کورش علیانی - یکی از بحثهای خطاگیران، «حشو» است. حشو یعنی چیز اضافه و بیخود و زیادی. بهنظر خطاگیرها بعضی چیزهایی که مردم میگویند یا مینویسند حشو است، زیادی است، و نباید بگویند و بنویسند. خطاگیران معمولا وقت زیادی میگذارند تا مصداقهای حشو را در گفته و نوشته دیگران پیدا کنند و برای هم تعریف کنند و بخندند.
یکی از مثالهای مشهور حشو «سنگ سیاه حجرالاسود» است. میگویند چون «حجرالاسود» در عربی به معنای سنگ سیاه است، این عبارت حشو است.
اول این که ارجاع دادن واژهای که در زبانی رایج است، به ریشهاش در زبانی دیگر کار درستی نیست. چون معنا، کتابت، و تلفظ واژهها میتوانند در انتقال از زبانی به زبانی دیگر تغییر کنند.
دوم این که در عربی عبارت «حجرالاسود» را به کار نمیبرند، یا میگویند «الحجر الاسود»، یا میگویند «حجر اسود» بنا بر این ارجاع دادن به زبان عربی آدرس غلط دادن است.
سوم این که در عربی «الحجر الاسود» اسم سنگی است سیاه که کنار کعبه است. هر چند اینجا مصداق و معنای اسم یکسان هستند، اما دلیلی ندارد که الزاما این مصداق و معنا یکی باشند. مثلا به گمان شما دریای سرخ باید سرخ باشد یا سپیدرود سپیدتر از رودهای دیگر باشد یا کسی که اسمش حسام است شمشیر باشد و کسی که اسمش هژبر است شیر؟
گفتن «چهارم این که» نیازبه مقدمه دارد. اگر در جایی – مثلا در پایگاه دادههای مربوط به اطلاعات اقتصادی خانوار – کد ملی یا کدپستی ده رقمی یا شماره شانزده رقمی عابربانکتان را خطا وارد کنید، حتی قبل از این که نام خود را وارد کنید، سامانه میتواند به شما اطلاع بدهد که این کد اشتباه است.
چهطور؟ برای کد ملی دادن به کمتر از صد میلیون نفر، نه رقم کافی است. اما کد ملی ده رقم دارد. نام آن یک رقم اضافی رقم مقابلهای یا تطبیقی (به انگلیسی check digit) است و طوری طراحیش میکنند که کدهای ساختگی یا خطا را از کدهای واقعی متمایز کند. یعنی ما یک رقم اضافی یا حشو (به انگلیسی redundancy) داریم که با آن از این خطاها جلوگیری میکنیم. در صنایع ارتباطی مانند مخابرات هم که ممکن است بخشی از کدهای پیام بر اثر خطاهای حاصل از سر و صدا و آشفتگی محیط از دست برود، از همین ارقام تطبیقی و خصوصیت حشو آنها استفاده میکنند و کدهایی میسازند که پس از آسیب گاه کاملا و گاه تا حد خوبی قابل بازسازی هستند.
زبان نیز یک سامانه ارتباطی جدی است که گاه از این خصوصیت برای تضمین انتقال ارتباط استفاده میکند. بنابر این:
«چهارم این که» حشو زاید نیست. حشو خصوصیتی مفید است که در تمام زبانها وجود دارد و به حفظ محتوای پیام کمک میکند.
پنجم این که حشو میتواند نقش تاکیدی داشته باشد. وقتی میگوییم «فلانی بسیار مطلع و آگاه است»، با آوردن «مطلع» و «آگاه» در کنار هم بر آگاهی او تاکید میکنیم.
ششم این که گاه تن به حشو میدهیم تا از دو کارکرد جنبی واژههای هممعنا کنار هم استفاده کنیم. وقتی کسی میگوید «دکتر حسابی علم و دانشی بیحد داشت» از این که معمولا علم را در معنایی نزدیکتر به علوم جدید استفاده میکنند و دانش را در معنایی عامتر، استفاده کرده و میگوید دانش دکتر حسابی هم خاص بود و هم عام.
هفتم این که گاهی کسی دو واژه هممعنا را کنار هم میآورد تا با یکی دیگری را معنا کند و در عین حال از قدرت، زیبایی، اثرگذاری یا حتی خوشآهنگی واژه مهجور هم استفاده کرده باشد. مثلا کسی که میگوید «دوستی با مردم دانا، چون جواهری ثمین و قیمتی است» هم از وجه ادیبانه واژه ثمین استفاده کرده و آشناییش با این واژه نهچندان رایج را به رخ کشیده و هم ثمین را برای مخاطب معمولیترش معنا کرده است.
یکی دیگر از مثالهایی که خطاگیرها درباره حشو میآورند و به آن میخندند «سوال پرسیدن» است. آنها میگویند سوال خودش معنای پرسیدن را در خود دارد و دیگر نیاز نیست پرسیدن را همراهش کنیم، بلکه باید گفت «سوال کردن». شاید باید به شیوه خودشان از آنان پرسید مگر «غذا» و «لباس» و «طعم» معنای «خوردن» و «پوشیدن» و «چشیدن» را در دل خود ندارند، چرا به جای «غذا خوردن» و «لباس پوشیدن» و «طعم چشیدن» نمیگوییم «غذا کردن» و «لباس کردن» و «طعم کردن»؟
منبع:
روزنامهی تهران امروز
یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۰
کورش علیانی