدم، حالا که جنگ تمام شده توضیح بده که چه چیزی را با خودت می بردی، مرد گاریچی پاسخ داد اصل چیزی که من هر روز جابه جا می کردم خود گاری بود. اما شما فقط به مساله جزیی سنگ ها و اوراق هویتی من دقت می کردی و توجه ات به مساله بزرگ تر گاری نبود. من از گفتن این مثال می خواهم نتیجه ای بگیرم، شما به درستی گفتید ارتباطات وزن خود را در جایی دیگر به لحاظ شکل و تکنیک می گذارد، اما به جایی که گاری دستی دیده شود فقط اوراق هویتی مطبوعات دیده می شود. شما حد و اندازه و میزان تاثیر مطبوعات را در این جامعه و جهان رسانه ای شده و مجازی و تلویزیونی نگاه کنید و ببینید این بار سنگینی که مطبوعات در حال پرداختن آن هستند برای چیست؟ بر اساس تحقیقی که در سال 81 انجام شد درباره مصرف کالاهای فرهنگی در جامعه، در آن زمان مطبوعات 4/5درصد از سرانه مصرف رسانه ای را به خود اختصاص می دادند، در حالی که تلویزیون 42 درصد بود. حالا اگر کل اوقات فراغت را در نظر بگیریم 66 درصد را رسانه ها یا در واقع تلویزیون پر می کرد. در جامعه ای که به یک معنا تلویزیونی شده اما همیشه حکیم باشی مطبوعات دراز می شود. گویا مطبوعات عامل همه مشکلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. در این شرایط فقط اوراق هویتی مطبوعات است که دیده می شود و مسوولان به آنها مشکوک هستند. مثل رخدادهایی که در همین سال به سر مطبوعات آمد، <<شرق>> بسته شد برای چه بود؟ روزنامه نگارانی که بازداشت شدند برای چه بود؟ کاریکاتور روزنامه <<شرق>> چه مشکل خاصی داشت که به خاطر آن روزنامه بسته شد و متاسفانه از طرف نهادی هم بسته شد که باید متولی حمایت از مطبوعات باشد، در حالی که اگر همین کاریکاتور در نشریه دیگری یا توسط شخص دیگری منتشر می شد، مشکلی ایجاد نمی کرد کمااینکه در همان ایام در نشریه کیهان کاریکاتور کاریکاتوری بحث برانگیز منتشر شد اما برخوردی که به آن صورت گرفت متفاوت بود. مورد دیگر همین ماجرای بازداشت روزنامه نگاران که اخیرا صورت گرفت و موقعیت مخاطره آمیزی که آنها در آن قرار گرفته اند، است. بالاخره روزنامه نگاری در موقعیتی امن شکل می گیرد نه در شرایط ناامن و سرشار از هراس و استرس. این ماجرانه فقط برای افراد بازداشت شده که برای همه روزنامه نگارانی که در معرض این ماجرا قرار گرفتند یا این خبر را شنیدند را در محیطی از اضطراب و ناامنی قرار می دهد.

می دانید که سابقه این برخوردها و هراس و استرس ها ناشی از ناامنی شغلی فقط به امسال خلاصه نمی شود، سال هاست روال کار در مطبوعات به این شکل است، احتمالا به همین دلیل است که اکثریت افراد در این حرفه به پختگی و تجربه لازم نمی رسند و خیلی زود آن را کنار می گذارند، بسیاری از افراد باسابقه یا ترک وطن می کنند یا تغییر شغل می دهند و خانه نشین می شوند، این مسایل در نهایت چه تاثیری روی کلیت کار روزنامه نگاری و مطبوعات می گذارد؟

وقتی که یک موقعیت ناامن و مخاطره آمیزی به وجود می آید طبیعتا رسانه ها را به طور عام و مطبوعات را به طور خاص، آنها را از رسانه های طبیعی به رسانه های در موقعیت بحران قرار می دهد. فرق ندارد این بحران طبیعی یا بحران غیرطبیعی ناشی از زندگی صنعتی و شهری و... باشد. در چنین شرایطی به طور عادی و طبیعی یک پیام انتقال برقرار نمی شود. در موقعیت های هراس انگیز افراد با همدیگر ارتباط واقعی ندارند. حرف همدیگر را نمی شنوند و نمی فهمند. هر کس در موقعیت خاص خود گرفتار است و گفت وگو شکل نمی گیرد. در نتیجه اینجا حتی روی شکل پیام هم اثر می گذارد. آیا می شود با آرامش کار کرد، روزنامه نگاری که اساسا سر پردغدغه و پرشور می طلبد و نیازمند تعهد و ایمان به کار است، مرتباً از عرصه خارج می شود و ترک شغل و وطن می کند، آن وقت انباشت تجربه در این شغل رخ نمی دهد، تجربه منتقل نمی شود صدای مورب و سوم ساکت می شود. اینجاست که مساله با یک نگاه تنگ سیاسی مسایل و مصایب فراتر از سیاست به وجود می آید. در جامعه امروز ما اساسا کتاب و روزنامه نخواندن آسیب های اجتماعی فرهنگی و اقتصادی هستند در حد فاجعه. پس اول باید فکری کرد برای اینکه مردم روزنامه و کتاب بخوانند. در این شرایط به جای آنکه برای تاثیر گذاری رسانه های بین المللی و خارج از کنترل ما فکری شود یقه مطبوعات داخلی گرفته می شود. وقتی تغییر الگوی مصرف فرهنگی در جامعه به صورت جدی رخ می دهد باید برای حل آن فکری اساسی کرد نه اینکه شرایط را برای استقبال بخش بیشتری از جامعه به این تغییر الگو فراهم کرد. در تاریخ ایران دو بار به موضوع تغییر الگوی مصرف کالاهای فرهنگی اشاره شد؛ یکی در برنامه ششم توسعه در خرداد سال 56 که به آن توجهی نشد و دیگری در برنامه چهارم توسعه در اسفند 81 هم نظیر همین، تنگناها و موانع توسعه مطبوعات ایران مدنظر قرار داده شد. اما شواهد حاکی از آن است به این برنامه هم توجهی نشد. این مساله فراموش می شود که امروزه از بیرون از مرزهای ملی به تقاضای فزاینده تغییر الگوی مصرف فرهنگی پاسخ داده می شود.

می شود این طور گفت که زیر فشار قرار دادن و محدود کردن مطبوعات در داخل به عنوان یکی از تامین کنندگان کالای فرهنگی مورد نیاز جامعه در نهایت جامعه را به سمت استفاده از کالای تولید شده در خارج از مرزها سوق می دهد؟

بله، محدودیت در اینجا به وجود می آید، کیفیت مطبوعات در داخل کاهش می یابد و خوانده نمی شود در نتیجه مخاطب به سمت رسانه های بیرونی می رود. مساله این است که ضرورت توجه به مطبوعات یعنی جدی گرفته شدن و خوانده شدن مطبوعات و تربیت نسلی از روزنامه نگاران برای تغذیه رسانه های داخلی صورت نمی گیرد. مخاطرات و ضربه ای که جوانمرگی مطبوعات در ایران و ییلاق قشلاق روزنامه نگاران در درون مطبوعات از روزنامه ای به روزنامه دیگر یا از این شغل به شغلی دیگر می زند هم فراتر از حوزه مطبوعات است و هم فراتر از حوزه سیاست. پیامد این مسایل را باید در ابعاد ملی به آن نگاه کرد.

تاکنون هرچه گفتیم از رسانه ها و مطبوعات به معنای غیردولتی و مستقل بود، در سال های اخیر اما نهادها، افراد و دستگاه ها به سمت ایجاد و استفاده از رسانه های مختلف رو آورده اند، صدها سایت خبری، انواع روزنامه ها و خبرگزاری ها و ... در این مدت راه اندازی شده به نظرتان این رسانه ها چه تاثیری بر فرهنگ رسانه ای و استفاده مخاطب از رسانه ها وارد می کنند؟

به نظر من به لحاظ حرفه ای دو ضعف کلی در این رویکرد رسمی می شود دید؛ ضعف اول این است که توجه به فرم و شکل خیلی ترجیح دارد به محتوا، یعنی گویا چنین تصوری وجود دارد که هرچه ظواهر جذاب تر با به اصطلاح تیراژ بیشتر با کاغذ مطلوب با چاپ زیبا تر با انواع و اقسام نام های زیبا تر در فرم دادن به زبان متکلف که خیلی تلاش می کند خود را با گروه های مخاطب برقرار کند. به نظر من مهم ترین مشکل این است که ارتباط از مخاطب شروع می شود نه اینکه با تبلیغات مکرر تکرار و تزریق پیام می توانیم ارتباط برقرار کنیم. ضعف دوم این است که متاسفانه نقش های رسانه ای با اهداف غیرارتباطی مانند اهداف سیاسی، خطی و امنیتی درهم آمیخته می شود. اینجاست که کار رسانه ای از حرفه ارتباطی دور می شود. حتی بعضی سایت ها و خبرگزاری شکل گرفته که بیشتر عملیات روانی در جامعه ایجاد کنند و این جز اینکه در جامعه نوعی آشفتگی و ناهمگنی و منازعه شکل دهد و نفرت ایجاد دهد، نتیجه ای حاصل نمی شود، چرا که پیام در شرایط طبیعی و گفت وگویی در جامعه پخش می شود و در شرایط بحران دیده و عصبانی منتقل نمی شود.

شما آیا مطبوعات ایران را با مطبوعات کشور های منطقه رصد می کنید. آیا ایران رسانه ای دارد که در سایز جهانی قابل رصد باشد؟

ما از نظر تربیت روزنامه نگاران به خصوص روزنامه نگاران جوان موقعیت خیلی خوبی را در سطح منطقه داریم ولی به دلیل عدم استقرار و کوتاهی عمر روزنامه نگاری آنها و نگرانی هایشان می بینیم که در تولید و ارایه کارشان به اجبار دچار نوعی شتابزدگی هستند و به کار های درازمدت کمتر فکر می کنند که ناشی از ناامنی شغلی است و به همین اعتبار است که معمولا نقاط درخشانی را در مطبوعات ایران می بینیم تا روند درخشانی.


صدرا محقق / عکس: مهدی‌حسنی

منبع: سالنامه ۱۳۹۲ روزنامه شرق

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg    
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook