تبلیغات در مدیانیوز

 
راهنمای آنلاین روزنامه‌نگاران
 
دوره‌های دانشگاهی رسانه و ارتباطات
 

--------------------------------------------
mevlana rumi
Jalaluddin Mohammad (Rumi), the Persian Sufi poet and Mystic
--------------------------------------------
مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای
مطالعات فرهنگی، مطالعات رسانه‌ای، مطالعات ارتباطی
--------------------------------------------

 

آخرین اخبار


- گوگل ۳۲ نام دامنه را تصاحب کرد
- پرونده اکتا به دیوان دادگستری اروپا ارجاع شد
- اعتراض به خودکشی تعدادی از کارگران اپل در چین
- قوانین تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی
- فناوری‌های تشخیص چهره به کمک تبلیغات می‌آیند
- این هرم وارونه نمی‌ماند: پاسداشت ۴۰ سال روزنامه‌نگاری حسین قندی
- حمله هکرها به بازار بورس آمریکا در حمایت از جنبش وال‌استریت
- رئیس گوگل 1.5 میلیارد دلار سهامش را می‌فروشد
- تولید تبلت ۲۰۰ دلاری توسط ارتش پاکستان
- مایکروسافت چرخه زندگی ویندوزها را طولانی می‌کند

 

گروه خبری: note

تاریخ ارسال: شنبه، 14 دیماه 1387  

 

مرثیه‌ای برای روزنامه‌نگاری در حوزه علم و فناوری

 
 

یادداشت امیرمحمد نیک‌پی رستگار در سایت خبر آنلاین در مورد وضعیت روزنامه‌نگاری حوزه علم  

 
 

سایت خبر آنلاین، امیرمحمد نیک‌پی رستگار* - : «یاوه، پیچ و خم‌های زیادی دارد...» این جمله را دوستی 4سال پیش در مقاله‌ای در یکی از روزنامه‌های پرتیراژ نوشته‌بود؛ وقتی که صداوسیما و بسیاری از روزنامه‌های داخلی با شور و شوق فراوان خبر مسخره «حل مساله مدال‌های اتمی انیشتین توسط دختر 16ساله ایرانی» را منتشر می‌کردند.

این‌گونه بود که متوجه شدم که دوستان قدیمی‌ام در دانشگاه صنعتی شریف که مدتی هم سرگرم تلاش برای راه‌اندازی مفاهیم اولیه عمومی‌سازی علم برای عامه در روزنامه داخلی دانشگاه بودند، این بار در یکی از پرتیراژترین روزنامه‌های کشور تلاشی ستودنی را در دفاع از ساحت مقدس علم، شروع کرده‌اند.

آن‌چه که برایم جالب‌توجه بود این بود که بالاخره حرکت صحیحی در راستای توسعه پاپ‌ساینس (علم برای عامه مردم) در کشور راه‌افتاده است. این بود که گه‌گداری که به‌طور اتفاقی این روزنامه را می‌دیدم، سری هم به مطالب علمی آن می‌زدم. هرچند طبق رسم همیشگی همه کسانی که کار حرفه‌ای علمی-دانشگاهی می‌کنند، به کار دوستانم نقد زیادی داشتم ولی به‌هرحال هیچ‌وقت مطلب نادرست علمی در آن روزنامه نمی‌دیدم.

این ماجرا ادامه داشت تا این‌که چند روز پیش در وبلاگ معروف «استادان علیه تقلب» که به همت دکتر قدسی و تعدادی از همکلاسی‌های قدیمی‌ام در دانشگاه صنعتی راه‌افتاده، مطلب جالب توجهی دیدم: شخصی که خود را پدر هوش مصنوعی نوین و سه‌بعدی (!) دنیا معرفی کرده‌بود، مطالبی را در یک مصاحبه عنوان کرده‌بود که برای من و دوستانم که تاحدودی با این شاخه از تکنولوژی درگیر هستیم چیزی جز خنده در بر نداشت.

نکته دردناک قضیه اما این بود که این مصاحبه در همان روزنامه چاپ شده‌بود. وقتی تمام مصاحبه را خواندم، دیدم که این آقا به‌عنوان مشاور شهردار تهران در امور هوش‌مصنوعی انتخاب شده. البته از استاد عزیز، آقای هاشمی تشکری که خودش هم دستی براین آتش دارد، بعید به‌نظر می‌رسید. اما در جواب همکارانم در شرکت که انتشار این اخبار را به بی‌سوادی خبرنگاران مربوط می‌کردند، چندین بار از این روزنامه دفاع کردم و گفتم که خبرنگاران این روزنامه را می‌شناسم، اکثرا هم‌دانشگاهی‌های خودمان هستند و بعید می‌دانم چنین مزخرفاتی را چاپ کنند و...

دوستانم که اکثرا، خبرنگاران بی‌سواد، به‌خصوص در صداوسیما و روزنامه‌ها را مسئول انتشار اخبار شبه‌علمی می‌دانستند، کوتاه‌بیا، نبودند. این ماجرا البته خیلی طول نکشید و ما سراغ کارمان رفتیم تا این‌که سه‌شنبه هفته گذشته، یکی از همان پایه‌های بحث آن روز، دوباره مصاحبه‌ای از یکی از استادان دانشگاه خودمان از همان روزنامه برایم آورد و پشت‌سرش هم کلی استدلال که «دیدی گفتم این خبرنگاران بی‌سواد چه‌کار می‌کنند... باز تو دفاع کن!»

نکته جالب این بود که در همان صفحه علمی همان روزنامه، مطلبی دیگر بامضمون دستاوردهای ناسا در سال 2008 آمده بود که عکس بزرگی از سایوز روسی که مال دهه 1970 است را برای آن گذاشته بودند!

این دفعه دیگر مطمئن شدم که دوستانم در آن روزنامه یا خوابشان برده یا این‌که به‌هرحال گذران زمان، آن‌ها را هم دچار روزمرگی کرده و دیگر اصول‌شان را برای گسترش پاپ‌ساینس کنار گذاشته‌اند.

کمی دلگیر شدم. تلاش کردم با آن‌ها تماس بگیرم که متاسفانه نتوانستم پیدایشان کنم. برای‌شان ای-میل زدم. اما فکر می‌کنید که با چه ‌مواجه شدم؟! ظاهرا تصفیه‌حساب‌های گروهی، گریبان‌گیر علم هم شده بود!

یکی از دوستانم مدتی بود که دیگر به آن روزنامه مطلب نمی‌داد. آن یکی، دو سال پیش رفته‌بود خارج برای ادامه تحصیل. بعداز تحولات مدیریتی در روزنامه دبیر گروه را عوض کرده بودند و دبیر جدید هم که اصولا درس روزنامه نگاری خوانده و نسبتی با دانش و فناوری نداشت، گروه را از هم پاشیده بود. یکی به بخش دیگری از روزنامه رفته‌بود و دوتای دیگر هم چندماهی بود که از روزنامه رفته‌بودند. اکثرشان از وضعیت مطالب علمی روزنامه شاکی بودند.

البته اگر کمی هوش به‌خرج داده‌باشید، حتما متوجه شده‌اید که دبیر جدید طبیعتا باید از دوستان مدیر جدید باشد. نکته دیگر اینکه یکی از دوستان که از روزنامه بیرون آمده، به من گفت که این مصاحبه مال همسر استاد است که ظاهرا با بازشدن راه، او هم با کمترین تجربه و دانش در حوزه روزنامه نگاری علمی، به روزنامه پرتیراژ رفته تا از این نان‌دانی خانوادگی بهره‌ببرند!

خیلی دلم گرفت! راستش، من زیاد مطالب علمی روزنامه ها را نمی‌خواندم. چون به‌هرحال با وجود اینترنت این نیازم مرتفع می‌شد. اما به‌عنوان یک دانشگاهی، واقعا افسوس خوردم که دوست و رفیق‌بازی آقایان این‌گونه از علم قربانی می‌گیرد.

برای من، این داستان یک چیز جالب هم داشت: همان شخص محترمی که مسئول بخش علمی آن روزنامه پرتیراژ شده، مدتی پیش به‌دنبال این بود که مدیر روابط‌عمومی شعبه ایرانی یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا شود؛ اما این اتفاق هیچ‌وقت نیفتاد.

مصاحبه‌ای که بهانه ارسال این مطلب شد، به قدری فاجعه بود که تصمیم‌گرفتم مطالبی را برای روشن‌کردن اصل قضیه در این‌جا بنویسم. ماجرا این است که در این مصاحبه، خبرنگار محترم سراغ دکتر صالحی، استاد دانشکده برق شریف که فارغ‌التحصیل کالیفرنیا ارواین است و مقالات پرارجاعی در مخابرات دارد رفته‌است. دکتر صالحی که کرسی معظم IEEE در ایران را داشته، بسیار فرد باهوشی‌است. فکر کنم این‌طور بود که خواست از این فرصت نهایت استفاده را بکند!

وقتی خبرنگار از دکتر صالحی می‌پرسد که چرا شما به‌عنوان دانشمند برتر جهان اسلام انتخاب شدید، دکتر صالحی، با مهارت و هوشمندی خاصی که از او سراغ دارم، بحث را می‌گرداند به این قضیه که باید به در خانه‌های همه مردم فیبر نوری کشیده شود! خبرنگار هم که متوجه می‌شود که چه سوژه دست اولی پیدا کرده (مثل همه خبرنگاران بی‌سوادی که گول شبه‌علم را می‌خورند!) این بحث را می‌گیرد و جلو می‌رود!

اوج این مصاحبه آن‌جاست که خبرنگار از دکتر صالحی می‌پرسد: «آیا اطلاع دارید که در نقشه جامع علمی کشور یا برنامه توسعه 5 ساله پنجم که در حال تدوین است. در این زمینه [کشیدن فیبر نوری به در منازل] موضوعی گنجانده شده یا خیر؟»! باورتان می‌شود؟! برنامه پنجم تازه یک سال دیگر به مجلس می‌رود. انگار مصاحبه‌کننده قصد داشته به نوعی القا کند که این موضوع باید در برنامه‌ای که «هنوز نوشته نشده» درج شود. نقشه جامع علمی (نقشه راه برای دانشمندان) هم که دیگر شاهکار بی‌نظیری است که اصلا معلوم نیست چه ربطی به کشیدن فیبرنوری به در خانه مردم دارد! دکتر صالحی هم با هوشمندی تمام به نتیجه دلخواهش می‌رسد!

اما این نتیجه چیست؟ فرض کنید شما مشاور آقای دکتر س. استاد یکی از دانشگاه‌های کشور هستید که می‌خواهد در راس یک کنسرسیوم بین‌المللی، که 51درصد سهامش متعلق به یکی از نهادهای کشور و 49درصد سهامش متعلق به شرکت مخابراتی الف. ت. از جنوب‌شرق آسیا است، بخش اعظم سهام یک شرکت دولتی به اسم م. را بخرید. شما که خوب می‌دانید که شرکت م. چقدر می‌ارزد و چه پروژه‌هایی در دست دارد، از این فرصت استفاده می‌کنید تا یک پروپاگاندای مطبوعاتی راه‌بیاندازید.

به‌این ترتیب با چاپ‌شدن مطلب با تیراژ چندصدهزارتایی، افکار عمومی را متقاعد کنید که شرکت م. باید به در خانه‌های مردم، فیبرنوری بکشد. خوب اگر به‌این هدف برسید یعنی چه؟ بله! میلیون‌ها دلار سود! باورکردنی نیست، نه؟ چون شرکت م. که فعلا دولتی است، فیبر نوری را از شرکت ش. ق. که آن‌هم دولتی است، به نرخی بسیار پایین‌تر می‌خرد، به در خانه‌ها می‌کشد و سپس شما آن شرکت را با این زیرساختی که با قیمت ارزان به‌دست آورده، می‌خرید و دیگر لازم نیست که بعد از به‌دست آوردن سهام شرکت م. برای رسیدن آن شرکت به اهدافش، مبالغ گزافی را بابت فیبر نوری به شرکت ش. ق. بدهید.

شاید این داستان (با کمی تغییر کوچک) عین واقعیت باشد. اما دو نکته را نشان می‌دهد. یکی هوشمندی دکتر صالحی و دیگری بی‌سوادی خبرنگار روزنامه که این‌طور در دام افتاده و روزنامه و حرفه‌اش را مجانی وسیله‌ای برای اهداف دیگران کرده‌است.

البته نمی‌خواهم که در این‌جا، احتمال دیگر را بررسی کنم. ولی به این هم فکر کنید که کسی که روزگاری دنبال نمایندگی یک شرکت بوده، روزگار دیگری از موقعیت جدید استفاده کند تا به نمایندگی شرکت دیگر ی برسد.

ماجرای رسانه‌های داخلی و رابطه‌شان با علم، هرچند وقت یک‌بار، برای زمان کوتاهی نقل محافل دانشگاهی و وبلاگ‌ها و ... می‌شود و سپس دوباره فراموش می‌شود تا زمانی دیگر که تلوزیون یا روزنامه‌ای شبه‌علمی یا شبه‌اختراعی را هوا کند و روز از نو و روزی از نو. برای من همیشه جالب توجه بوده که چرا این‌همه خبرنگار و روزنامه‌نگار خوب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، سینمایی، ورزشی و ... داریم ولی در علم این‌قدر لنگ می‌زنیم.

بخور بخورهای این و آن دیگر داستان جذابی برای مردم نیست. اما وقتی می‌بینم که در یک رسانه‌ معظم که سابقه بدی هم ندارد، این‌طور اخلاق حرفه‌ای فدای پول می‌شود واقعا دلم بدجوری می‌گیرد. به‌خصوص وقتی که می‌بینم که علم و دانش راهی می‌شود که گروهی تازه به‌قدرت رسیده، این‌گونه آن را قربانی رسیدن به اهداف کثیفشان که چاپیدن از کیسه ملت است، بکنند.

*دانشجوی دکتری مهندس صنایع

 
 

ارسال مطلب به:

Cloob del.icio.us  Digg Socializer  
 

 

 

 رسانه‌های جمعی | رسانه‌های اجتماعی | رسانه‌های دیجیتال | رسانه‌های شخصی | روزنامه‌نگاری | علوم ارتباطات | زندگی رسانه‌ای | تبلیغات | سازمان‌های رسانه‌ای | رویدادها

صفحه اول |
راهنمای روزنامه‌نگاران | راهنمای دانشگاه و آموزش | رسانه‌های اجتماعی | برچسب‌ها | پیوندها | نقشه ‌سایت | تبلیغات | درباره ما | RSS

 
 
صفحه اول
رسانه‌های جمعی
رسانه‌های دیجیتال
رسانه‌های شخصی
رسانه‌های اجتماعی
سازمان‌های رسانه‌ای
رویدادهای رسانه‌ای
زندگی رسانه‌ای
علوم ارتباطات
روزنامه‌نگاری
تبلیغات
 
خبرنامه

با وارد کردن ایمیل و مشترک شدن در خبرنامه، مطالب روزانه ارسال می‌شود

 

 

 

 
info-at-medianews.ir Feed Google Plus Twitter Facebook FriendFeed