تبلیغات در مدیانیوز

 
راهنمای آنلاین روزنامه‌نگاران
 
دوره‌های دانشگاهی رسانه و ارتباطات
 

--------------------------------------------
mevlana rumi
Jalaluddin Mohammad (Rumi), the Persian Sufi poet and Mystic
--------------------------------------------
مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای
مطالعات فرهنگی، مطالعات رسانه‌ای، مطالعات ارتباطی
--------------------------------------------

 

آخرین اخبار


- گوگل ۳۲ نام دامنه را تصاحب کرد
- پرونده اکتا به دیوان دادگستری اروپا ارجاع شد
- اعتراض به خودکشی تعدادی از کارگران اپل در چین
- قوانین تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی
- فناوری‌های تشخیص چهره به کمک تبلیغات می‌آیند
- این هرم وارونه نمی‌ماند: پاسداشت ۴۰ سال روزنامه‌نگاری حسین قندی
- حمله هکرها به بازار بورس آمریکا در حمایت از جنبش وال‌استریت
- رئیس گوگل 1.5 میلیارد دلار سهامش را می‌فروشد
- تولید تبلت ۲۰۰ دلاری توسط ارتش پاکستان
- مایکروسافت چرخه زندگی ویندوزها را طولانی می‌کند

 

گروه خبری: سینما - تئاتر

تاریخ ارسال: سه شنبه، 8 اردیبهشتماه 1388  

 

راودراد: طنز کاریکاتوری در بلند‌مدت سطح سلیقه مخاطب را پایین می‌آورد

 
 

اعظم راودراد، دارای مدرک تحصیلی دکترای جامعه‌شناسی هنر معتقد است: رشد سینمای ایران منوط به رشد تمامی دیدگاه‌ها است و در وضعیت فعلی که شاید بتوان گفت تنوع دیدگاه‌ها در سینمای ایران به دلایل مختلف محدود است، اگرچه نباید در آن فروش یک فیلم به معنای بیماری گرفته شود، اما درعین حال باید توجه شود که اگر این موفقیت در مقایسه با فیلم‌های دیگر باشد ارزشمند‌تر به نظر می‌رسد. 

 
 

خبرگزاری ایسنا - اعظم راودراد، دارای مدرک تحصیلی دکترای جامعه‌شناسی هنر معتقد است: رشد سینمای ایران منوط به رشد تمامی دیدگاه‌ها است و در وضعیت فعلی که شاید بتوان گفت تنوع دیدگاه‌ها در سینمای ایران به دلایل مختلف محدود است، اگرچه نباید در آن فروش یک فیلم به معنای بیماری گرفته شود، اما درعین حال باید توجه شود که اگر این موفقیت در مقایسه با فیلم‌های دیگر باشد ارزشمند‌تر به نظر می‌رسد.

این استاد دانشگاه در گفت‌وگویی با اشاره به گرایش مخاطبان به مضامین طنز و از سوی دیگر غلبه جنبه کاریکاتور گونه طنز بر سایر انواع آن، عنوان کرد: سوالی که اینجا مطرح می‌شود، آنکه آیا این نوع سینما بازتاب جامعه است و آیا این فیلم‌ها می‌توانند به‌عنوان یک رسانه به جامعه شکل بخشند و یا خیر؟

او ادامه داد: بسیاری افراد اعتقاد دارند که از طریق مطالعه سینمای یک جامعه می‌توان به شناخت دقیقی از خود آن جامعه رسید، چرا که فیلم‌ها براساس وضعیت جامعه و دردل اجتماع ساخته می‌شود و به نوعی برآمده از شرایط جامعه هستند. به‌همین دلیل هنگامی که موجی شکل می‌گیرد و مخاطبان جذب نوع خاصی می‌شوند، این مساله نشانه آن است که جامعه دارای ویژگی‌های مرتبط با آن موج است. به‌عنوان مثال در دهه‌ی 60 سینمای ایران، فیلم‌های جنگی تبدیل به یک موج شده بودند چرا که در آن دوران درحال جنگ بودیم و به عبارتی مهم‌ترین مساله‌ای که تمام مردم را درگیر می‌کرد جنگ بود. به‌همین دلیل هم مردم نسبت به این نوع فیلم‌ها علاقه نشان می‌دادند، حال آنکه شاید اگر همان فیلم‌ها در دوره‌ی فعلی به نمایش درآید عده‌ای نتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند.

راود راد درادامه‌ی بررسی خود به دهه‌ی 70 سینمای ایران اشاره کرد و افزود: دراین دهه موجی از فیلم‌های انتقادی به‌وجود آمد و مردم به استقبال از آنها برخواستند و درنهایت فیلم‌های متعددی دراین زمینه ساخته شد. من فکر می‌کنم که یکی از دلایلی که مردم به حمایت از این نوع فیلم‌ها می‌پرداختند، آن بود که در آن شرایط زمانی امیدواری‌هایی وجود داشت و مردم فکر می‌کردند که به واسطه‌ی این فیلم‌ها راهی باز خواهد شد، اما اکنون این نوع سینما مخاطب چندانی ندارد و مردم به سمت فیلم‌های طنز گرایش پیدا کرده‌اند و به نظر می‌رسد که امید مردم به تغییر و اصلاحات کم شده و آنها فکر می‌کنند که فیلم‌های انتقادی نتوانسته‌اند راهگشا باشند.

او ادامه داد: در شرایط فعلی گروه کثیری از مخاطبان صرفا برای خندیدن به سینما می‌روند و داستان و موضوع فیلم برای آنها اهمیت چندانی ندارد، چرا که تمام داستان‌های ما هم به نوعی تکراری و محدود به موضوع مربوط به زن و مرد و ازدواج و طلاق شده است، لذا مخاطب تنها برای خندیدن به سینما می‌رود.

معاون پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم‌چنین عنوان کرد: زمانی مردم به تماشای فیلم‌های انتقادی می‌رفتند چرا که امیدوار بودند که این فیلم‌ها می‌توانند موثر باشند، یا حداقل با شنیدن و دیدن نقدهایی که فیلم‌ها به جامعه داشتند به نوعی تخلیه روانی شده و احساس می‌کردند که حرفشان جایی شنیده شده است. اما به دلایل مختلفی از جمله محدودیت‌ها و مخالفت‌ها این آثار نتوانستند موثر واقع شوند و به‌همین دلیل مخاطب از این کارکرد سینما ناامید شد و به نوعی خود را به بی‌خیالی زد. نشانه این بی‌خیالی هم در آن است که او به سینما می‌رود تا تنها بخندد و مشکلات را حتی برای ساعتی به‌دست فراموشی بسپارد.

او درادامه گریز از واقعیت را یکی از کارکرد‌های سینما برشمرد و افزود: زمانی مخاطب به سینما می‌رود تا به شکل ناخود‌آگاه از موقعیتی که در آن قرار گرفته و از آن ناراضی است، برای مدتی هرچند کوتاه رهایی یابد. بنابراین موج فیلم‌هایی که در یک جامعه شکل می‌گیرد نشانه‌ای از وضعیت آن جامعه است که بدانیم و نشان می‌دهد آن جامعه به‌دنبال چه می‌گردد. متهم کردن مخاطب به کج سلیقگی و ذائقه پایین هنری در این شرایط دردی را دوا نمی‌کند. اما همین توجه و اقبال مخاطب از طنزی که برخی از منتقدین آن را کاریکاتوری، ادا و اصول در آوردن و کمدی بی‌مایه می‌دانند، خود یک نشانه است. شاید نشانه‌ای از کاهش کیفی ذائقه مخاطب باشد، شاید هم نشانه‌ای اجتماعی از ناامیدی. هنگامی که مخاطب توجه ویژه‌ای به طنز و به‌ویژه طنز کاریکاتوری دارد مشخص می‌شود که او به نوعی از تغییر شرایط به شیوه مطلوب ناامید شده و خود را به بی‌خیالی زده است.

این استاد دانشگاه در بخشی دیگر برای توضیح بیشتر رابطه میان موج فیلم‌هایی که بر پرده می‌آیند با نشانه‌هایی از یک وضعیت اجتماعی، با اشاره به جنگ‌های جهانی اول و دوم گفت: پس از این دو جنگ موجی از فیلم‌های تخیلی سینماها را به اشغال خود در آورد و تحلیلگران در توضیح این موضوع اظهار کردند که مردمی که از مشکلات دوران جنگ خسته شده و به تنگ آمده‌اند دیگر طاقت ندارند که در سینما هم شاهد مشکلات باشند و به همین دلیل به سراغ فیلم‌های تخیلی آمده‌اند. در جامعه ما هم به نوعی همین اتفاق افتاد و پس از جنگ و پیامد‌های آن، مردم از آنجا که این امکان را نداشتند که به فیلم‌های تخیلی رو آورند به سمت فیلم‌های طنز رفتند، چرا که ساخت فیلم‌های تخیلی نیازمند امکاناتی بود که ما کمتر به آنها دسترسی داشتیم و به همین دلیل طنز برای ما جای سینمای تخیلی را گرفت، و البته در بیشتر مواقع نه طنز به معنای واقعی بلکه طنزی که قصد تخدیر دارد ،چرا که طنز واقعی دیدگاهی انتقادی دارد و درعین خنداندن آگاهی هم می‌دهد. اما طنز کاریکاتور قصد دارد با روش‌های سطحی و پیش پاافتاده و گاه با ادا درآوردن مخاطب را بخنداند.

او ادامه داد: در واقع طنز واقعی یا انتقادی با آگاهی داشتن از موقعیت‌ مخاطب سعی دارد تا در قالب طنز به تماشاگر آگاهی بدهد و همزمان تلخ خندی هم برلب او آورد. این نوع روایت علاوه بر خنداندن به مخاطب آگاهی هم می‌دهد و به نوعی مخاطب را از نظر روانی تخلیه می‌کند و به او امید می‌بخشد، اما طنز موقعیت و کاریکاتور اغلب از موقعیت‌ و ناامیدی تماشاگر به نفع خود استفاده می‌کند و به هیچ عنوان قصد از بین‌بردن آن را ندارد، البته برخلاف عده‌ای که معتقدند سازندگان این نوع طنز‌ها به عمد چنین عملی انجام می‌دهند من فکر می‌کنم که این روند شکلی ناآگاهانه دارد و در آن تعمدی در کار نیست.

راودراد هم‌چنین اظهار کرد: به شخصه معتقدم که چه از نظر هنری و چه از نظر فرهنگی اگر بخواهیم سینمایی قدرتمند و با کیفیت سطح بالا داشته باشیم، باید به تمامی فیلم‌ها و نگاه‌ها اجازه حضور و بروز بدهیم تا در تقابل این آثار با یکدیگر، فیلم‌هایی که قوی‌تر هستند مشخص شوند، اما هنگامی که بخش مهمی از آثار را به‌دلایل مختلف کنار بگذاریم چیز دستگیری باقی نمی‌ماند که بخواهیم بر روی آن سرمایه‌گذاری کنیم و آن را محصولی باکیفیت برای مخاطب بدانیم. در شرایط فعلی نیز محصول زیادی برای عرضه نیست و برخی فیلم‌ها هم که از سطح بالاتری برخوردارند، به دیدگاهی خاص می‌پردازند و مخاطب خاص خود را دارند و بدین‌ ترتیب اکثرا افرادی که تنها به فکر استفاده از موقعیت مخاطب هستند سود می‌برند.

این جامعه‌شناس درارتباط با فروش میلیاردی فیلم «اخراجی‌ها» هم عنوان کرد: باید خوشحال باشیم که فیلمی پرفروش داریم و چقدر خوب می‌شود اگر تعداد این نوع فیلم‌های پرفروش بیشتر هم بشود. اما لازم است که کنار این موضوع گستره فیلمسازی ما بازتر شود، نه این‌که به یک کار‌گردان به‌دلیل این‌که به نوعی خودی است، اجازه بدهیم برخی مسائل را بیان کند. اما کارگردانان دیگر را به‌دلیل آنکه خودی نیستند و ممکن است نگاه انتقادی داشته باشند از این امکان محروم سازیم. برخی از جذابیت‌های این فیلم برای مخاطب عام عبور آن از خط قرمزهاست که برای هر فیلمسازی با هر دیدگاهی چندان فراهم نیست و ده نمکی این شانس را داشته که از یک دیدگاه خودی از این خط قرمزها عبور کند و حتی بدانها به دیده طنز بنگرد.

راودراد ادامه داد: برخلاف برخی منتقدینی که بر علیه فیلم «اخراجی‌ها» صحبت کرده‌اند و تمامی طنزهای آن را از نوع مسخره بازی و لودگی تشخیص داده‌اند، بنده معتقدم که این فیلم هر دو نوع طنز را مورد استفاده قرار داده و در آن طنز انتقادی نیز وجود دارد که البته در اغلب موارد بیشتر جنبه‌های فردی مدنظر قرار گرفته‌اند. اما به‌هر حال صحنه‌هایی مانند صحنه حضور و غیاب اسرا و یا پاره‌شدن پوستر صدام توسط تیم فوتبال اسرا از جنبه‌های زیبا و جالب این طنز است، اما به‌هر حال برخی صحنه‌های رقص در اردوگاه که با حرکات کاریکاتور گونه صورت می‌گیرد، مربوط به طنز کاریکاتور می‌شود، البته ممکن است که این صحنه‌ها به‌دلیل محدودیت‌ها به این شکل درآمده باشند، اما به‌هر حال جزء طنز‌های ناامید‌کننده محسوب می‌شوند.

این استاد دانشگاه در ادامه صحبت‌هایش درباره‌ی «اخراجی‌ها» افزود: برخی از این صحنه‌ها از نظر فردی مانند من که معتقد به انقلاب و نظام هستم و جزء نسل انقلاب محسوب می‌شوم، چندان دلنشین به‌حساب نمی‌آید و شاید اگر من یا افراد دیگر این نسل قرار بود فیلمی بسازند. این صحنه‌ها را در آن نمی‌گنجاند. چرا که این‌گونه رقص و اداها به نوعی خلاف عقاید ماست. ظاهرا با ارزش‌های کارگردان فیلم هم سنخیتی ندارد. حال اگر ما این صحنه‌ها را برخلاف میل خود در فیلم گنجانده‌ایم تا مخاطب برای آنها به سینما بیاید و ما سپس پیام دیگری را منتقل کنیم هم باید توجه داشته باشیم که این حرف‌ها با شیوه‌ای که ما در نظر داریم تناقض دارد. درنهایت مخاطب هم برداشت خود را از فیلم دارد. به‌عنوان مثال عده‌ای که طرفدار نظام هستند از صحنه‌هایی که مربوط به ملی‌گرایی است لذت می‌برند و گاه در این قالب می‌خندند و مخالفان و افرادی که ناراضی هستند هم برداشت خود را دارند و به برخی نکات دیگر می‌خندند. عده‌ای هم که هیچ نوع اعتقادی به این مسائل ندارند هم به بخش‌های کاریکاتور‌گونه این فیلم می‌خندند و از این بخش‌ها لذت می‌برند، لذا افراد با دلایل مختلف از این فیلم لذت می‌برند.

او ادامه داد: با شناختی که از کارگردان این فیلم داریم به نظر می‌رسد که او از طرح برخی مسائل قصدی ندارد و نمی‌خواهد به این بهانه مخاطب جذب کند، لذا از او انتظار نداریم تا برخی موارد را دراین فیلم بگنجاند. به هرحال اکنون زمانه‌ای است که مخاطب خود تصمیم می‌گیرد که به چه موضوعی بخندد. اما اگر فیلمی زمینه خنده را فراهم کند به تماشای آن می‌رود و به آنچه که دلش می‌خواهد می‌خندد و این فیلم این پتانسیل را دارد که قشرهای مختلف را جذب کند و بخنداند. به هرحال عده‌ای به چیزی می‌خندند که کارگردان از ابتدا قصد داشته مخاطبان به آن بخندند اما عده‌ای دیگر هم به مطالبی می‌خندند که کارگردان دوست ندارد کسی به آنها بخندد، اما به هرحال مخاطب می‌خندد.

معاون پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در بخش دیگری از این گفت‌وگو هم به تاثیر رسانه‌ها در دنیای امروز اشاره کرد و گفت: در دنیای امروز که دنیای رسانه‌ای شده است همه ما در احاطه رسانه‌ها هستیم و دائم رسانه‌ها برخی مسائل را به ما گوشزد می‌کنند و به نوعی بشر زیر بمباران پیام‌های رسانه‌ای قرار گرفته، یکی از این رسانه‌ها هم سینما است. هنگامی که ما به سینما می‌رویم هر آنچه را که در آن می‌بینیم درست و واقعی می‌پنداریم و بدین‌ ترتیب آنچه که یک فیلم بیان می‌کند، به‌عنوان واقعیت جامعه در نظر گرفته می‌شود حال آنکه در موارد متعددی ممکن است که واقعیت بسیار متفاوت باشد، لذا هنگامی که مخاطب دراین فیلم‌ها طنز کاریکاتور را می‌بینند و به‌عنوان مثال در فیلمی مثل «اخراجی‌ها» هنرپیشگان برای خنداندن مخاطب لهجه‌ها را حتی کمی غلیظ‌تر از حد معمول ادا می‌کنند، ممکن است مخاطب این پیام را دریافت کند که در آوردن ادای دیگران امری طبیعی است و ایرادی ندارد. حال آنکه اگر طنز فیلم‌ها به‌صورت انتقادی باشد مخاطب هم می‌خندد و هم آگاه می‌شود و این کیفیت هنری بالایی است که بدون ادا درآوردن مخاطب را می‌خنداند و به او می‌آموزد که چگونه و از چه طریق می‌توان با هم خندید اما به هم نخندید. به هرحال این موارد جزء آموزش‌های یک رسانه است و مخاطب بیشتر به این نکات توجه دارد تا مفهوم و پیام مدنظر کارگردان به همین دلیل طنز کاریکاتور در بلند‌مدت سطح سلیقه مخاطب را پایین می‌آورد و طنز موقعیت و یا انتقادی موجب بالا‌رفتن سطح سلیقه مخاطب می‌شود و البته اقبال مخاطب به هریک از این انواع هم نشانه مطلب خاصی است.

این استاد دانشگاه در قیاس «اخراجی‌های» یک‌ و دو هم گفت: فکر می‌کنم که بین این دو فیلم تفاوت‌های زیادی وجود دارد، چرا که اخراجی‌های یک مسائل را تعمیم نمی‌دهد و در آن گفته می‌شود که اگر چه آنهایی که جنگ رفته‌اند براساس اعتقادات خود عمل کردند، اما دراین میان عده‌ای هم بودند که با دیدگاه‌های دیگری به جبهه رفتند و درنهایت اصلاح شده‌اند.

«اخراجی‌های یک» در واقع بیشتر اسلام‌گرا بود و این پیام را به مخاطب منتقل می‌کرد که بودند کسانی که جبهه جنگ آنها را متحول ساخت. اما این پیام‌ هنگامی که مقبول واقع شد در «اخراجی‌ها 2» تعمیم داده شد و از نظر بنده اشکال «اخراجی‌های 2» هم در همین نکته است. از یک طرف آنقدر بر گروه اسرای تیپ اخراجی در این فیلم تاکید شد که اسرای معمولی که از همان آدم‌هایی بودند که با اعتقاد قلبی و احساس وظیفه به جنگ رفته بودند تحت‌الشعاع قرار گرفتند. از طرف دیگر چنان تک تک این افراد در لحظه حیاتی فیلم به اردوی خودی پیوستند و از اجرای دستورات دشمن سر باز زدند که باورپذیری فیلم را دشوار ساخته و به فیلم جنبه آرمان‌گرایی دادند.

او ادامه داد: ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که تمام اسیران ما تا لحظه آخر مقاومت کرده‌اند، به هرحال در کنار دلاوری‌های فروان و این‌که اکثر اسرا اسطوره بودند گاه هم بوده‌اند، اسیرانی که هنگامی که بحث ملیت و حیثیت مطرح شد، تحت شرایط سخت اردوگاه نتوانستند طاقت بیاورند. «اخراجی‌های 2» هم می‌گوید که حتی نامرد‌ترین این افراد هم در لحظه تصمیم‌گیری منافع ایران را مد‌نظر قرار می‌دهند و در آن ما فقط یک نقش سیاه داریم (جوان منافق) که او هم در فیلم سیلی محکمی می‌خورد، اما بقیه افراد در آخرین لحظه منافع ایران را انتخاب می‌کنند و این مسائل کمی غیرطبیعی می‌نماید. در این فیلم ما فقط یک نقش سیاه و کاملا منفی داریم،(جوان منافق) که او هم در فیلم سیلی محکمی می‌خورد.

این استاد دانشگاه هم‌چنین عنوان کرد: از آنجا که قشری خاص از افرادی که به جبهه رفته بودند در «اخراجی‌های 1» موفق به جذب مخاطب شده بود، این مساله در فیلم دوم هم تعمیم داده شد و تمام فیلم را گرفت و کمتر به اسیرانی که شجاعت نشان دادند پرداخته شد. نکته جالب دیگر هم آنکه «اخراجی‌های 2» خیلی ملی‌گرا شده بود درحالی‌که ما همواره بر روی واژه ایرانی _ اسلامی تاکید داریم. البته در دوره‌ی جنگ شاید اولویت اصلی ما مربوط به اسلام می‌شد، اما اکنون هر دو مساله در کنار یکدیگر مطرح است. در «اخراجی‌های 1» هم بیشتر روحانی فیلم و مسائل اسلامی مدنظر قرار داده شد و همین مساله پیش‌زمینه‌ای بود برای پرداختن به مساله ملیت و در «اخراجی‌های 2» این موضوع به نوعی تبدیل به اصل فیلم شد. در پایان هم سرود «ای ایران» پخش می‌شود که البته اگر چه از نظر من پایانی بسیار زیبا و به نوعی غیر‌منتظره است، اما عملا موید غلبه وجه ملی گرایی در فیلم است. حال چرا در این شرایط فیلمی جنگی ساخته می‌شود که برخلاف فیلم‌های اسلام‌گرای جنگی زمان جنگ یعنی دهه 60 در آن بر ملی‌گرایی تاکید می‌شود خود نشان دهنده نگاه فراگیری است که جامعه کنونی برای جذب انواع اندیشه‌ها و رویکردها اتخاذ کرده است. البته تاحدی هم این نوع پایان تخیلی بود، اما به نظر مخاطب سینما و خود سینما این نوع تخیلات را هم می‌پذیرد.

این جامعه‌شناس درادامه افزود: از نظر جنبه‌های طنز هم باید بگویم که دراین مورد «اخراجی‌های 2» چیزی از نمونه قبلی خود کم نداشت، اما به نظر می‌رسد که در فیلم اول تعادل بیشتری میان طنز انتقادی و کاریکاتوری وجود داشت اما «اخراجی‌های 2» بیشتر به طنز کاریکاتور می‌پرداخت و من امیدوارم که «اخراجی‌های 3» منحصر به طنز کاریکاتوری نشود.

راودراد در بخشی دیگر از این گفت‌وگو هم خطاب به سیاستمداران فرهنگی عنوان کرد: باید توجه داشته باشیم که نقد باعث رشد است و نه عقب‌گرد، لذا باید اجازه بدهیم تا فیلم‌های منتقدانه هم ساخته شده و به نمایش درآیند چرا که دیدن این فیلم‌ها به مردم جامعه امید می‌دهد و به‌همین دلیل مشارکت اجتماعی را افزایش می‌دهد. اما اگر نقد را محدود به برخی موضوعات خاص کنیم، منجر به ناامیدی می‌شود چرا که ناآگاهی مخاطب فضای جامعه را رشد نمی‌دهد و فضای جذابی را هم برای این رشد ایجاد نمی‌کند مسوولان باید توجه داشته باشند که ضرورتا نقد جامعه نقد آنها محسوب نمی‌شود، چرا که هزاران سال طول کشیده که ما به نقطه‌ی فعلی برسیم لذا نباید هر نقطه نظری را به خود بگیریم.

او ادامه داد: بازشدن گسترده نقد موجب رشد فرهنگی می‌شود و مخاطب را رشد می‌دهد تا سره را از ناسره جدا کند، اما اگر قرار باشد که ما تنها سره را دراختیار مخاطب قرار دهیم مخاطب ما در تشخیص ناسره ناآگاه می‌ماند.

این جامعه‌شناس در بخش دیگری از گفت‌وگویش با ایسنا هم اظهار کرد: سینمای ما هنوز به عنوان یک نهاد اجتماعی که ساز‌وکار خاص خود را دارد، خیلی تثبیت نشده و شکل نگرفته است. به عبارت دیگر هنوز قوانین و راهکارهای مشخصی نداریم، اما در سینمای هالیوود و جهان، امروز هم فیلم‌های دارای مخاطب عام ساخته می‌شود و هم فیلم‌های نقادانه و معناگرا که از مخاطب کمتری بهره می‌برند، اما در نهایت از آنجا که همه این فیلم‌ها در یک سازمان سینمایی ساخته شده‌اند فروش آنها به یکدیگر کمک می‌کند. اما در ایران هر فیلم تنها به یک تهیه‌کننده اتکا دارد و سازمان واحدی وجود ندارد که به دفاع و حمایت از این فیلم‌ها بپردازد. به‌عبارت دیگر سینمای ما هنوز به عنوان یک نهاد اجتماعی که محصول آن فیلم سینمایی باشد، ساز‌وکار خود را پیدا نکرده و یکی از دلایل مهم این امر نیز در دولتی‌بودن سینما و تغییر آن براساس تغییرات سیاسی ریشه دارد. به هرحال این مساله مشکل زیرساختی سینمای ایران است و درچنین شرایطی دولت باید از برخی فیلم‌های ارزشمند که ممکن است سرمایه خود را برنگردانند حمایت کند تا سینمای ما نیز به پیشرفت برسد.

دکتر راودراد در پایان صحبت‌هایش نیز خاطر نشان کرد: لازم است که برای سینما به‌دنبال مخاطب متکثر باشیم و نه یکدست‌کردن مخاطب. دیگر دوران مخاطبان مشابه گذشته است. مخاطب امروز، سینما می‌خواهد و اگر ما به نیاز او پاسخ نگوییم او به سراغ دی‌وی‌دی‌های بازار می‌رود و مانند شرایط فعلی به تماشای فیلم‌های روز دنیا می‌نشیند یعنی به این ترتیب ما خودمان با دست خودمان مخاطبان را به سوی بازاری دیگر می‌فرستیم و به او می‌گوییم یا فیلم‌هایی را که ما دوست داریم ببین و یا هر نوع فیلم دیگری که می‌خواهی و قطعا مخاطب هم به سراغ فیلم‌های دیگر می‌رود و این مساله به هیچ عنوان به نفع سینمای ما نیست. لذا باید سینمایی ایجاد کنیم که گستردگی و تنوع آن تمام مخاطبان را جذب کند.

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg Socializer  
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook FriendFeed