هفتهنامهی پنجره - عمر طولانی خبرگزاری رسمی کشور آن را به یکی از قدیمی ترین سازمان های رسانهای در ایران تبدیل کرده است. از آژانس خبری پارس تأسیس اوایل سده چهاردهم تا خبرگزاری ایرنای ۱۳۸۹ راه پرفراز و نشیبی طی شده که مرور تحولات آن، به نوعی مرور تاریخ سیاسی ایران در این سال هاست. تأسیس به عنوان یکی از زیرمجموعههای وزارت امورخارجه و سپس انتقال به اداره کل تبلیغات و پس از آن وزارت اطلاعات و جهانگردی و بعدها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به علاوه تعویض دهها مدیر برای خبرگزاری، پیگیری تحولات این مجموعه خبری را مشکل می کند.
برای مرور تحولات خبرگزاری دولتی ایران پس از انقلاب اسلامی به سراغ دکتر محمدحسن جعفری سهامیه رفتیم. دکتر جعفری از نخستین سال های پیروزی پس از انقلاب در سطوح مختلف ایرنا فعالیت و از نزدیک این تحولات را پیگیری کرده است. خبرنگار و سردبیر خبری ایرنا در زمان جنگ ایران و عراق، سردبیری اتاق اخبار و در سالهای پس از جنگ نیز معاون خبری ایرنا، مسئول دفتر چند نمایندگی خارجی و ریاست دانشکده خبر و... از جمله سمت های جعفری در سالهای فعالیت در خبرگزاری جمهوری اسلامی است.
جعفری صحبت هایش درباره ایرنا را با توصیف خبرگزاری بهعنوان موجودی زنده شروع می کند و در ادامه گفت وگو بارها به این توصیف اولیه اشاره دارد: «من اعتقاد دارم هر سازمانی به عنوان یک موجود زنده لاجرم یک سیر دگردیسی دارد. باید اجازه داد این موجود زنده سیر دگردیسی های پی درپی خودش را طی کند. اگر مانعی ایجاد شود، مشکل پدید می آید و حتی ممکن است این انسداد دگردیسی موجب مرگ شود. برای این فرآیند مثال در عالم طبیعت، پیله کرم ابریشم است. باید اجازه داد پیله شکل بگیرد و پس از آن زایشی به وجود آید و پروانه متولد شود؛ جلوی این زایش را نباید گرفت.» متن مصاحبه با دکتر جعفری را در ادامه میخوانید:
- برای شروع بهتر است به گذشته و روزهای اول انقلاب برگردیم. ایرنا در آن روزها و پیش از ورود شما چه حال و روزی داشت؟
- آشنایی جدیام با خبرگزاری به سال ۱۳۵۹ بازمیگردد که بهعنوان یک جوان 22 ساله به خبرگزاری آمدم. البته طبیعی است که ما نام خبرگزاری «پارس» را از بچگی در رادیو می شنیدیم و در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران یعنی اواسط ۱۳۵۵ هم بیشتر نسبت به آن حساس شدیم. در آن زمان رژیم شاه یکی از عناصر فکری خودش یعنی محمود جعفریان را بهعنوان مدیرعامل خبرگزاری پارس تعیین کرده بود. جعفریان از عناصر فکری و مدیریتی حزب توده بود که بعدها با شرایطی که در دربار فراهم شد، جذب حاکمیت شد.
با حضور جعفریان، خبرگزاری پارس، رشد سازمانی قابل توجهی داشت و نوعی دگردیسی طبیعی در این سازمان شکل گرفته بود؛ خبرگزاری از یک دفتر خبری در وزارت اطلاعات آن زمان، به یک سازمان خبری تبدیل شد. همان دوره برای اولین بار تأسیس نمایندگی در نقاط مختلف ایران و جهان هم آغاز شد.
- از نظر سازمانی، موقعیت خبرگزاری «پارس» پیش از انقلاب چگونه بود؟ مدیر آن در چه سطحی بود و چه کسی او را منصوب می کرد؟
- از نظر ساختاری زیرمجموعه وزارت اطلاعات بود، ولی به لحاظ مدیریتی اینگونه نبود. انتصاب مدیرعامل خبرگزاری در زمره انتصابات همایونی بود و شخص شاه حکم می داد. خبرگزاری مثل شرکت نفت، مثل دانشگاه تهران و چند جای دیگر بود که مشمول قانون انتصابات همایونی بودند. این قاعده انتصابات همایونی حتی بعد از انقلاب هم تا مدتی برقرار بود و اختیارات شاه به عهده رییسجمهوری گذاشته شد. بعد از انقلاب هم اولین سرپرست ایرنا (آقای محمدرضا شریف) و بعد اولین مدیرعامل (کمال خرازی) با حکم رییسجمهوری وقت، بنی صدر منصوب شدند. بعدها این روند تغییر پیدا کرد.
به هرصورت در زمان پیش از انقلاب دگردیسی لازم انجام شده و پارس از یک دفتر خبری تبدیل به سازمانی پرقدرت شد. در سال های متصل به انقلاب، نگاه خبری در مجموعه قوی بوده است. بعدها که ما به خبرگزاری رفتیم و شواهد مربوط به سال های قبل را مرور کردیم، نشان می داد پیش از انقلاب چه حال و هوایی بر سازمان حاکم بوده است. مدیریت خبرگزاری پارس در سال های آخر پیش از انقلاب به نوعی نگاه حرفهای پایبند بود، فرهنگ احساس تعلق و تعصب حرفهای تقویت شده بود، به نسبت شرایط آن زمان تلاش شده بود که جایگاه خبرنگار در کشور ارتقاء پیدا کند و حیطهها بهصورت تخصصی تعریف شود. اینها تلاش های قبل از انقلاب بود. از نظر مالی هم خبرگزاری، مورد توجه حاکمیت قرار داشت.
- این توجه به خاطر منحصر به فرد بودن خبرگزاری بود؟
- رژیم شاه تا سال ها اعتقادی به سیاست رسانهای مستقل نداشت. ماهیت رژیم و شرایط جهانی چنین ضرورتی را برای حاکمیت آن زمان ایران ایجاب نمی کرد. رژیم، خود را بخشی از اردوگاه غرب در نظام دوقطبی جهان می دانست که این اردوگاه همه ملزومات رسانهای را فراهم داشت. لذا در کشوری مثل ایران احساس نمی شد که باید سیاست رسانهای مستقلی وجود داشته باشد. نتیجه این سیاست در همه حوزههای رسانهای هم دیده می شد. خبرگزاری به معنای جدی اصلا وجود نداشت، تعداد روزنامهها اندک بود و فعالیت رادیو و تلویزیون محدود.
همانطور که گفتم در سال های آخر رژیم بود که متفکرینی به دربار راه یافتند و خون تازهای به آن تزریق کردند و در برخی از این سیاست ها تجدید نظر صورت گرفت. این گروه جدید به این نتیجه رسید که دربار نیاز دارد یک خبرگزاری قوی داشته باشد تا بتواند اهدافی را تأمین کند.
- این تیم فکری که اشاره می کنید همان گروهی از توده ای ها هستند که از طریق دفتر فرح پهلوی به دربار جذب شدند و در بخش های فرهنگی کشور تأثیرگذار بودند؟
- بله، درواقع فرح در این بین نقش قابلتوجهی داشت. البته ناگفته نماند که هیچوقت یک جریان واحد نمی توانست چنین تحولی را به وجود بیاورد و زمینههای دیگری هم وجود داشته است. دفتر آژانس خبری پارس از قبل وجود داشت، ولی با سیاست گذاری و مدیریت این تیم دربار، آژانس به یک سازمان خبری مدرن نزدیک شد. خبرگزاری تلاش میکرد از برخی نمونههای منطقهای همچون خبرگزاری آناتولی ترکیه و سازمانهای توسعه یافتهتری چون فرانس پرس و رویترز الگو بگیرد. در آن سال ها، هم جریاناتی که ریشههای تفکر شرقی داشتند، مانند جعفریان و سایر توده ای ها و هم جریاناتی که ریشههای تفکر غربی داشتند و در دربار فعال بودند به این نقطه اشتراک واحد رسیدند که یک سازمان خبری مستقل برای دربار لازم است.
بدین ترتیب، خبرگزاری پارس در مراحل ابتدایی چنین تغییر و تحولاتی بود که انقلاب صورت گرفت. در جریان انقلاب هم دیده شد اهالی خبرگزاری، همراه نهضت مردم بودند و اعتصابات در خبرگزاری هم شکل جدی داشت. خبرگزاری پارس همراه با رادیو و تلویزیون از جمله آخرین سازمان هایی بودند که به اعتصابات پیوستند. این نشان می دهد علی رغم تلاش زیادی که رژیم شاه برای هماهنگی خبرگزاری با دربار انجام داده بود، بدنه اصلی خبرگزاری، مردمی بودند. بعد از انقلاب هم اولین سرپرست خبرگزاری، یک مدیر صاحب صلاحیت و شخصیت حرفهای از داخل مجموعه بود. این نشان می دهد افراد خبرگزاری از نظر وابستگی به دربار چندان گزینش نشده بودند، و عناصر خبرگزاری افراد گزینش شده در روال های حرفهای خبری بودند و البته شماری از آنها حتی در اروپا برخی آموزش های خبری را هم گذرانده بودند.
- وقوع انقلاب چه تأثیری بر فعالیت خبرگزاری داشت؟
- بعد از انقلاب، اصل نگاهی که به ماهیت خبرگزاری وجود داشت همچنان تداوم یافت. این نگاه لزوم وجود یک خبرگزاری اصطلاحا دولتی یا حاکمیتی برای ایران بود. در بسیاری از کشورهای منطقه چنین خبرگزاری ای وجود داشت، در ترکیه، عراق، پاکستان و غیره. در همه اینها خبرگزاری دولتی، نیاز قابللمس و فرمولی طبیعی و امری پذیرفته شده بود. خبرگزاری پارس هم در دوران تازه، همین وضعیت را پیدا کرد. پس با استقرار جمهوری اسلامی هم توجه خوبی به خبرگزاری صورت گرفت. خبرگزاری پارس از جمله سازمان هایی است که با وقوع انقلاب تضعیف نشد و فعالیت آن نوسان نداشت، بلکه از همان روزهای اول انقلاب مورد توجه قرار گرفت و به فعالیتش ادامه داد. محمدرضا شریف که از کارکنان حرفهای و نجیب خبرگزاری بود، بهعنوان اولین سرپرست بعد از انقلاب برای خبرگزاری پارس تعیین شد و سپس در اوایل سال ۱۳۵۹ کمال خرازی بهعنوان مدیرعامل خبرگزاری منصوب شد. با شروع مدیرعاملی ایشان، موجی از نیروهای جوان، دارای استعداد و انقلابی در مفهوم آن زمان وارد خبرگزاری شدند، اینها پیشینه آموزش های خبری نداشتند، ولی عموما افرادی مستعد، پرانگیزه و با انرژی بودند. این موج در طول یک یا دو سال وارد خبرگزاری شد و فکر می کنم حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نیروی جدید را در بر میگرفت. اینها بخش های مختلف خبری سازمان را به تدریج در اختیار گرفتند. من هم یکی از آن نیروها بودم.
- داستان ورود خودتان به خبرگزاری چگونه بود؟
- اواخر خرداد ۱۳۵۹ زمانیکه بنده دانشجوی دانشگاه تهران بودم، شرایطی پیش آمد که به تعطیلی دانشگاهها منجر شد. من و تعدادی از دوستانم که یاران دبستانی آن زمان بودیم، از طریق آگهی استخدامی که در روزنامه درج شده بود، بدون چندان تشریفات اداری یا آزمونهای حرفهای، به ایرنا پیوستیم.
- اینکه به سرعت شما را استخدام کردند به واسطه تخصص یا سابقه خاصی بود که داشتید؟ یا اینکه هر دانشجویی را که مراجعه می کرد را استخدام می کردند؟
- نه، ما تخصص رسانهای نداشتیم و مدیران آن زمان خبرگزاری پارس هم شناختی از ما نداشتند. خبرگزاری به نیروهای جوان و تحصیلکرده نیاز داشت و همین که در مصاحبههای شفاهی، نوعی استعداد خبری را در داوطلب مییافتند، استخدام اولیه وی انجام میشد. چندماه بعد یعنی اواخر شهریورماه همان سال، جنگ علیه ایران آغاز شد. بنده و دوستانم در ابتدای فعالیت ، در بخش خبر نبودیم و مسئولیت راه اندازی یک بانک اطلاعاتی خبری را به عهده داشتیم. خاطرم هست اولین تجربه فعالیت خبرنگاری من، با اولین شب بمباران شهرهای ایران مصادف شد. اولین لحظاتی که در اتاق خبر حاضر شدم، استان های ایران بمباران می شد و ما از طریق تماسهای تلفنی، سرگرم جمعآوری اطلاعات مربوط به این حملات برای خبرگزاری بودیم.
به هرحال در این مرحله نیز، خبرگزاری، دگردیسی خود را متناسب با شرایط روز انجام داده بود. بهنظر میرسد، فرمول خبرگزاری دولتی برای اوضاع و احوال آن روزهای کشور مناسب بود. این ویژگی و شرایط دیگری که به آنها اشاره خواهم کرد، باعث شد خبرگزاری در آن زمان بتواند نقش مؤثری داشته و موفق باشد. در تمام طول هشت سال جنگ نگاهها متوجه خبرگزاری بود و سازمان در اطلاع رسانی جنگ، نقش محوری داشت. با همان امکانات مخابراتی بسیار محدود آن زمان، این مجموعه خبری، عملکرد خوبی داشت؛ بهویژه آنکه بهدلیل منحصر شدن کشور به تنها یک خبرگزاری، دسترسی به عالیترین مسئولان نظام تقریبا فوری، بیواسطه و مؤثر بود. مثلا مطلبی را که روی تلکس ویژه منتشر می کردیم، تا 10 دقیقه بعد رهبری کشور که آن زمان امام خمینی (رحمت ا... علیه) بودند، می خواندند. این حالت بی نظیری برای کار خبری آن زمان بود. خبرگزاری در این دوران به خوبی نفس می کشید، پرتپش بود، خون می رساند و زنده بود.
شاید برای من هم الان بعد از گذشت ۳۰ سال تصور آن شور و اشتیاق و سرزندگی حاکم بر خبرگزاری سخت باشد. می خواهم بگویم همه چیز انگیزه بود، تلاش برای مفید بودن و این احساس که تو تأثیرگذار هستی، چون ما تأثیرگذاری خبرگزاری را بهسرعت می دیدیم. حاصل این تأثیرگذاری یا در رادیو منعکس می شد که بلافاصه می شنیدیم، یا در روزنامهها بود که فردا صبح می دیدیم، یا در تصمیماتی بود که مدیریت کشور در ردههای مختلف اتخاذ می کرد که آن هم ملموس بود. این شرایط باعث شد در خبرگزاری نسلی رشد کند که اعتماد به نفس و انگیزه بالایی داشت. از این حدود ۲۰۰ نفر بسیاری از آنها بهتدریج از خبرگزاری رفتند و در جاهای دیگر تزریق شدند، از جمله در رادیو و تلویزیون، روزنامهها، حتی رادیوهای خارجی مثل بیبیسی و غیره. آنها در سایر رسانهها خودشان منشأ تحولاتی شدند. آن فضای خبرگزاری، این چنین نیروهایی را بهوجود آورده بود.
- فضای کاری خبرگزاری در دوران جنگ به چه صورتی بود؟ آغاز کار خبری نسل شما در ایرنا با آغاز جنگ همراه بود. اینچه تأثیری در عملکرد خبرگزاری داشت؟
از نظر پوشش خبری جنگ، در بین نیروهای جوان خبرگزاری رقابت بود. در بین خبرنگارانی که به این نسل تعلق داشتند و در یک بازه زمانی جذب شده بودند، کمتر دیده می شد کسی تمایل داشته باشد که بخواهد در یک دفتر خبرگزاری و در یک منطقه آرام فعالیت کند. مثلا کسی تمایل نداشت به دفتر ساری یا نیشابور یا حتی مشهد برود. حتی تمایل زیادی وجود نداشت کسی به دفاتر خارج از کشور برود، برای این کارها اشتیاقی نبود. برعکس برای حضور در جبههها اشتیاق بسیاری وجود داشت. نمی دانم برای این پدیده چه اسمی می توان گذاشت. به هرصورت پدیدهای متعلق به نسل ما بود. فارغ از جنبه ارزشی آن و اینکه ما این پدیده را مثبت یا منفی بدانیم، چنین فضایی در آن زمان وجود داشت. خاطرم هست بارها، هر کدام از این نیروها که امکان حضور در یک عملیات را پیدا نمیکرد، بسیار متأسف بود. هدفم از طرح این مسئله صرفا توصیف و روایت حال و هوای آن روزهای خبرگزاری است.
خبرگزاری با این نوع نیروها، کارکردی اینگونه داشت. این حال و هوا ادامه داشت تا زمانیکه جنگ تمام شد. با پایان جنگ اما شرایط به تدریج تغییر کرد. این تغییرات در همه عرصههای کشور بهتدریج با سرعت بیشتری اتفاق افتاد و اینجا بود که خبرگزاری با روند این تغییرات همراه نشد، متناسب با شرایط جدید جهانی، تحول نیافت و دگردیسی لازم در آن، صورت نگرفت.
- تغییر نام خبرگزاری چه زمانی اتفاق افتاد؟
- در سال ۱۳۶۰ یا ۱۳۶۱ مجلس نام خبرگزاری را از «پارس» به «خبرگزاری جمهوری اسلامی» تغییر داد. بسیاری از دوستانی که آن زمان از این تغییر نام خوشحال شدند و من هم یکی از همان ها بودم، بعدها به این نتیجه رسیدند که این یکی از بزرگ ترین اشتباهات خبرگزاری و نظام در مورد ایرنا بوده است. به این نتیجه رسیدند که «برند» خبری پارس، میبایست حفظ می شد. این تغییر نام نیز یکی از عوامل انسداد دگردیسی در آن زمان و در سالهای بعد از آن شد. خبرگزاری با این تغییر نام، گویی به پدیدهای مقدس تبدیل شده بود که هیچ نوع دگردیسی جدیای برای آن مقدور نشود.
- چرا ایرنا پس از جنگ نتوانست نقشی که در فضای رسانهای کشور داشت را حفظ کند و کم کم به یک سازمان رسانهای کم اثر تبدیل شد؟
- پس از جنگ، شرایط جهانی و وضعیت رسانههای ملی و بینالمللی تغییر یافته بود. عصر طلوع اینترنت کم کم فرا می رسید. جنگ سال ۱۹۸۸ تمام، و دو سال بعد از آن اینترنت در دنیا عمومی می شود، هرچند در ایران هنوز خبری از آن نیست. همه شواهد داد می زند که دیگر وقت یک دگردیسی است. در جایی مثل خبرگزاری، این دگردیسی باید از نوع غیردولتی شدن یا حداقل نیمه دولتی شدن دنبال می شد. در آن روز ها چند سالی می شد که خبرگزاری هایی مثل آناتولی، نیمه دولتی شدند و فقط کشورهایی که حزبی اداره می شدند مثل سوریه (خبرگزاری سانا)، عراق (خبرگزاری اینا) و خبرگزاری یمن جنوبی، هنوز اوضاع سابق را داشتند. ولی در ایران با وجود اینکه ادبیات و فهم روشن و قابل درکی برای غیردولتی شدن ایرنا وجود داشت، این تحول شکل نگرفت. دگردیسی ای که باید در اواخر دهه 60 یا اوایل دهه 70 صورت میگرفت، با انسداد مواجه شد. پیله باید باز می شد تا کرم تبدیل به پروانه شود، ولی نشد تا ایرنا امروز به موجودی فلج شده تبدیل شود.
- این نیاز در بدنه و مدیریت ایرنا از چه زمانی احساس می شد؟
- در سطوح حرفهای، خیلی قبل تر از این دوره کاملا احساس می شد. خاطرم هست که حتی فکر تشکیل یک خبرگزاری خصوصی، اولینبار در سال 1368 برای ما به یک دغدغه تبدیل شده بود؛ چراکه بهتدریج، شرایط اجتماعی و رسانهای جهان و ایران تغییر کرده بود و یک خبرگزاری دولتی نه قابلیت انگیزشی داشت، نه تحرک و نه اعتمادی در بین متن مخاطبان جامعه. با این حال نوعی فرسودگی انگیزشی در بین نسلی از خبرنگاران که انرژی فراوانی را صرف جنگ کرده بودند، دیده می شد. از یک سو، ساختار سخت دولتی و موانع قانونی کشور برای شکلگیری رسانههای خصوصی و از سوی دیگر، دورنمای چندان قابل لمسی را برای یک تحول رسانهای در کشور، به دست نمیداد. در آن زمان هنوز از اینترنت خبری نبود و یکی از مهمترین فاکتورهای مشکلساز برای یک خبرگزاری خصوصی و جدید، رساندن اخبار تولیدی به روزنامهها و متن مخاطبان بود.
متأسفانه در آن زمان پتانسیلی که در ابتدای دهه ۱۳۶۰ وجود داشت، در طول زمان جنگ فرسوده شده بود. به همین دلیل، هرچند میدانستیم که مشکل کار کجاست و چهکار باید کرد، اما نه در ایرنا، دگردیسی لازم رخ داد و نه مستقل از آن زایشی انجام شد. البته سالهای بعد، با تولد اینترنت، انقلابی بنیادین صورت گرفت. برای نسل تازهتر، دنیای جدیدی که اینترنت هم بخشی از آن است، شرایطی کاملا متفاوت را پدید آورد. می بینید که در اوایل دهه 80 موجی از خبرگزاری های خصوصی به اشکال مختلف در کشور راه اندازی می شود. این موج از روی سر ایرنا که قادر به انطباق با شرایط جدید نیست، عبور می کند. در شرایط جدید، ایرنا دیگر نه سوگلی نظام است و نه منحصربهفرد. بهتدریج به شرایطی میرسیم که نمیتوان نقش، جایگاه یا حتی کارویژهای را برای ایرنا ترسیم کرد. ایرنا در یک سایه سنگین به رخوت میافتد؛ بهنحوی که بود و نبود آن چندان احساس نمیشود. شرایط کنونی ایرنا، مشابه شرایط یک بدن سنگین، کم انرژی و بیانگیزه است که از یک آرتروز مزمن رنج میبرد.
اکنون نیز، سالها پس از گسترش خبرگزاریهای جدید شبهخصوصی و گسترش شبکههای مجازی اطلاعرسانی، ایرنا همچنان در پیله کهنه خود مانده است، انگیزههای درون سازمانی به حد بسیار پایینی رسیده است و اعتماد عمومی به خبرگزاری و رسانههای دولتی بهتدریج از دست رفته است. امروز خبرگزاری در این شرایط است و برای سازمانی که از چند مرحله دگردیسی طبیعی خود جا مانده است، تغییر مدیران، چندان چارهساز نیست.
- این نگاه شما به عنوان یکی از عناصر داخل ایرنا بود که سال ها تحت عناوین مختلف در خبرگزاری حضور داشته اید. شما سال ها هم مدیر دانشکده خبر بوده اید و در این حوزه تدریس کرده اید. از جنبه آکادمیک چطور می توان به وضعیت «اخبار» خبرگزاری نگاه کرد؟ به نظر می رسد شیوه خبری ای که در خبرگزاری ایرنا و سایر خبرگزاری های کشور دنبال می شود، استاندارد خاصی ندارد. خبرهایی که روی خروجی قرار می گیرند گاه از تعریف های آکادمیک و استاندارد خبر بسیار دور هستند. گاهی دقت و انصاف در تنظیم خبرها دیده نمی شود و خبرها معمولا با تفسیر جانب دارانه همراه هستند. بهنظر شما شکل مطلوب و آرمانی چه می تواند باشد؟
- ژورنالیسم بهعنوان یکی از شاخههای مهم رسانه، یک رشته علمی مستقل با روشها و الگوهای خاص خود است. فراتر از آن، مجموعهای از دیگر رشتههای علمی نیز در آن بهطور جدی نقش دارند: سیاست، روان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی و غیره همه در آن تأثیر گذار هستند؛ گویی در اینجا با یک بین رشتهای پیچیده مواجه هستیم. خبر، امروز در دنیا کاملا یک پدیده تعریف شده، حد و مرزدار، علمی و دارای روش شناسی مشخص است. دنیای ژورنالیسم اما یک دنیای انحصاری نیست، یک فضای عام رقابتی است. مانند دنیای داروسازی نیست که فرمول ها در اختیار شرکت های خاصی باشد. با این حال، کشور ما به علت نداشتن سنت رسانهای جدی و پایدار، امروزه نیز در این حوزه با ضعفهای فراوانی روبهروست. ما در رسانه و ژورنالیسم سابقه و سنتی در ایران نداریم، البته این با ارتباطات متفاوت است که در آن سابقه و سنتهای دیرپایی داریم. علل دیگر به شرایط اجتماعی - سیاسی کشور بازمی گردد.
- در خارج از کشور و در بین رسانههای خارجی چه تصویری درباره ایرنا وجود دارد؟ در سابقه ایرنا انتشار اخباری مانند دستگیری صدام وجود دارد که همه خبرگزاری های دنیا آن را به نقل از ایرنا منتشر کردند، ولی در سایر اخبار مربوط به منطقه کمتر دیده شده به ایرنا استناد شود. با توجه به اینکه شما در دورهای هم مسئول دفتر ایرنا در وین و برلین بودید، نقش دفاتر خارج از کشور در وجهه بینالمللی ایرنا چگونه است؟
- واقعیت این است که با یک آذرخش، جهان برای همیشه روشن نمی شود. اینکه خبرگزاری یک خبر بسیار مهم را مخابره کند، خبرگزاری را به رسانه مهمی تبدیل نمی کند. ایرنا در خارج از کشور در دوران های مختلف نقش متفاوتی داشته است. در دوران جنگ، ایرنا سخن گوی رسمی نظام بود، بسیار مورد توجه قرار می گرفت، از آن نقل قول می شد و تحلیل های آن مورد توجه بود. در آن دوران، اخبار ایرنا، حتی از رادیو و تلویزیون هم مستندتر و رسمی تر بود، اما آن دورانی بود که تمام شد و در حال حاضر چنین وضعیتی وجود ندارد. دفاتر خبرگزاری در خارج از کشور هم بیشتر در حوزه واردات خبر و نه صادرات خبر فعالیت می کنند. در خارج از کشور، ما اخبار محیط خودمان را جمع می کردیم و به داخل می فرستادیم. لذا ایرنا از مسیر دفاتر خارج از کشور اثرگذاری زیادی در خارج نداشته است. اثرگذاری آن از مسیر سرویس فارسی و انگلیسی است که آن هم توسط مخاطبان و مشترکانی خاص و نه از طریق افکار عمومی جهانی ردیابی می شود.
- تأثیرگذاری ایرنا در فضای رسانهای کشور نشان می دهد ما با خبرگزاری عریض و طویلی مواجه هستیم که چابکی لازم را ندارد. درباره ریشههای رسیدن ایرنا به شرایط نامطلوب صحبت کردید، راه حل خروج از این وضعیت را چه می دانید؟
- همانطور که گفتم اگر دگردیسی در زمان خودش انجام نشود، بعدا بهسختی می توان روند پیشرفت طبیعی کار را دوباره برقرار کرد. ماجرا از همان جا که رها شده است باید دنبال شود. ما نام و برند «پارس» را در جهان از دست دادیم. راه اندازی خبرگزاری «فارس» مستقیم و غیرمستقیم حاصل این حسرت بود. این خبرگزاری جدید حاصل تأسف و حسرت ناشی از تغییر نام خبرگزاری پارس به جمهوری اسلامی بود. این اشتباه ۲۰ سال بعد خودش را نشان داد و دیدیم که با حمایت یک نهاد ایدئولوژیک، خبرگزاری جدیدی ایجاد شد که عنوان فارس را برگزید.
پس برای بهبود وضعیت ایرنا باید رفت و از همان جاهایی که سال ها پیش کار رها شده دوباره شروع کرد. تصور می کنم برای شروع، دولت می تواند خبرگزاری جمهوری اسلامی را در قالب سهام بهکارمندان آن واگذار کند. اگر دولت می خواهد عدالت را رعایت کند، سهام را به همه کارمندانی که بعد از انقلاب در خبرگزاری کار کرده اند و در قید حیات هستند؛ واگذار کند. دولت می تواند بخشی را بهکارمندان و بخشی را هم به یک نهاد حاکمیتی که بیشتر به آن اعتماد دارد واگذار کند. با واگذاری ایرنا و تشکیل هیئت امنا از میان سهام داران، مجموعه می تواند روند نوزایی را از سر گیرد و به مدیریت برآمده از دل کارکنان سپرده شود. در غیر این صورت عوض کردن مدیر عامل به شیوه فعلی چاره کار نیست. ایرنا مثل روستایی است که سال ها متروکه شده، حالا تغییر مکرر کدخداها، دردی را از روستای فراموش شده، درمان نخواهد کرد. اکنون یکی از نیروهای با سابقه خبرگزاری، در رأس مدیریت این سازمان است که طبعا برای بهبود شرایط آن تلاش میکند، اما در چنین شرایطی، امکان یک نوزایی و احیای درونی در ایرنا فراهم نیست.